گروهی‌ از شیعیان‌ کوفه‌ که‌ در سال‌ 65 به‌ رهبری‌ سلیمان‌ بن‌ صُرَد به‌ خونخواهی‌ امام‌ حسین‌ (ع) قیام‌ کردند و در پیکار با امویان‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.

توابین

شیعیان‌ کوفه‌ که‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ را برای‌ رهبری‌ کوفیان‌ علیه‌ یزید بن‌ معاویه‌ دعوت‌ کرده‌ بودند، از یاری‌ وی‌ در کربلا در سال‌ 61 باز ماندند. آنان‌ خود را گناهکار دانسته‌ از کرده خود سخت‌ پشیمان‌ شدند و تنها راه‌ رستگاری‌ و پذیرش‌ توبه خویش‌ را خونخواهی‌ حسین‌بن‌ علی‌ و کشتن‌ قاتلان‌ او یا کشته‌ شدن‌ در این‌ راه‌ می‌دانستند. اینان‌ در تاریخ‌ به‌ توّابین‌ شهرت‌ یافتند (ابن‌سعد، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 30؛ مسعودی‌، ج‌ 3، ص‌ 293، 295).مورخان‌ از دیرباز با نگارش‌ رساله‌هایی‌ در بارة‌ توّابین‌، اهتمام‌ خود را به‌ این‌ نهضت‌ نشان‌ داده‌اند. قدیمترین‌ مأخذ، رساله‌ای‌ است‌ به‌ نام‌ سلیمان‌بن‌ صُرَد و عَیْن‌الوردة‌ نوشتة‌ ابومِخْنَف‌ اَزْدی‌ (متوفی‌ 175)، اخباری‌ کوفه‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌105؛ قس‌ مسعودی‌، همانجا، اخبار التوّابین‌بِعَیْن‌الوردة‌ ). روایات‌ ابومخنف‌ منبع‌ مهم‌ مورخان‌ بعدی‌، از جمله‌ طبری‌، گردید. عبدالعزیز جَلوُدی‌، صحابی‌ امام‌ باقر علیه‌السلام‌ و از اخباریان‌ بصره‌، نیز رساله‌ای‌ به‌ نام‌ اخبار التوّابین‌وعین‌الوردة‌ داشته‌ است‌ (نجاشی‌، ص‌242).نهضت‌ توّابین‌ را به‌ دو دورة‌ پنهانی‌ و آشکار می‌توان‌ تقسیم‌کرد.

دوره پنهانی‌

چند ماه‌ پس‌ از فاجعه کربلا و به‌ دنبال‌ کاهش‌ سیطره نظامی‌ عبیداللّه‌بن‌ زیاد در کوفه‌، حدود صد تن‌ از شیعیان‌ در خانة‌ سلیمان‌بن‌صرد خُزاعی‌ گرد آمدند. شخصیتهای‌ بر جستة‌ این‌ جمع‌، از جمله‌ سلیمان‌، مُسَیّب‌بن‌ نَجَبة‌ فَزاری‌،عبداللّه‌بن‌ وال‌ تمیمی‌، سعدبن‌ عبداللّه‌ و رِفاعة‌بن‌ شَدّاد بَجَلی‌، همگی‌ از یاران‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌، بودند. در این‌ جلسه‌، سلیمان‌بن‌صرد، به‌ سبب‌ سبقت‌ در اسلام‌ و مصاحبت‌ با امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌، به‌ رهبری‌ بر گزیده‌ شد. سلیمان‌ با استناد به‌ آیة‌ 54 سورة‌ بقره‌ راه‌ توبه‌ را پیروی‌ از توبة‌ قوم‌ موسی‌ بیان‌ کرد و از شیعیان‌ خواست‌ تا خود را برای‌ قیام‌ مسلحانه‌ آماده‌ کنند. خالدبن‌سعدبن‌نُفیل‌ استناد به‌ این‌ آیه‌ را ــ که‌ اندیشة‌ خودکشی‌ جمعی‌ را القا می‌کرد ــ تصحیح‌ کرد. سلیمان‌، عبداللّه‌بن‌وال‌ را مأمور کرد تا هدایای‌ شیعیان‌ را برای‌ تهیة‌ سازوبرگ‌ نظامی‌ به‌ کار گیرد ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 5، ص‌ 554 ـ 555؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 96).تلاشهای‌ مخفیانه‌ برای‌ گسترش‌ دعوت‌ آغاز شد. سلیمان‌ با نامه‌، شیعیان‌ مدائن‌ و بصره‌ را از تصمیمات‌ خود آگاه‌ کرد و رهبران‌ شیعیان‌ این‌ دو شهر به‌ وی‌ پاسخ‌ مثبت‌ دادند (طبری‌، ج‌ 5، ص‌ 555 ـ 558؛ ابن‌اثیر، ج‌ 4، ص‌ 161ـ162)

