ترانه
در تقسیمبندی عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عامه، ترانه یا به تعبیر استاد بهار، «شعر ملی»، خواه در کیفیت و خواه در کمیت، سهم و نقشی بس مهم و کارساز داشته است. اگر تأثیرگذاری و تحرک آفرینی را یکی از هدفهای هنر بدانیم، «ترانه عامیانه» مسئولیت خود را به بهترین و مؤثرترین صورت در طول تاریخ، خاصه در رخدادهای سیاسی و اجتماعی، ادا کرده است. ترانه در مجموع فرهنگ عامه ایران، همان جایگاه و مقبولیتی را دارد که شعر در ادبیات رسمی دارد. [۱]
در این مجال، منظور از ترانه یا شعر ملی، تمامی جلوههای منظوم و موزون فرهنگ عامه است و گستره آن از دوبیتیها و ترانههای بازی و سرگرمی همچون چیستان شروع میشود و تا ترانههای لالایی و نوازش کودکان، ترانههای نوروز، ترانههای کار و تلاش، ترانههای دعاگونه، ترانههای مخصوص سور و سوگ، متلها و ... ادامه دارد.
در ابیاتی از مردمان دارالمؤمنین، یزد، سخن از دلخستگیهایی است که رهاورد روزگار صعب و سخت عاشق دلباختهای است که زبان حال خواننده است و در آن از روزگار، مهلت میطلبد تا به کربلا برسد: [۲]
سفید مرغی بودم بر شاخ پسته | فلک سنگم زده بالم شکسته | |
فلک سنگم نزن بالم تو نشکن | غبار بیکسی بر من نشسته | |
فلک سنگی نزن بالی ندارم | میان مرغها بیپر و بالم | |
فلک سنگی نزن بالی بگیرم | برم در کربلا منزل بگیرم | |
برم شاه نجف پابوس آقام | برم در کربلا آنجا بمیرم |