افوه حمانی
افوه حمانی | |
---|---|
مرگ | 301 ه. ق. |
محل زندگی | حمان کوفه |
لقب | افوه حمّانی |
پیشه | مفتی، فقیه، خطیب، شاعر، مدرس و سخنگوی بنی هاشم |
سبک نوشتاری | قصیده |
دلیل سرشناسی | به جهت بزرگی دهان و بیرون زدن دندانهایش به «افوه» شهرت داشت |
ابو الحسین علی بن محمّد بن جعفر از سادات حسینی، از نسل زید شهید و متوفّی به سال 301 ه. ق است. وی از مردم حمان کوفه و از قبیله بنی تمیم و معروف به «افوه حمّانی» [۱] است. که به جهت بزرگی دهان و بیرون زدن دندانهایش به «افوه» شهرت داشت. یکی از بزرگان خطبا و شعرای نوآور بنی هاشم است که نام او و شعر او معروف خاص و عام گشته و همه او را به حسن سبک و حسن تلفیق میشناسند. گذشته از اینها علم فراوان، عظمت خانواده، بزرگواری و شخصیت بارز و نسب علوی پربرکت او باعث شد که به بلندترین قلّهی عظمت برسد. وی مفتی، فقیه، خطیب، شاعر، مدرس و سخنگوی بنی هاشم بود، مقام او در شاعری بین بنی هاشم مانند عبد اللّه بن المعز در میان بنی عباس بود. دیوان بزرگ داشت و قصائد حماسی در مناقب اهل بیت (ع) میسرود که منتخبی از آنها در الغدیر مسطور است.
از حمّانی فرزندان با شخصیت و دودمانی از علما، پیشوایان و شخصیتهای بزرگ که برخی در طلیعه شعرا و ادبا و خطبا قرار گرفتهاند بهجا مانده است. خاندان مشهور قزوینی که بنیادهای اصیل و عمیقی در علم و فضل و ادب داشته و در شهرهای مختلف عراق میزیند از فرزندان حمانی میباشند.
وی اشعاری در مورد حسنین علیهما السّلام سروده است که نمونهای از آن را میآوریم:
أنتما سیّدا شباب الجنان یوم الفوزین و الروعتین
یا عدیل القرآن من بین ذا الخلقو یا واحدا من الثقلین
انتما و القرآن فی الارض مذأزل مثل السّماء و الفرقدین
فهما من خلافة اللّه فی الأرض بحقّ مقام مستخلفین
قاله الصادق الحدیث و لنیفترقا دون حوضه واردین [۲]
شما دو آقای جوانان بهشتید، روزی که دو پیروزی و دو ترس در پیش است.
ای همپایهی قرآن در میان خلق و ای آنکه یکی از دو وزنهی گرانبهایید.
مثل شما و قرآن از روز نخست مثل آسمان و دو ستاره فرقدان است.
پس آن دو (کتاب و عترت) به جای مستخلف خود در روی زمین به حق خلافت الهی دارند.
و این بیان راست گفتار است که تا نزد حوض کوثر که بر او وارد شوند هیچگاه از هم جدا نشوند.
فصل دوم مرثیهسرایان دوره دوم (قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری)
اشاره
دوره دوم:
قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری این قرن به عصر شکوفایی شعر و ادب شهرت دارد و تعدادی از بهترین شاعران حسینی را در خود پرورانده است. چهره هایی مانند صنوبری، کشاجم، ابو فراس، شریف رضی، شریف مرتضی، مهیار دیلمی و ....
