لالایی
لالایی، حاصل تراوشات ذهنی مردم عامه است که با بیانی ساده و کلامی روان و بدون هیچگونه پیچیدگی و دشواری همراه با موسیقی کلامی بیان میشود. ارمغان این سخن موزون، لحظاتی خوشایند و آرامبخش برای کودک است؛ آنچنانکه در آغوش مادر و بدون دغدغههای دنیای خارج خود را به دامان خوابی آرام میسپارد. [۱]
لالاییها یکی از غنیترین ابعاد فرهنگ معنوی به حساب میآیند و همچون آیینهای هستند که تحولات اجتماعی، سبک و شیوه زندگی مردم و آمال و آرزوهای مادران یک سرزمین را در آنها میتوان نظاره کرد. [۲]
اما آنچه در این بین ناخودآگاه رخ میدهد، بُعد آموزشی لالایی است.. کودک از آغازین روزهای حیات خویش با عبارات آهنگینی که مادر نثار روح و جان او میکند، با محیط زندگی و فضای فکری و عقیدتی اطراف خود آشنا میشود.
این ترانهها علاوه بر جنبه آرام بخشی و آموزشی، ابعاد مختلف فرهنگ مردم را نیز نمایان میسازد. آمیختگی عمیق دین اسلام به ویژه مذهب تشیع با فرهنگ مردم و ابراز محبت مردم به آل مطهر پیامبر اعظم (ص) در کلام نوازشگرانه مادران این مرز و بوم جلوهای خاص یافته است. لالایی ذیل مؤید این معناست: [۳]
اول بگویم که یا الله | و سی رودم کنم لالا | |
جوون و ابی تو ایشالا | لالای لای لای رودم لای لای | |
محمد یاورت بویی | علی تاج سرت بویی | |
حسن یتیمی ترت بویی | لالای لای لای، بچم لای لای | |
مونومته حسین کردم | و قربون حسین کردم | |
حسین جون دوای دردم | لالای لای لای، بچم لای لای | |
تو چی حلقه نگین وابو | غلوم عابدین وابو | |
چه خحک او زمین وابو | لالای لای لای، بچم لای لای | |
نثار باقرت سازم | اگر خا (بخواهد) حاضرت سازم | |
دم توش (خانهاش) چاکرت سازم | لالای لای لای، بچم لای لای | |
آقاجونیت بوی جعفر | و مال و جونت بهتر | |
همی (همه جا) جا هست سیت (برای تو) یاور | لالای لای لای، بچم لای لای | |
اطاعت سی تو یه لازم | بویر (به یاد) موسی کاظم | |
پگه (پگاه) و روز و شو (شب) دائم | لالای لای لای، بچم لای لای | |
رضا هشتم امامون | رخش چی (مانند) ماه تابون | |
پناهت در بیابون | لالای لای لای، بچم لای لای | |
دو چشمونم تقی باشه | روون مو (من) نقی باشه | |
امامم عسگری باشه | لالای لای لای، بچم لای لای | |
بود صاحب زمان جونم | همون دین و ایمونم | |
پنه دار و شیطونم | لالای لای لای، بچم لای لای | |
مو لای نوم (نام) امامونت | کنم با شیر در خونت | |
ته (تا) داخل وابو و جونت | لالای لای لای، بچم لای لای | |
عزیزم لای جونم لای لای | به بم (پدرم) لای لای جونم لای لای | |
غنچم لای لای بچم لای لای | خال دم کچم (زنخ) لای لای |
رد پای قیام عاشورا را در لالاییها به اشکال مختلف میتوان مشاهده کرد: نخست، از باب ارادت به شخصیت والای سومین امام بر حق، تا بدانجا که مادر در زمزمه لالایی خود با ذکر نام حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، کودکش را در پناه امن ولایت میسپارد تا روزگار را به سعادت و سلامت بگذراند؛ همچنین آرزوی سفر به کربلا و زیارت آن امام همام آرزوی دیرینهای است که مادران عاشق، در لابهلای ترنم عاشقانه خود با کودکشان در میان میگذارند: [۴]
lawa, lowa kay, loway rinet kam
dase emam hosayn va sarinet kam
لاوه، لاوه که ی، لاوه ی رینت که م
لالا، لالایی را فدای تو میکنم
ده س امام حسین و ه سه رینت که م
دست امام حسین (ع) بر بالای سرت باشد و تو را نگاه دارد.