دوره آشکار

مرگ‌ یزیدبن‌معاویه‌ در سال‌ 64 و نزاع‌ بر سر جانشینی‌ وی‌ در شام‌، مخالفان‌ امویان‌ را در عراق‌ و حجاز به‌ قیام‌ بر انگیخت‌. کمی‌ بعد عبداللّه‌بن‌زُبیر در مکه‌ مدعی‌ خلافت‌ شد. عبیداللّه‌بن‌زیاد، کارگزار امویان‌ در عراق‌، به‌ شام‌ گریخت‌ و عمّال‌ عبداللّه‌بن‌زبیر بسهولت‌ بصره‌ و کوفه‌ را به‌ چنگ‌ آوردند. در این‌ تحولات‌ سیاسی‌، توّابین‌ مجال‌ یافتند تا دعوت‌ خود را گسترده‌تر کنند. برخی‌ از آنان‌، با توجه‌ به‌ اوضاع‌ متزلزل‌ و آشفتة‌ سیاسی‌، می‌خواستند دارالامارة‌ کوفه‌ را تصرف‌ کنند و مانعِ حاکمیت‌ زبیریان‌ در این‌ شهر شوند، اما سلیمان‌ معتقد بود که‌، به‌ سبب‌ پایگاه‌ و نفوذ اشراف‌ کوفه‌ که‌ در قتل‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ شرکت‌ داشتند، هنوز زمان‌ مناسب‌ برای‌ قیام‌ فرا نرسیده‌ و شیعیان‌ باید به‌ تلاشهای‌ خود برای‌ گسترش‌ دعوت‌ بیفزایند. مبلّغ‌ مشهور دعوت‌ در مصر، عبیداللّه‌بن‌عبداللّه‌ مُرّی‌، از جمله‌ کسانی‌ بود که‌ تلاش‌ بسیار می‌کرد. بزودی‌ شمار توّابین‌ به‌ شانزده‌ هزار تن‌ رسید و امید می‌رفت‌ که‌ در موعد مقرر قیام‌ کنند ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌5، ص‌558 ـ 559، 584؛ ابن‌اثیر، ج‌4، ص‌ 162ـ 163؛ قس‌ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌6، ص‌51 ـ 53؛ ابن‌کثیر، ج‌ 4، جزء 8، ص‌ 250ـ251، 254)، اما حوادث‌ بعدی‌ و حضور مختار ثقفی‌ و زبیریان‌ در کوفه‌، پیامدهای‌ ناخوشایندی‌ برای‌ توّابین‌ داشت‌.مختار ــ که‌ در اندیشة‌ خونخواهی‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ بود ــ پیش‌ از مرگ‌ یزید به‌ عبداللّه‌بن‌زبیر پیوست‌، ولی‌ بسرعت‌ از او جدا شد و در نیمة‌ رمضان‌ سال‌64 به‌ کوفه‌ رفت‌. وی‌ سعی‌ می‌کرد تا شیعیان‌ کوفه‌ را به‌ سوی‌ خود جلب‌ کند. او خود را نمایندة‌ امام‌ و مهدی‌ امت‌، محمدبن‌حنفیه‌ فرزند علی‌بن‌ ابی‌طالب‌، خواند و ا ز سوی‌ دیگر شایستگی‌ سلیمان‌ را برای‌ رهبری‌ قیام‌ مخدوش‌ کرد و وی‌ را به‌ ناآگاهی‌ در امور نظامی‌ و سیاسی‌ متهم‌ نمود (طبری‌، ج‌5، ص‌580؛ ابن‌اثیر، ج‌4، ص‌163؛ ابن‌کثیر، ج‌4، جزء8، ص‌251ـ253). تبلیغات‌ مختار در میان‌ شیعیان‌ کوفه‌ دو دستگی‌ پدید آورد و نزدیک‌ به‌ دو هزار تن‌ از توّابین‌ جدا شدند و به‌ او پیوستند، و بدین‌ترتیب‌ در شیوة‌ مبارزه‌ با قاتلان‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ در میان‌ توّابین‌ تردید راه‌ یافت‌ (طبری‌، ج‌ 5، ص‌ 580، 584؛ ابن‌کثیر، ج‌ 4، جزء 8، ص‌ 251).برخی‌ معاصران‌ معتقدند که‌ موضع‌گیری‌ مختار در سرنوشت‌ توّابین‌ تأثیری‌ نداشت‌ و مسائل‌ دیگری‌ عامل‌ ناکامی‌ این‌ نهضت‌ بود، از جمله‌ مرگ‌طلبی‌ صِرف‌، شمار اندک‌ ایشان‌ در برابر سپاه‌ اموی‌ و تلاشهای‌ مزورانه‌ زبیریان‌ و اشراف‌ کوفه‌. همچنین‌ جان‌نثاری‌ و شهادت‌خواهی‌ در راه‌ آرمان‌ و عقیده‌، که‌ هدف‌ توّابین‌ بود، در کوفه‌ طرفداران‌ فراوانی‌ نداشت‌ ( رجوع کنید به حسنی‌، ص‌ 544 ـ 545). سیاستهای‌ دوگانة‌ حاکمان‌ زبیری‌ در کوفه‌ و فریبکاری‌ متحدانشان‌ در میان‌ سران‌ قبایل‌ و اشراف‌ نیز در سست‌ شدن‌ نهضت‌ توّابین‌ مؤثر بود. توّابین‌ و زبیریان‌ دشمن‌ مشترکی‌ (امویان‌) داشتند و این‌ امر مانع‌ رویارویی‌ آنان‌ شده‌ بود، ولی‌ آنها درحقیقت‌ همدیگر را دشمن‌ می‌داشتند ( رجوع کنید به همان‌، ص‌536،539ـ540، 545). زبیریان‌ از عواقب‌ نهضت‌ توّابین‌ در کوفه‌ سخت‌ بیمناک‌ بودند و خواهان‌ نبرد توّابین‌ با امویان‌ در خارج‌ از کوفه‌ بودند. عبداللّه‌بن‌یزید، حاکم‌ زبیری‌ کوفه‌، پیش‌ از خروج‌ توّابین‌ از کوفه‌ سیاست‌ دوگانه‌ای‌ پیشه‌ کرده‌ بود؛ از یک‌ سو، از قصاص‌ قاتلان‌ اصلی‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ حمایت‌ می‌کرد و از دیگر سو، تهدید می‌کرد که‌ اگر توّابین‌ در کوفه‌ بر ضد او بشورند، با آنان‌ خواهد جنگید (طبری‌، ج‌5، ص‌ 561 ـ562). پس‌ از خروج‌ توّابین‌ از کوفه‌، عبداللّه‌بن‌یزید توّابین‌ را به‌ اتحاد بر ضد دشمن‌ مشترک‌ تشویق‌ می‌کرد، اما سلیمان‌بن‌صرد درخواستهای‌ وی‌ را رد کرد و معتقد بود که‌ همراهی‌ زبیریان‌ با ایشان‌ موجب‌ انحراف‌ نهضت‌ و پذیرفتن‌ خلافت‌ ابن‌زبیر خواهد شد ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌5، ص‌591ـ592).

