عمرو بن صبیح صیداوی
عمروبن صُبَیح صیداوی از جنایتکاران حادثه کربلا و یکی از سربازان عمربن سعد بود که در کربلا حضور فعال داشت. او از سرسپردگان عبیداللهبن زیاد بود و علاوه بر اینکه قاتل عبداللهبن عقیل، موسیبن عقیل و عبداللهبن مسلمبن عقیل بود، پس از شهادت امام حسین(ع)، از جمله ده نفری بود که داوطلب شد تا بر بدن مطهر امام حسین(ع) اسب بتاراند. او در دارالاماره روبهروی عبیداللهبن زیاد ایستاد و از ابنزیاد جایزه ناچیزی گرفت.[۱]
بنا به نقل ابومخنف، طبری و شیخ مفید، عبداللهبن مسلم دلاورانه جنگید و سه حمله به صفوف دشمن داشت. سرانجام عمروبن صُبَیح صیداوی، تیری به طرف او افکند و عبدالله دستش را سپر پیشانی خود قرار داد. دست و پیشانیاش بههم دوخته شد، چنان که نتوانست حرکت دهد و با تیر دوم او، عبدالله به شهادت رسید.[۲] اما بنا به نقل بلاذری پس از اینکه عمروبن صبیح صیداوی اولین تیر را زد، مردم بهطور گروهی و یا شخص زیدبن رقّاد او را به شهادت رساند و گفته شده شخص دیگری نیزهای بر قلب او وارد آورد و آن بزرگوار به شهادت رسید.[۳] با توجه به روایات فوق الذکر، در منابع از چند نفر به صورت انفرادی (عمروبن صُبَیح صیداوی، عامربن صعصعه، اسیدبن مالک و زیدبن رقّاد) و نیز از لشکر کوفه بهطور دستهجمعی به عنوان قاتل عبداللهبن مسلم یاد شده است. لیکن بیشتر آنان عمروبن صُبَیح صیداوی را قاتل دانستهاند.[۴]
در تاریخ طبری و زیارت ناحیه مقدسه نام قاتل عبداللهبن عقیل، پسر عموی امام حسین(ع) نیز عمروبن صبیح صیداوی ذکر شده است.[۵]
همچنین موسیبن عقیلبن ابیطالب(ع) نیز پس از نبردی شرافتمندانه و کشتن تنی چند، با نیزه عمروبن صبیح صیداوی که از کمینگاه به او حمله کرده بود، به شهادت رسید.[۶]
ابوعمرو زاهد او را زنازاده میداند.[۷]
عمروبن صبیح سرانجام به دستور مختار به سزای اعمال جنایتکارانهاش رسید و به سختی کشته شد. بنا به نقل طبری، عمروبن صبیح گوید: من بعضی از خاندان امام را با نیزه زدم و زخمی کردم اما هیچکس را نکشتم.
شب هنگام یاران مختار سوی او آمدند و او را دستگیر کردند و پیش مختار بردند. مختار به او گفت: تو گفتی که آلرسول را با نیزه زدی، پس با ضربات نیزه او را آنقدر بزنید تا کشته شود.
و به روایتی دیگر همراه گروهی که بر بدن امام اسب تاراندند، با اسبهایی با نعل آهنین که بر بدن او تاختند، به هلاکت رسید. سپس جسدش را سوزاندند.[۸]
منبع
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 266-267.
پی نوشت
- ↑ - اللهوف، ص54.
- ↑ - ر.ک : وقعة الطف، ص247؛ تاریخ طبری، ج5، ص447؛ ارشاد، ج2، ص111. قس الاخبار الطوال، ص257؛ مقاتل الطالبیین، ص98؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص93،74؛ تاریخ بلعمی، ج2، ص709.
- ↑ - ر.ک : انساب الاشراف، ج3، ص406.
- ↑ - ر.ک : کتاب نسب قریش، ص45؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص145؛ المعارف، ص204؛ تاریخ طبری، ج5، ص468؛ مقاتل الطالبیین، ص92؛ رجال طوسی، ص80؛ شرح الاخبار، ص195؛ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص339.
- ↑ - الطبقات الکبری، ج5، ص477؛ تاریخ طبری، ج5، ص469؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص92.
- ↑ - رک : ناسخ التواریخ، ج2، ص319؛ ذخیرة الدارین، ص162-164؛ وسیله الدارین، ص233؛ عشرة کامله، ص431.
- ↑ - اللهوف، ص54.
- ↑ - اللهوف، ص121،112؛ بحار الانوار، ج45، ص374،60.