ola lala ali lala
ke jowzi galgili lala
ola lala hussaini man
hussain nuri du aini man
اُلا لالا، علی لالا
که جوزی (گردو) گلگیلی (گرد) لالا
الا لالا، حسینی من
حسین نوری دو عینی من [۵]
بازتاب اشتیاق زیارت حضرت اباعبدالله (ع) را میتوان در لالاییها مشاهده کرد: [۶]
لالالالا لالایت میآید | امیرالمؤمنین بالایت میآید | |
امیرالمؤمنین دردم دوا کن | نصیب و قسمتم در کربلا کن |
لالایی فوق را مادران شهر فسا برای کودکان خویش میخواندند، اما در بوشهر نیز روایتی دیگر از این لالایی، زبانزد مادران این دیار است: [۷]
گل سرخ و سفید از هم جدا شد | خبر آمد که یارم کدخدا شد | |
سر کوی بلند هی ماس هی ماس | مرادمو بده حضرت عباس | |
سر کوی بلند تا کی نشینم | که لالای گل برویه خوم بچینم | |
به قرآنی که ختمش بی شماره | به مولایی که تیغش ذوالفقاره | |
سر کوی بلند نی میزنم نی | شتر گم کردهام پی میزنم پی | |
شتر گم کردهام با بار کاشی | گلی کردهام شاید تو باشی |
در لالایی دیگری از بابل نیز، سخن از راه کربلاست:
lala lalay malak hassi
me-no me xower sekine
dare sumi bi rahe madine
dare sum ti rahe karbala
karbala koste ene
لالا لالای ملک هسی
لالا لالای گلم باشی
منو مه خوافر سکینه
من و خواهرم سکینه
در شوم بی راه مدینه
داریم میریم راه مدینه
در شوم تی راه کربلا
داریم میریم راه کربلا
کربلا کشته انه
کربلا کشته میآید. [۸]
در لالایی زیر مادر با استعانت از نامهای حضرت علیاکبر (ع)، علیاصغر (ع) و امیرالمؤمنین (ع) (داماد پیغمبر) ایشان را حامی و پشتیبان کودک خویش در برابر مزاحمت اغیار معرفی میکند: [۹]
لالا لالا گلم لایی | لالا لالا گل چایی | |
از این بچه چه میخواهی | ||
که این بچه پدر داره | سه خنجر بر کمر داره | |
یکی اکبر، یکی اصغر | یکی داماد پیغمبر |
در روایت دیگری از این لالایی، علاوه بر نامهای حضرت علیاکبر (ع) و علیاصغر (ع)، از شهیدان دشت نینوا، امیرالمؤمنین (ع) و ثامنالحجج حضرت علی بن موسیالرضا (ع) نیز یاد شده است و همه این نامهای مبارک مقدمهای است تا مادر با کسب اجازه و رضایت از محضر حضرت رضا (ع) و از پیغمبر اکرم (ص)، کودک خویش را به کنیزی در خدمت بزرگ بانوی کربلا، حضرت زینب (س) بگمارد: [۱۰]
لالالالای، لای، لای لالایی | ||
شبی رفتم به دریایی | درآوردم سه تا ماهی | |
یکی اکبر، یکی اصغر | یکی داماد پیغمبر | |
که پیغمبر دعا میکرد | علی ذکر خدا میکرد | |
علی کنده در خیبر | به حکم خالق اکبر | |
لالای، لای، لای، به مشهد شی | به پای تخت حضرت شی | |
اگر حضرت بفرمایه | تو جاروکش زینب شی |
در فرهنگ مردم، لالایی تداعیکننده گهواره است و گهواره نشانه حضور علیاصغر (ع) شش ماهه در کربلاست. این مضامین و تصاویر در شیوه عزاداری و مجالس تعزیه نیز راه یافته است. برای مثال، در کاشان هنگام حرکت دستههای عزاداری، هیئتهایی که به نام حضرت بابالحوائج علیاصغر (ع) هستند، در عزاداری سنتی، گهوارهای تزئین شده به گل و قنداقه خونین را در جلو یا میان دسته حرکت میدهند و عزاداران با خواندن اشعاری به او متوسل میشوند و نذر و نیاز میکنند تا حاجات آنها برآورده شود. [۱۱]
اصغر که در صف شهدا ماه پاره است | خونش به حشر به هر درد چاره است | |
محکم بگیر دشته قنداقهاش به کف | بابالحوائج است اگر شیرخواره است |
