سید احمد دهکردی
سیّد احمد فرزند سیّد محمّد باقر ملقّب به رحمتعلیشاه در سال 1285 ه. ق در شهر کرد متولد شد و در اصفهان نشأت یافت دهکردی اصفهانی از اقطاب صوفیه و اکابر عرفا از علمای امامیه است.
پس از اخذ علوم اولیه در نزد آخوند ملا محمد حسین دهکردی دایی خود، آخوند کاشی و میرزا محمد حسن نجفی و برادر خود و دیگران راهی عتبات عراق گردید و در کربلا فقه و اصول را از حوزهی میرزا علینقی حائری و فلسفه را از حوزهی شیخ علامه حائری فرا گرفت و مدتی در نجف اشرف در حوزهی درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایه به مقام علمی و درجه اجتهاد نایل گردید. سپس به اصفهان بازگشت و به ترویج تصوّف و عرفان پرداخت و از اقطاب سلسلهی خاکساریه بود و در محلهی «در کوشک» اصفهان خانقاه داشت و جمعی از محضرش بهره میبردند.
سیّد احمد در دوازدهم جمادی الاوّل سال 1339 ه. ق. در اصفهان وفات یافت و در محلهی «در کوشک» در کوچهی باغ حرم در بقعهای مخصوص به خاک سپرده شد.
دهکردی آثار و تألیفات بسیاری از خود به یادگار باقی گذاشته است و از مشهورترین آنها کتاب «آغاز حقیقت»، «برهان حقیقت نامه»، «رشحات رحمت»، «دیوان فنایی»، «مثنوی در شرح آیهی نور»، «مثنوی در شرح سؤال کمیل بن زیاد از حضرت علی (ع)» در معنی حقیقت، «منطق الطیر منظوم» در شرح هفت وادی، «دیوان شعر» و غیره. [۱]
باز محرم شد و لوای [۲] ماتم به پاست | ماتم سلطان عشق شهید کرب و بلاست | |
به عرش [۳] و خلد برین فرقهی کروبیّان [۴] | حلقهی ماتمزده، صاحب ماتم خداست | |
پیمبران سر به سر لباس نیلی [۵] به بر | شال عزای سیاه به گردن مصطفی «ص» است | |
مویکنان در زمین زنان ماتمزده | مویهکنان [۶] در سماء حضرت خیر النساست | |
ز جور اعدای دون گشته فلک نیلگون | طشت افق پر ز خون از جگر مجتبی [۷] ست | |
سفر نما از حجاز، بساز ساز عراق | شور حسینی ببین بلند از نینواست | |
به قتلگاه اندرآ، جلوهی عشاق بین | یکی جدا دست او، یکی سر از تن جداست | |
یکی به چشمان او نشسته پیکان تیر | یکی ز ظلم عدو بریده سر از قفاست | |
یکی مکیدست تیر به جای پستان شیر | یکی ز خون گلو چو سرو گلگون قباست | |
یکی ز گرزگران، [۸] سرش شکسته بهم | یکی تن نازکش زیر سُم اسبهاست | |
حسین «ع» لب تشنه شد شهید در راه حق | به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست | |
به دشت کربوبلا خون خدا [۹] ریختند | تربت پاکش از آن سجدهگه ماسواست | |
سرادقی [۱۰] را که بود مطاف روح الامین | تمام نیم سوخته ز آتش اشقیاست | |
خیام [۱۱] عصمت که بود گیسوی حورش طناب | گسسته از یکدیگر ز ظلم آل زناست | |
پردهنشینان دین شدند صحرانشین | شدند زنها اسیر غیرت مردان کجاست | |
حضرت زین العباد به حکم ابن زیاد | به گردن نازنین فکنده غل از جفاست | |
خاک ستمپیشگان رفت به باد فنا | تربت پاک حسین «ع» به چشم ما توتیاست [۱۲] | |
نیست نشانی ز شمر غیر پلیدی بلند | ببین رواق [۱۳] حسین چون حرم کبریاست | |
به کنج بیت الحزن [۱۴] سر به گریبان تن | حقیقت نوربخش نشسته در این عزاست |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1021-1022.
پی نوشت
- ↑ تذکرة القبور؛ ص 114. معجم الرجال الفکر؛ ج 2، ص 582.
- ↑ لوا: درفش و رایت و علم لشکر.
- ↑ عرش: تخت، آسمان نهم.
- ↑ کروبیّان: فرشتگان مقرّب.
- ↑ نیل: مأخوذ از سنسکریت، یک نوع گیاهی که آن را وسمه و رنگ به تازی کتم و سدوس گویند و ماده ملونهای که از برگ این گیاه به دست میآورند در رنگرزی به کار میبرند، و نیلی یعنی به رنگ نیل که کبود است و لباس نیلی یعنی لباس عزا.
- ↑ مویهکنان: نالهکنان.
- ↑ منظور حضرت امام حسن «ع» میباشد.
- ↑ گرز گران: گرز سنگین.
- ↑ السّلام علیک یا ثار اللّه و ابن ثاره.
- ↑ سرادق: خیمه.
- ↑ خیام: مأخوذ از تازی، خیمه و سراپرده، و چادر. جمع خیمه است. خیام عصمت منظور سراپردههای خاندان عصمت و طهارت است.
- ↑ توتیا: سرمه.
- ↑ رواق: مأخوذ از تازی، پیشگاه خانه.
- ↑ بیت الحزن: خانه غم و اندوه.