عمدهترین موضوعات مطرح در شعر این دوره چنین است:
رثا و نوحهسرایی:
همچنان در صدر موضوعات و فنون شعر حسینی است و قصیدهی شریف رضی با طنین غمانگیز و تعبیرات دردآلودش در صدر مرثیههای این دوران است. [۳]
مرتبط ساختن حادثهی عاشورا با حوادث پس از وفات پیامبر (ص) در این دوران، تشکیل دولتهای شیعی یا متمایل به تشیّع موجب پدید آمدن آزادی نسبی در برخی سرزمینهای عربی میگردد. این امر زمینهی طرح بسیاری از مسایلی که جو حاکمه مانع طرحشان بود، را فراهم میکند. بهطور خاص، شاعرانی که در سایهی چنین حکومتهایی میزیستند، در ریشهیابی حادثه به حق غصبشدهی اهل بیت پس از وفات پیامبر (ص) اشاره میکنند. آنان به احتجاج حقّانیّت اهل بیت در مسألهی خلافت میپردازند و ظلمی که بر آنان در طول تاریخ رفته است را متذکّر میشوند برای مثال ملک صالح «طلائع بن رزیک» عامل این مصیبت بزرگ را، عصیان امت از فرمان پیامبر (ص) و فروش دین به دنیا پس از وفات آن حضرت میداند. او آنچه را در کربلا واقع شد زیر سقف سقیفه و برآمده از دل آن میشمارد. [۴]
مشارکت بنی عباس در جرائم بنی امیه:
تلاش شاعران عباسی برای تبرئهی بنی عبّاس و اظهار همدردی در قتل حسین (ع) به ثمر نرسید و با مقابله دوستداران اهل بیت روبرو شد. در این دوره نیز، شاعرانی مانند «منصور بن بسّام البغدادی» بنی عبّاس را در گناه بنی امیّه شریک میداند و معتقد است که اگرچه بنی عبّاس در واقعهی کربلا حضور نداشتند اکنون برای جبران گذشته به خراب کردن قبر حسین (ع) [۵] میپردازند.
تحول در کیفیت خونخواهی شهدای کربلا:
تغییر شکل مسالهی خونخواهی حسین (ع) نسبت به دورهی گذشته که عمدهی حملات متوجّهی بنی امیه بود و اشاراتی گذرا به حکومت عبّاسی داشت:
الف) بخشی از سرودههای این دوران نوک تیز حمله را متوجه بنی عباس میکند و شاعر، مصداق واقعی دشمنان حسین (ع) را در زمان حال جستجو مینماید و جرایم بنی عباس را کمتر از بنی امیه نمیبیند.
ب) گروهی دیگر، انتقام را به ظهور مهدی (عج) موکول میکنند و این امر را تنها در حیطهی قدرت بیانتهای او میشمارد و از خونخواهان حسین (ع) انتظار ظهور را طلب میکند. این امر در قرون اولیه بنا نهاده شد و پس از آن نیز شاعران جسته و گریخته از ظهور مهدی (عج) خبر داده، امید را در دل مظلومان و خوف را در وجود حاکمان ظالم پراکندهاند. چنانچه دعبل خزاعی در «تائیه» معروف خویش بذر این امید را کاشته بود. در قرون بعدی نیز شاعران، انتقام حقیقی را در ظهور موعود، لحظهشماری میکنند.
ج) گروه سوم، عظمت جنایت را بهگونهای میبینند که در دنیا قابل قصاص و انتقام نمیباشد، لذا جزای قیامت و انتقام الهی را جایگزین مبارزه و خونخواهی دنیوی میکنند. [۶]
[شعرای این دوره]
صنوبری
اشاره
ابو القاسم، ابو بکر، احمد بن محمّد بن الحسن بن مرّار الجوزی الرقیّ [۷] الضبیّ [۸] الحلبی انطاکی مشهور به صنوبری شاعر شیعی قرن چهارم هجری است که شعرش لطافت و رقّت شاعری را با قوّت طبع شاعرانه با هم جمع کرده و از نظر متانت و حسن اسلوب، بهره کافی به دست آورده و شعرش در اعلی درجه خوبی است. [۹]
مضامین اشعارش وصف باغها و گلها و مدایح اهل بیت (ع) است.