در اهر دستههایی چون خادملر «xademlar» و علیاصغر نیز وجود دارند که در روز عاشورا به گرداندن اسبهای منسوب به امام حسین (ع)، حضرت قاسم (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) اقدام میکنند یا اینکه گهواره حضرت علیاصغر (ع) را میگردانند. برای گهواره نیز معمولاً کودکی شیرخواره را سفید میپوشانند و داخل آن میگذارند و گاه زنان نازا با در آغوش کشیدن کودک و بستن پول و پارچه به گهواره، از خداوند طلب فرزند میکنند. [۱۲]
اما در سیرجان، این مراسم با اشعار لالایی همراه است؛ بدین ترتیب که مردم این شهر در روز دهم محرم همراه با دستهجات، گهوارهای میآورند که درون آن مجسمه کوچکی را خواباندهاند و شخصی هم در نقش رباب -مادر علیاصغر (ع)- گهواره را تکان میدهد و همه با هم این ابیات را زمزمه میکنند: [۱۳]
اصغر لای لای لای | مادر لای لای لای | |
گهواره خالی | قنداقه خونی | |
لایی لایی از سفر برگشته رودم | لایی لایی اصغر شیرین زبونم |
بیشترین نجوای شبانه مادران، لالاییهایی هستند که شاعر مشخصی ندارند و از آنها روایت متعدد گفته و شنیده شود؛ چرا که گاه مادر موقع بیان، قطعهای از لالایی را فراموش میکند و بنابر موقعیت و با ذوق خویش، واژههای دیگری را جایگزین آن میسازد. در برابر آن، لالاییهای دیگری هستند که به سبب تأثیرپذیری از قیام عاشورا، به ویژه حضرت علیاصغر (ع)، شاعران معینی آن را میسرایند و در مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله (ع) به عنوان مرثیه خوانده میشوند. گرچه این قسم از لالاییها نیز متأثر از حضور حضرت علیاصغر (ع) در کربلاست، اما اهمیت آنها به این دلیل است که به اشعار شاعران راه یافتهاند. ابیات زیر زبان حال امام حسین (ع) با فرزند شیرخواره خود در شب عاشوراست که احمد قطبی زاده از شاعران شهر یزد آن را سروده است: [۱۴]
علیاصغر ای شیرین زبانم | بخواب ای راحت روح و روانم | |
نمیخوابم من امشب تا دم صبح | که از بهر تو لالایی بخوانم | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من | |
کجا پیدا کنم یک جرعه آبی | نمیآید به چشمم جز سرابی | |
فرات آب اینجا مهر زهراست | ولی تو از عطش در سوز و تابی | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من | |
ز تو دارم خجالت جان مادر | از این خجلت زنم بر سینه و سر | |
تلظی کم کن ای مادر که دیگر | ندارم طاقت این، جان مادر | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من | |
چرا امشب نمیخندی چو دوشین | بخند یا ناله کن ای جان شیرین | |
نگه کن عمهات زینب چو مادر | ز اندوه میزند بر سینه و سر | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من | |
چه میگویی؟ چه رازی داری امشب؟ | نمیدانم چرا بیداری امشب | |
به زیر لب چه میگویی ندانم | بگو مادر که لالایی بخوانم | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من | |
سکینه در کنارت زار و خسته | رقیه روی دامانش نشسته | |
نگه کن سوی آن دو جان مادر | نگه کن بر رقیه بار دیگر | |
لالالالا علیاصغر من | بخواب ای غنچه نو پرور من |
منبع
پی نوشت
- ↑ قیاسوند، 1385، ص 266.
- ↑ جمالی، 1387، ص 7.
- ↑ موسوی خفری، الله کرم، خضر، جهرم، فارس، 1349.
- ↑ علیرضایی، 1388، ص 14.
- ↑ خزاعی، 1384، ص 158.
- ↑ قیاسوند، 1385، ص 277.
- ↑ همان، ص 288.
- ↑ همان، ص 300.
- ↑ موسوی، سید مرتضی، داران، فریدونشهر، اصفهان، 1368.
- ↑ پناهی سمنانی، 1376، ص 192.
- ↑ شاطری، 1383، ص 104.
- ↑ فلسفی میاب و ابوالفتحی، 1387، ص 346.
- ↑ مؤید محسنی، 1381، ص 275.
- ↑ هاشمی پور، 1380، ص 185.