عباسعلى براتی پور
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
عباسعلی براتىپور (زاده 1322 در تهران) شاعر ایرانی است.
زندگینامه
براتی پور از اواخر تحصیلات دوره متوسطه به شعر و شاعرى روى آورد و در اشعار خود به ستایش اهل بیت (ع) پرداخت. وی در حال حاضر از چهرههاى نامآشناى شعر آیینى معاصر است و سالها است که در واحد ادبیات حوزۀ هنرى سازمان تبلیغات اسلامى -شعبۀ تهران- به خدمات فرهنگى میپردازد.
آثار
مجموعه اشعار
- «چشم بیمار»
- «بر تربت خورشید»
- «غم دلدار»
- «زمزمۀ مستى»
- “بهت نگاه” ـ مجموعه شعر ـ ۱۳۶۹
- “وعده دیدار” ـ گرد آوری اشعار درباره امام زمان (ع) ـ ۱۳۷۰
- “کتیبه شکیب “ـ گرد آوری اشعار درباره جانبازان ـ ۱۳۷۴
- “سینای سبزعشق” ـ گرد آوری اشعار درباره جانبازان ـ ۱۳۷۵
- “باشقایق ها برادر” ـ گرد آوری گزیده اشعار جانبازان شاعرـ ۱۳۷۹
- “عطش عشق” ـ گرد آوری مجموعه شعر عاشورایی ـ ۱۳۷۶
- “داغ تشنگی” ـ گرد آوری اشعار ویژه کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا ـ ۱۳۷۴
- “سوار مشرقی” ـ گرد آوری اشعار درباره امام زمان (ع) ـ ۱۳۷۵
- “درساحل علقمه” ـ گرد آوری مجموعه رباعی درباره حضرت عباس (ع) ـ ۱۳۷۷
- “ماه درفرات” ـ گردآوری مجموعه غزل درباره حضرت عباس (ع) ـ ۱۳۸۰ ١١) برجبین صبح ـ گردآوری اشعاردرباره غدیر ـ ۱۳۸۰
- “گزیده ادبیات معاصر ۲۴ “ـ مجموعه شعر ـ ۱۳۷۸
- “زیتون و زخم” ـ گردآوری مجموعه شعر درباره فلسطین ـ ۱۳۸۱
- “دل ودریا” ـ مجموعه شعر مستقل – انتشارات سوره مهر
- سه مجموعه شعر(١.چشم بیمار، ۲٫غم دلدار، ۳٫بر تربت خورشید) گردآوری شده درباره رحلت امام راحل ( ره ) که در سال ۱۳۶۸توسط حوزه هنری چاپ و منتشر شده است.
اشعار
از عطش لبریز
تو را با گل برابر آفریدند | ز بویت نافۀ تر آفریدند | |
براى خاطر نازکْ خیالت | نسیم روحپرور آفریدند | |
جهان شد روشن از برق نگاهت | تو را مهر منوّر آفریدند | |
براى کشور حُسن و ملاحت | امیرى ماهْ منظر آفریدند | |
شجاعت تا به عالم اوج گیرد | تو را آیین و مظهر آفریدند | |
سپاه عاشقان کربلا را | سپهسالار لشکر آفریدند | |
براى روز عاشوراى خونبار | علمدارِ دلاور آفریدند | |
تویى سرچشمۀ ایمان و ایثار | تو را از روح، پیکر آفریدند | |
بنازم بازوى مردانهات را | که چون بازوى حیدر آفریدند | |
به جاى دستهاى باوفایت | به رنگ ارغوان، پر آفریدند | |
تو را کام از عطش لبریز کردند | برایت حوض کوثر آفریدند | |
تو را بابالحوائج نام کردند | به عالم سَرور و سر آفریدند | |
فرات، افسوس مىنوشد شب و روز | روانش را مکدّر آفریدند | |
تو را اى شافع بشکسته بالان | براى روز محشر آفریدند [۱] |
ماه نو
چو آتش ستم خصم دون زبانه گرفت | تو را نشان بلا دید و در میانه گرفت | |
شرار کین چو فتاد از جفا به خرمن دین | شرر به سینۀ اهل وفا زبانه گرفت | |
شمیم پاک پیامت به هر کرانه رسید | چمن نسیم کلام تو را،ترانه گرفت | |
به شَست خصم اگر تیر جان شکارى بود | جهید و از همه عالم تو را نشانه گرفت | |
شنید نغمۀ«هَلْ مِنْ مُعین؟»چو غنچه ز گل | چو مرغ سوخته دل پر ز آشیانه گرفت | |
به عزم یارى دین خدا فتاد به خاک | ولیک تشنگى خویش را بهانه گرفت | |
به عرش سینۀ تو ماه نو گرفت قرار | ولى ز سوز عطش سر به روى شانه گرفت | |
ز دیدگان فلک،سیل اشک شد جارى | گلوى خشک وِرا تا عدو نشانه گرفت | |
به خون نشسته چو ماهى به روى دوش پدر | ز دوست،جام شهادت چه عاشقانه گرفت | |
ز دست سبط نبى شد به عرشْ خون گلوش | شفق ز خون على رنگ جاودانه گرفت | |
نخفت دیدۀ شب تا سحر به سان سحاب | ز بس که در غم او گریۀ شبانه گرفت | |
کبوتران حرم سر به کوه و دشت زدند | به کف چو خصم فرومایه تازیانه گرفت [۲] |
منابع
- محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 552-554.
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1394-1395.