صنوبری در حلب و دمشق سکونت داشته و در وصف شهر حلب نیز قصیدهای با 104 بیت دارد که «بستانی» این قصیده را بهترین توصیف از شهر حلب میداند. [۱۰]
سبب شهرتش به صنوبر را گفتهاند که او صاحب یکی از بیت الحکمةهای مأمون بود و روزی مقابل مأمون مناظرهای در گرفت و طرز سخن گفتن و قاطعیت لحنش را مأمون پسندید و گفت: «تو صنوبری شکلی» مقصود هشیاری و قاطعیت و تند مزاجی او بود. [۱۱] در مورد تشیّع او اشعار نغزش گواهی است؛ و ابن شهر آشوب او را از مدیحهسرایان اهل بیت (ع) شمرده است. وی نسبت به «کشاجم» دوستی شدیدی داشت. صنوبری در سال 334 ه ق وفات یافت. [۱۲]
1- ما فی المنازل حاجة تقضیهاإلّا السّلام و أدمع نذریها
2- و تفجّع للعین فیها حیث لاعیش اوازیه بعیشی فیها
3- أبکی المنازل و هی لو تدری الذیبحث البکاء لکنت أستبکیها
4- باللّه یا دمع السحائب سقّهاو لئن بخلت فأدمعی تسقیها
5- یا مغریا نفسی بوصف غریرةأغریت عاصیة علی مغریها
6- لا خیر فی وصف النّساء فأعفنیعمّا تکلّفنیه من وصفیها
7- یا ربّ قافیة حلی إمضاؤهالم یحل ممضاها إلی ممضیها
8- لا تطمعنّ النّفس فی إعطائهاشیئا فتطلب فوق ما تعطیها
9- حبّ النّبیّ محمّد و وصیّهمع حبّ فاطمة و حبّ بنیها
10- أهل الکساء الخمسة الغرر الّتییبنی العلا بعلاهم بانیها
11- کم نعمة أولیت یا مولاهمفی حبّهم فالحمد للمولیها
12- إنّ السّفاه بشغل مدحی عنهمفیحقّ لی أن لا أکون سفیها
13- هم صفوة الکرم الذی أصفاهمودّی و أصفیت الذی یصفها
14- أرجو شفاعتهم فتلک شفاعةیلتذّ برد رجائها راجیها
15- صلّوا علی بنت النّبیّ محمّدبعد الصّلاة علی النّبیّ أبیها
16- و ابکوا دماء لو تشاهد سفکهافی کربلاء لماونت تبکیها
17- تلک الدّماء لو أنّها تفدی إذاکانت دماء العالمین تقیها
18- لو أنّ منها قطرة توقی إذاکنّا بنا و بغیرنا نفدیها
19- إنّ الّذین بغوا إراقتها بغوامشؤمة العقبی علی باغیها
20- قتل ابن من أوصی إلیه خیر منأوصی الوصایا قطّ أو یوصیها
21- رفع النّبیّ یمینه بیمینهلیری ارتفاع یمینه رائیها
22- فی موضع أضحی علیه منبّهافیه و فیه یبدئ التنبیها
23- آخاه فی «خمّ» و نوّه باسمهلم یأل فی خیر به تنویها
24- هو قال: أفضلکم علیّ إنّهأمضی قضیّته التی یمضیها
25- هو لی کهارون لموسی حبّذاتشبیه هارون به تشبیها [۱۳]
1- دراین جایگاهها کاری ندارم مگر اینکه سلامی بگویم و اشکی فرو ریزم.
2- و اندوهی گران، در جاییکه هیچ نوع زندگی را، با زندگی در این منازل، برابر نمیدانم.
3- بر این جایگاهها میگریم، در حالیکه خود این جاها هم علت گریهام را نمیدانند، اگر درک میکردند، آنها را هم به گریه میانداختم.
4- به خدا سوگند ای سرشک ابرها! بر این منازل فرو بارید و اگر بخل ورزید، سرشک من آنها را آبیاری کند.
5- ای کسیکه مرا به خود باختگی به این منازل میفریبی، تو کسی را فریفتهای که بر فریبنده خود عصیانگر است.
6- در توصیف زنان، چیزی وجود ندارد، مرا از تکلف اوصاف آنان، معاف دار!
7- چه بسیار قافیهای که گذراندنش زیبا است، ولی اجرای آن برای گذراننده نازیبا است.
8- نباید در دادن چیزی به نفس، آن را به طمع انداخته، سپس بالاتر از آنچه او را دادهای از او طلب کن!
