مره بن منقذ بن نعمان عبدی
مُرّةبن مُنقِذبن نُعمان عَبْدی، یکی از سربازان و نیروهای تحت امر عمربن سعد بود که در کربلا حضور داشت. او از جنایتکاران حادثه کربلا است.
مُرّةبن مُنقِذ از قبیله بنیعبدالقیس بود.[۱]
مُرّةبن مُنقِذ، قاتل علیبن حسینبن علیبن ابیطالب علیهم السلام ملقب به علیاکبر است.[۲] هنگامیکه علیاکبر پیدرپی بر دشمن حمله برد، گروهی بر او حمله کردند و از هر سو ضربات شمشیر بر علیاکبر فرود آمد. او نیز به جنگ پرداخت و زدوخورد سخت و خونینی انجام داد. تشنگی مفرط، او را آزار میداد. یک بار نزد پدر برگشت و گفت: ”یا اَبَة الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ فَذاَجْهَوَنی فَهَلْ اِلی شَرْبَةٍ مِنَ الْماء سَبیلٌ؟“[۳] پدر جان! تشنگی مرا کشت و سنگینی سلاح توانم را برد. آیا میتوان آبی بهدست آورد؟ امام فرمود: فرزندم! زمانی کوتاه نیز بجنگ. چه زود است که جدّ خود محمد(ص) را دیدار کنی تا با قدحی لبریز از نوشیدنی که پس از آن هرگز تشنگی نیابی، تو را سیراب کند.
علیاکبر به سوی میدان برگشت. حمله بسیار شدیدی را آغاز نمود و پس از به خاک افکندن چند تن، غافلگیرانه هدف نیزه مُرّةبن مُنقِذبن نُعمان عَبْدی قرار گرفت و به زمین افتاد[۴]
بنا به نقل طبری چون علیاکبر رجز میخواند، مُرّه گفت: بزرگترین گناهان عرب به گردن من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و پدرش را عزادار نکنم. گوید بار دیگر علیاکبر بیامد و با شمشیر به سپاه کوفه حمله برد. مُرّه بر او گذشت و ضربتی بر او زد که بیافتاد[۵] و فریاد زد: پدرجان! بر تو باد سلام، اینک این جدّم رسول خداست که به تو سلام میرساند و میفرماید: زود به سوی ما بشتاب. سپس آهی کشید و جان داد. دشمن اطراف او را محاصره کرده و با شمشیرهای خود بر پیکر او ضربه وارد میکردند. قساوت و بیرحمی دشمن نسبت به او چنان است که پس از افتادن از اسب، بدنش را قطعه قطعه کردند.[۶]
امام حسین(ع) بر بالین کشته فرزندش نشست و صورت بر صورت او نهاد و در حالی که میگریست، فرمود: : ”قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلُوکَ یا بُنَی ما اَجرَ أهُم عَلَی الرَّحمنِ وَ عَلَی اِنتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسُولِ عَلَیالدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا“[۷] فرزندم! خدا بکشد قومی که تو را کشتند. اینان چه بسیار بر خدا و هتک حریم رسول خدا گستاخ گشتهاند، پس از تو، خاک بر سر دنیا.
سپس گفت: خدایا! برکات زمین را از اینان باز دار و ایشان را سخت پراکنده ساز و به راههایگوناگون بیفکن و والیان را هرگز از آنان راضی مدار. آنان ما را خواندند تا یاریمان کنند. چون پاسخ دادیم ستمکردند و ما را کشتند. امام او را به سینه چسباند تا جان داد.
پس از شهادت امام حسین(ع)، مُرّه در کوفه زندگی میکرد. در زمان قیام مختار ثقفی و انتقام از قاتلان شهدای کربلا، مختار، عبداللهبن کامل را با گروهی مأمور دستگیری مُرّةبن مُنقِذ کرد.
ابنکامل خانه او را محاصره کرد. مرّه نیزهاش را برداشت و روی اسبش پرید و در حال فرار قصد شکستن محاصره را داشت. او نیزهای به عبدالله شبامی زد و او را مجروح کرد. ابنکامل او را تعقیب کرد و یک دستش هنگام دستگیری به شدت مجروح شد، اما توانست فرار کند و خود را به بصره رساند و به مصعببن زبیر پیوست.[۸]
منبع
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 231-233.
پی نوشت
- ↑ - انساب الاشراف، ج3، ص405؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص243؛ الاعلام، ج4، ص277.
- ↑ - وقعة الطف، ص243؛ الطبقات الکبری، ج5، ص471؛ الاخبار الطوال، ص256؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ اللهوف، ص47؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص31؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص34.
- ↑ - الفتوح، ج5، ص114.
- ↑ - الطبقات الکبری، ج5، ص102؛ الاخبار الطوال، ص256.
- ↑ - تاریخ طبری، ج5، ص188.
- ↑ - ر.ک : وقعة الطف، ص243؛ الطبقات الکبری، ج5، ص476؛ تاریخ طبری، ج5، ص446؛ اللهوف، ص47؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص31؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص34.
- ↑ - الاخبار الطوال، ص256؛ ارشاد، ج2، ص239؛ مقاتل الطالبیین، ص115؛ المنتظم، ج5، ص345.
- ↑ - انساب الاشراف، ج6، ص409؛ تاریخ طبری، ج6، 64.