عمرو بن‌ خالد صیداوی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۵۴ توسط T.ramezani (بحث | مشارکت‌ها)

عمرو بن‌ خالد بن حکیم بن حزام اسدی صیداوی‌ از اهالی کوفه بود. صیداوی منسوب به صیدا تیره‌ای از قبیله همدان از اعراب عدنانی شمال شبه‌جزیره که در کوفه می‌زیستند. [۱] در زیارت رجبیه، عمرو بن خلف ذکر شده و احتمال دارد که به اشتباه به جای خالد، خلف ثبت شده باشد. [۲]


در عُذَیب‌ِ الهِجانات چند نفر ازشیعیان‌ امام‌ که‌ از کوفه با راهنمایی طِرِمّاح‌ بن‌ عدی‌ آمده‌ بودند، به‌ آن‌ حضرت‌ ملحق‌ شدند. آنان عبارت‌ بودند از: عمرو بن‌ خالد صیداوی و خدمتگزارش سعد، مجمع‌ عائذی‌ و پسرش‌، جنادة‌ بن‌ حارث‌ سلمانی‌،که‌ همراه‌ ایشان‌ یکی‌ از خدمت‌گزاران‌ نافع ‌بن‌ هلال‌ جملی‌ بود که‌ خود قبلاً به‌ کاروان‌ امام‌ پیوسته‌ و سفارش ‌نموده‌ بود که‌ اسبش را به‌ او برسانند. حُرّ قصد داشت‌ آنان را دستگیر کرده‌ و به‌ نزد عبیدالله بفرستد. اما امام‌ فرمودند: این‌ عده‌ یاران‌ من‌ هستند و در حکم‌ همراهان‌ من‌ محسوب‌ می‌شوند و من‌ با تمام‌ نیرو از آنان‌ دفاع‌ می‌کنم‌. اگر تو به‌ پیمان‌ صلح‌ خود وفادار هستی‌، باید مزاحم‌ این‌ عده‌ نشوی‌ و اگر بخواهی‌ آنان‌ را دستگیر یا به‌ کوفه‌ برگردانی‌، با تو خواهم‌ جنگید. حُرّ که‌ قصدش‌ نرمی‌ و مسالمت‌ بود، از مزاحمت‌ این‌ افراد خودداری‌ کرد. آن‌ گاه‌ امام‌ از اوضاع‌ کوفه‌ سؤال‌ فرمود. مجمع‌ عائذی‌ گفت‌: اشراف‌ کوفه‌ از دستگاه‌ حکومت‌ رشوه‌های‌ زیادی‌ گرفته‌اند و خود را فروخته‌اند. حکومت‌ آنان‌ را همکاران‌ مخلص‌ خود نموده‌ است‌ و آنان‌ بر ضد شما متفق‌ گشته‌اند، اما مردم‌ دیگر دل‌هایشان‌ با شماست‌ و شمشیرهایشان‌ بر ضد شما آماده‌ گردیده‌ است‌، آنان‌ فردا بر تو شمشیر خواهند کشید. [۳]


در صبح عاشورا و پس‌ از شهادت عبدالله بن عمیر کلبی، عمرو بن‌ خالد صیداوی‌ به‌ همراه‌ خدمت‌گزار خود سعد، جنادة بن‌ حارث‌ سلمانی‌ و مجمّع‌ بن‌ عبدالله عائذی‌ از امام‌ حسین (ع) اذن رفتن به میدان گرفتند. عمرو به امام عرض کرد: فدایت شوم دوست ندارم زنده باشم و تو را میان خانواده‌ات کشته ببینم. امام‌ فرمود: پیش‌ بروید که‌ ما نیز به‌ زودی‌ به‌ شما خواهیم‌ پیوست. این چهار تن با هم‌ بر دشمن‌ تاختند و آرایش‌ جنگی‌ آنان‌ را به‌هم‌ زدند. دشمن‌ نیز آنان‌ را محاصره‌ کرد و ارتباط‌ آنان‌ را با مرکز فرماندهی‌ امام‌ قطع‌ کردند، اما عباس‌ (ع) با یک ‌یورش‌ قهرمانانه‌ محاصره‌ را شکست‌ و آنان‌ را از کشته‌ شدن‌ نجات‌ داد. بار دیگر بر سپاه‌ پسر سعد تاختند و بعد از به‌ هلاکت‌ رساندن‌ تعدادی‌ از آنان‌ خود نیز به‌ شهادت رسیدند. [۴]


گاه نام او را عمرو بن‌ خالد ازدی‌ نوشته‌اند و ذکر کرده‌اند که او در میدان رجز می‌خواند و می‌جنگید تا به‌ شهادت‌ رسید: [۵]


الیک یا نفس الی الرحمن
الیوم تجزین علی الاحسان
ما خُطَّ فی اللّوح لدی اللیان
و الصّبرُ احظی لک بالامانی
فابشری بالرّوح و الرّیحان
قد کان منک غابر الزمان
لا تجزعی فکُلَّ حی فان
یا معشر الازد بنی قحطان


ای نفس! مژده بادت که سوی خدای رحمان با آرامش و شادکامی راه می‌سپری.


امروز به احسان و نیکی پاداش می‌یابی. دلواپس آن‌چه پیشتر از گناه و لغزش بر لوح اعمالت نگاشته شده مباش (شهادت همه گناهان را خواهد شست. ای نفس بی‌تابی مکن که هر زنده‌ای خواهد مرد.


ای گروه ازدِ بنی قحطان، شکیب در رزم‌گاه و عرصه جهاد، لذت آفرین‌تر و شادی‌بخش‌تر از امان خواستن برای دنیا و آرزوهای دور و دراز و دست نایافتنی است.


منبع

مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 313-315.

پی نوشت

  1. انصار الحسین (ع)، ص116.
  2. همانجا.
  3. انساب الاشراف، ج3، ص171؛ تاریخ طبری، ج5، ص403-404.
  4. انساب الاشراف، ج3، ص198؛ تاریخ طبری، ج5، ص446.
  5. الفتوح، ج5، ص192.