9 و 10- مهر پیامبر، محمّد (ص) و وصیاش همراه با مهر فاطمه و مهر دو فرزندش، خمسهی طیّبه اهل کساء مهر کسانی است که سازنده بزرگی، بر عظمت آنان، بزرگی خود را میسازد.
11- ای دوستدار آنان، چه بسیار نعمتهایی که در محبّت آنان به تو ارزانی داشته شد، سپاس صاحب اختیار نعمت است.
12- این سفیهانند که به جای مدّاحیهای من، نسبت به آنان، به کار دیگر میپردازند پس شایسته من است که سفیه نباشم.
13- اینان برگزیده شخصیتاند، که مهر خاص من منحصرا برای آنها باشد و برای هرکس است که آنان را خالصانه دوست دارد.
14- من امیدوار شفاعت آنانم و هرکس به شفاعتشان امیدوار باشد، لذت گوارایی، درک میکند.
15- پس از صلوات بر پیامبر (ص) بر دخترش فاطمه (س) صلوات بفرستید.
16- و بر خونهایی گریه کنید که اگر ریختن آن را دیده بودید، هرگز از گریه باز نمیایستادید.
17- اینها خونهایی بود که اگر میشد از ریختن آنها جلوگیری کرد، شایسته بود که خون همهی جهانیان را فدای آنها کنند. (خونهایی که اگر حفظ میشد، خون همهی جهانیان محفوظ میماند.)
18- اگر میشد برای هر قطرهای از آن فدیه داد، ما و دیگران فدای آن میشدیم.
19- کسانیکه ستمگرانه آن خونها را ریختند به ننگی بدفرجام، بر خود ستم کردند.
20- کشته شد فرزند کسیکه بهترین وصیتکنندگان از گذشته و آینده، او را وصی خود قرار داد.
21- پیامبر دست او را به دستش گرفته برداشت تا بیننده بلندی دست او را ببیند.
22- در جاییکه نیمروز فرا رسیده بود درباره او که خود آغاز هر توجه و هشیاری است، مردم را متوجه ساخت.
23- در محل خم (غدیر) او را برادر خود قرار داد و تصریح به نامش کرد و هیچ خیری را از او روی نگردانید.
24- او گفت: برترین شما علی است، همانا او کار خود را که باید بکند، کرد.
25- او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی است، چه خوب تشبیهی است، تشبیه به هارون!
مرثیه امیر المؤمنین و فرزند شهیدش:
1- نعم الشهیدان ربّ العرش یشهدلیو الخلق انّهما نعم الشهیدان
2- من ذا یعزّی النبیّ المصطفی بهمامن ذا یعزّیه من قاص و من دان؟
3- من ذا لفاطمة اللهفاء ینبئهاعن بعلها و ابنها إنباء لهفان؟
4- من قابض النفس فی المحراب منتصباو قابض النفس فی الهیجاء عطشان؟
5- نجمان فی الأرض بل بدران قد أفلانعم و شمسان إمّا قلت شمسان
6- سیفان یغمد سیف الحرب إن برزاو فی یمینیهما للحرب سیفان [۱۴]
1- چه خوب دو شهیدی هستند. پروردگار عرش و خلق ما سوی، گواه من بر خوبی آن دو شهیدند.
2- کیست پیامبر مصطفی را در مورد آنها تسلیت گوید، کیست از دور و نزدیک مایهی تسلّی خاطرش گردد.
3- کیست فاطمه مصیبتدیده را از شوهر و فرزندش خبر دهد و مصیبتهای آن دو را برایش برخواند.
4- آیا دانستند که چهکس را در محراب عبادت کشتند و چهکس را در میدان نبرد لبتشنه شهید کردند؟
5- دو ستاره در زمین بلکه دو ماه، بلی دو خورشید، اگر بگویم دو خورشید غروب کردند.
6- دو بزرگواری که اگر برای جنگ، با شمشیر غلافشده ظاهر شوند، خود نیز دو شمشیراند.
