حسن اسدی شبدیز
حسن اسدی متخلص به «شبدیز» در سال 1336 در شهرستان سراب آذربایجانشرقی پا به عرصه زندگی نهاد و بعد از اتمام تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه تبریز و در رشته بیولوژی (زیستشناسی) با مدرک لیسانس فارغالتحصیل شد. پس از سه سال تدریس در دبیرستانهای سراب به تهران منتقل شد و همگام با تدریس در دبیرستانهای تهران فعالیت مطبوعاتی خود را که از دوره دبیرستان آغاز کرده بود، وسعت بخشید و با اکثر مطبوعات و نشریات کشور همکاری تنگاتنگی را ادامه داد. ایشان از کلاس چهارم ابتدایی سرودن شعر را آغاز کرد و با راهنمایی استادان دلسوز، مطالعه و ممارست را سرلوحه هنر خود قرار داد و با دقایق و ظرایف شعرهای متقدمان آشنا شد. سپس به مطالعه آثار معاصران روی آورد و از سال 1353 که دانشآموزی بیش نبود، شعرهای خود را در اکثر نشریات کشور به چاپ رسانید و از همان دوره نوجوانی به عنوان یکی از شاعران کمگوی و گزیدهگوی توسط اکثر مجلات و روزنامهها مطرح شد. در سال 1357 مجموعهای از آثار خود را به نام «شبتاب در یلدا» که حاوی غزل، چهارپاره، شعر نیمایی، رباعی و دوبیتی بود منتشر کرد که یکی از مجموعههای موفق آن روزگار بود. در سال 1365 از تهران به شهر خودش بازگشت و به علت پارهای از مشکلات گوشه عزلت اختیار کرد و از مطبوعات برید، اما در سال 1371 دومین مجموعه شعر خود را تحت عنوان «تیشه عشق» به زیور طبع آراست که با استقبال بسیار گرم روبرو شد. از از دیگر آثار این شاعر توانا: «صدای شیون گلها»حاوی غزلیات و چهارپارهها،«درفش آتش» شامل شعرهای نیمایی و طرحهای کوتاه، «بابک گل» حاوی طرحهای کوتاه و شعرهای نیمایی و مجموعه شعری به زبان مادری(ترکی) با نام«گونش پیاله سی» (پیاله خورشید) را میتوان نام برد.
شبدیز هم اکنون سرگرم گردآوری وتنظیم شعرهای سه ساله اخیرش میباشد که در مجموعهای بهنام «خنیاگر نسیم» چاپ و منتشر خواهد شد.
در آستانهی عید نوروز 1390 گزیده غزلیات ایشان با نام «ریشه در عطش» منتشر شد. این کتاب در دومین جشنواره سراسری کتاب سال تبریز به عنوان کتاب منتخب سال در رشته شعر انتخاب گردید.
زندگینامه و برخی از شعرهای ایشان در معتبرترین مجله ادبی ایتالیا ـ «Punto di vista» شماره 44 آوریل 2005 چاپ شده است و قسمتی از ترجمهها و شعرهای ترکی «شبدیز» در جمهوری آذربایجان چاپ و منتشر شده است .
ترجمهها: «یاندیر مکتوبلاریمی» نامههایم را بسوزان اثر نصرت کَسَمنلی(شاعر جمهوری آذربایجان) ، «گتمک ایسته ییرسن؟»آهنگ رفتن داری؟ اثر نصرت کَسَمنلی، «بالتاسسی»صدای تبر اثر فیکرت قوجا (شاعر جمهوری آذربایجان). [۱]
٭ ٭ ٭
رباعی: آن روز به طاق آسمان چاک افتاد هنگامه به خیمهگاه افلاک افتاد یک سنگ بر آیینه خورشید زدند هفتاد و دو قرص ماه بر خاک افتاد
٭
آن روز که باد، آتشْافشان میخواند در دشت بلا، نوای سوزان میخواند دیدند فریبخوردگان هم دیدند بر نیزه، سرِ بریده قران میخواند
٭
از زخم شکفته، پیرهن داشت حسین(ع) پیراهن خونفشان به تن داشت حسین(ع) آندم که به بارگاه جانان میرفت از بال فرشتگان کفن داشت حسین(ع)
٭
آن روز که خون، پشت ستم را تا کرد یکرنگی عشق، حیله را رسوا کرد هر گل که به پیشواز مرگ آمده بود پرپر شد و عمر جاودان پیدا کرد
٭
آن روز که وحشتِ نفسگیر شکست با دست خدا هیبتِ زنجیر شکست شالوده قصر بتپرستان لرزید از غیرت خون، قامتِ شمشیر شکست
٭
از حنجره فلک، فغان میبارید اشک از مژه فرشتگان میبارید پرهای شکسته سبکپروازان آغشته به خون از آسمان میبارید
منابع
طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 611-613.
پی نوشت
- ↑ اخذ زندگینامه و اشعار شاعر از طریق پست الکترونیک.