مرثیه ابا عبد اللّه الحسین (ع):
1- ذکر یوم الحسین بالطفّ أودیبصماخی فلم یدع لی صماخا
2- متبعات نساؤه النوح نوحارافعات إثر الصراخ صراخا
3- منعوه ماء الفرات و ظلّوایتعاطونه زلالا نقاخا
4- بأبی عترة النبیّ و أمّیسدّ عنهم معاند أصماخا
5- خیر ذا الخلق صبیة و شباباو کهولا و خیرهم أشیاخا
6- أخذوا صدر مفخر العزّ مذکانوا و خلّوا للعالمین المخاخا
7- ألنقیّون حیث کانوا جیوباحیث لا تأمن الجیوب اتّساخا
8- یألفون الطوی إذا ألف النّاس اشتواء من فیئهم و اطّباخا
9- خلقوا أسخیاء لا متساخین و لیس السخیّ من یتساخی
10- أهل فضل تناسخوا الفضل شیئاو شبابا أکرم بذاک انتساخا
11- بهواهم یزهو و یشمخ من قدکان فی النّاس زاهیا شمّاخا
12- یابن بنت النبیّ أکرم به ابناو بأسناخ جدّه أسناخا
13- و ابن من وازر النبیّ و والاه و صافاه فی «الغدیر» و واخی
14- و ابن من کان للکریهة رکّابا و فی وجه هولها رسّاخا
15- للطلی تحت قسطل الحرب ضرّابا و للهام فی الوغی شدّاخا
16- ذو الدّماء التی یطیل موالییه اختضابا بطیبها و التطاخا
17- ما علیکم أناخ کلکله الدهر و لکن علی الأنام أناخا [۱۵]
1- یاد روز حسین (ع) در کربلا گوشم را برده و پردهی صماخی برایم باقی نگذاشت.
2- زنان حرم پیوسته صدای گریه و سوگشان شنیده میشود، و پیدرپی صدای شیون از آنها بلند است.
3- او را از آب فرات بازداشتند و خود آن آب زلال و خنک را دست به دست به هم تعارف کردند.
4- پدر و مادرم فدای عترت پیامبر باد، و گوش معاندشان کر باد.
5- کسانیکه کودکان، جوانان، سالمندان و پیرانشان، بهترین خلق خدایند.
6 و 7- در نهان خود صدر جایگاه افتخار عزت را گرفتند و برای مردم دیگر جهان، مانند مغز و لباند. در وضعی که از پاکدلی دیگران تأمینی نیست اینان همه پاکدلانند.
8- اینان در همان وقتیکه مردم از سهم آنان به غذاهای بریان و پخته عادت کردهاند، به گرسنگی خو گرفتهاند.
9- اینان با سخاوت آفریده شدهاند، نه متظاهر به سخاوت. و هیچگاه سخاوتمند، مانند متظاهر به سخاوت نیست.
10- اینان اهل فضیلتاند و فضیلت در پیر و جوانشان درجهای است که اسم فضیلت را به خود نسخ کردهاند.
11- هرکس در جامعه بدرخشد و بزرگی یابد به عشق آنان میدرخشد و به بزرگی آنان به مقام بلند نائل گردد.
12- ای فرزند دخت پیامبر! چه فرزند با کفایتی از پیغمبر هستی، و چه سنخیت کاملی با نیای خود داری!
13- فرزند کسیکه در سختیهای نبرد، کرّار و در مقابله با خطرات پابرجا بود.
14- او سخت در هنگامه نبرد رکاب میکشید. و حملاتش در جنگ خردکننده بود.
15- او را خونهایی است که دوستدارانش به عطر آنها، بسیار خود را رنگآمیزی کنند و بیالایند.
16 و 17- سنگینی بار مصیبت را روزگار بر شما وارد نساخت بل بر مردم (که از نعمت فیض شما محروم شدند) وارد ساخت.
در رثای حسین شهید (ع):
1- یا خیر من لبس النبوّة من جمیع الأنبیاء
2- وجدی علی سبطیک وجد لیس یؤذن بانقضاء
3- هذا قتیل الأشقیاء و ذا قتیل الأدعیاء
4- یوم الحسین هرقت دمع الأرض بل دمع السماء
5- یوم الحسین ترکت باب العزّ مهجور الفناء
6- یا کربلاء خلقت منکرب علیّ و من بلاء
7- کم فیک من وجه تشرّب ماؤه ماء البهاء
8- نفسی فداء المصطلی نارالوغی أیّ اصطلاء
9- حیث الأسنّة فی الجواشن کالکواکب فی السماء
10- فاختار درع الصبر حیث الصبر من لبس السناء
11- و أبی إباء الاسد إنّالاسد صادقة الإباء
12- و قضی کریما إذ قضیظمآن فی نفر ظماء
13- منعوه طعم الماء لاوجدوا لماء طعم ماء
14- من ذا لمعفور الجواد ممال أعواد الخباء؟
15- من للطریح الشلو عریانا مخلّی بالعراء؟
16- من للمحنّط بالتراب و للمغسّل بالدماء؟
17- من لابن فاطمة المغیّب عن عیون الأولیاء؟ [۱۶]
1- ای آنکه در میان همهی پیامبران، بهتر از همه خلعت نبوّت به قامت کردهای!
2- اندوه و گداز من بر دو سبط تو، اندوه و گدازی پایانناپذیر است.
3- این یکی کشتهی دست اشقیاء، و آن دیگر کشتهی زنازادگان است.
4- روز حسین، سرشک مردم زمین، بل اهل آسمان فرو بارید.
5- روز حسین درهای عزّت را به روی ما بربست.
6- ای کربلا، تو از اندوه و بلا برای من سرشته شدهای!
7- چه بسیار چهرههای تو را که آبش را آبرو، برچیده است.
8- جانم قربان آتشافروز جنگ، چه آتشافروز مقدسی.
9- آنجاکه نیزهها در زرهها همچون اختران در آسمان فرو رفته.
10- او، زره صبر را که لباس بزرگی است، برگزید.
11- و مناعت نفس شیران را، که شیران را مناعتی صادق است، بکار برد.
12- و با گروهی تشنهلب با جوانمردی و لبتشنه زندگی را وداع کرد.
13- او را که از چشیدن آب، منع کردند امید است مزه آب را نچشند.
14- کیست لبتشنه، افتاده در خاک را با خیمههای سرنگون شدهاش، یاری کند.
15- کیست که افتاده عریان و بیکس را در بیابان بردارد.
16- کیست آن را که حنوطش از خاک و غسلش از خونست، یاری کند.
17- کیست به یاری فرزند فاطمه که از دید دوستدارانش پنهان مانده، یاری دهد.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:125-135.
پی نوشت
- ↑ نام یکی از محلات کوفه است و نام قبیلهای از تمیم که فرزندان حمّان بن عبد العزیز بن کعب بن سعد بن زید مناة بن تمیماند.
- ↑ الغدیر؛ ج 3، ص 65. در این اشعار به حدیثی از رسول اللّه (ص) اشاره شده که فرمود: «انّی تارک فیکم الثّقلین کتاب اللّه و عترتی و انّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض» من در میان شما دو چیز گرانقدر به جای میگذارم کتاب خدا و اهل بیتم، همانا این دو هیچگاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر به من باز گردند.
- ↑ الدیوان الشریف الرضی؛ ج 1، ص 44.
- ↑ الدیوان ابن رزیک؛ ص 93.
- ↑ به نقل از: واقعه کربلا، فی الوجدان الشعبی؛ ص 166.
- ↑ همان؛ ص 174 و 175.
- ↑ رقه: شهر معروف کنار شطّ فرات که هارون الرّشید آن را ساخت.
- ↑ ضبی: وابسته به ضبة که پدر قبیله معنی میدهد.
- ↑ شذرات الذهب؛ ج 2، ص 325.
- ↑ دایرة المعارف بستانی؛ ج 7، ص 138. ادب الطف؛ ج 2، ص 23.
- ↑ الغدیر؛ ج 3، ص 370.
- ↑ ادب الطف؛ ج 2، ص 23.
- ↑ این قصیده 42 بیت دارد که در اینجا 25 بیت آن را میآوریم. دنبالهی ابیات در مورد امیر المؤمنین علی (ع) است. الغدیر؛ ج 3، ص 367 و 368.
- ↑ همان؛ ص 371.
- ↑ همان؛ ص 368 و 369.
- ↑ همان؛ ص 371 و 372.