آغاز قیام‌ مسلحانه‌

توّابین‌ در آغاز ربیع‌الا´خر سال‌ 65 (قس‌ مسکویه‌، ج‌2، ص‌100: آغاز ربیع‌الاول‌) در اردوگاه‌ نُخَیله‌ (بیرون‌ کوفه‌) گرد آمدند. از شانزده‌ هزار (قس‌ ابن‌کثیر، ج‌4، جزء8، ص‌254: بیست‌ هزار) عضو ثبت‌نام‌ شده‌ تنها چهار هزار تن‌ حاضر شدند و از شیعیان‌ بصره‌ و مدائن‌ خبری‌ نبود. سلیمان‌ به‌ کوفه‌ مأمورانی‌ فرستاد تا با شعار «یالَثارات‌الحسین‌» (ای‌ خونخواهان‌ حسین‌)، بازماندگان‌ را به‌ خروج‌ بر انگیزند. بااینهمه‌، پس‌ از سه‌ روز انتظار تنها اندکی‌ از شیعیان‌ به‌ توّابین‌ پیوستند. سلیمان‌ درنگ‌ بیشتر را روا ندید و سپاهیان‌ را توجیه‌ کرد که‌ جنگ‌ در کوفه‌ به‌ فتنه‌ و برادرکشی‌ خواهد انجامید، اما اگر بر سپاه‌ عبیداللّه‌ چیره‌ شوند، پیروزی‌ بر قاتلان‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ در کوفه‌ سهل‌ خواهد بود (طبری‌، ج‌5، ص‌583 ـ 584؛ ابن‌اثیر، ج‌4، ص‌175ـ177؛ قس‌ ابن‌کثیر، ج‌4، جزء8، ص‌ 254ـ 255).توّابین‌ در شامگاه‌ پنجم‌ ربیع‌الا´خر به‌ سوی‌ کربلا حرکت‌ کردند. در میان‌ راه‌ عده‌ای‌ از ایشان‌ جدا شدند، اما بقیه‌درکربلا بر مزار امام‌ حسین‌ به‌ عزا نشستند و از گناهان‌ خویش‌ پوزش‌ طلبیدند ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌5، ص‌588 ـ590؛ ابن‌اثیر، ج‌ 4، ص‌ 177ـ 178)، سپس‌ به‌ سوی‌ شام‌ حرکت‌ کردند و در پایان راه‌ عراق‌ به‌ شام‌، در کنار رود فرات‌ به‌ قرقیسیا رسیدند.�حاکم‌ آنجا، زُفَربن‌حارث‌، از مخالفان‌ امویان‌ بود. او آذوقة‌ فراوانی‌ در اختیار توّابین‌ گذاشت‌ و برای‌ اتحاد با آنان‌ پیشنهادهای‌ گوناگون‌ داد؛ اما سلیمان‌ نپذیرفت‌، زیرا زفربن‌ حارث‌، پیش‌ از مرگ‌ یزید، از کارگزاران‌ او در قنّسرین‌ (فلسطین‌) بود و پس‌ از مرگ‌ او در جنگ‌ مَرْج‌ راهِط‌ به‌ طرفداری‌ از عبداللّه‌بن‌زبیر با مروانیان‌ جنگیده‌ بود. اطلاعاتی‌ که‌ زفراز منطقة‌ جنگی‌ عین‌الوَرده‌ (رأس‌العین‌، از شهرهای‌ جزیره‌ در شمال‌) در اختیار سلیمان‌ قرار داد، در شیوة‌ پیکار با سپاه‌ عبیداللّه‌بن‌زیاد بسیار سودمند واقع‌ شد ( رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 5، ص‌ 593 ـ596؛ ابن‌اثیر، ج‌ 4، ص‌ 145، 149، 179ـ180؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 106ـ 108).توّابین‌ در عین‌الورده‌ فرود آمدند. سلیمان‌ پیش‌ از شروع‌ نبرد، آداب‌ اخلاقی‌ جنگ‌ را که‌ از امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ آموخته‌ بود، یادآور شد و سپس‌ جانشینان‌ خود را در سپاه‌ معرفی‌ کرد (ابن‌اثیر، ج‌ 4، ص‌ 180ـ181). طلایه‌داران‌ لشکر توّابین‌ به‌ فرماندهی‌ مسیّب‌بن‌نجبه‌ بر دشمن‌ تاختند و غنایمی‌ به‌ چنگ‌ آوردند (بلاذری‌، ج‌5، ص‌210). لشکر امویان‌ در این‌ زمان‌ مشکل‌ فرماندهی‌ داشت‌. مروان‌بن‌حکم‌ در شام‌ مرده‌ بود و عبدالملک‌ به‌ خلافت‌ رسیده‌ بود. عبیداللّه‌بن‌زیاد بسرعت‌ بر این‌ مشکل‌ غلبه‌ کرد و در سه‌ نوبت‌ لشکری‌ بین‌ بیست‌ تا سی‌ هزار تن‌ برای‌ جنگ‌ با توّابین‌ گسیل‌ داشت‌ ( رجوع کنید به ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌ 6، ص‌ 81؛ ابن‌اثیر، ج‌ 4، ص‌ 182؛ قس‌ مسعودی‌، ج‌ 3، ص‌ 294). دو سپاه‌ در 25 جمادی‌الاولی‌ 65 در برابر هم‌ صف‌آرایی‌ کردند و فرماندهان‌ دو سپاه‌ یکدیگر را به‌ اطاعت‌ از خود فرا خواندند. سلیمان‌ از سپاه‌ اموی‌ خواست‌ تا عبدالملک‌ را خلع‌ کنند و عبیداللّه‌بن‌زیاد را به‌ توّابین‌ سپارند و آنگاه‌ هر دو سپاه‌، زبیریان‌ را از عراق‌ بیرون‌ رانند و حکومت‌ را به‌ یکی‌ از اهل‌بیت‌ پیامبر صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله‌وسلم‌، یعنی‌ امام‌ علی‌بن‌ حسین‌، سپارند (ابن‌اثیر، همانجا؛ جعفری‌، ص‌229). جنگ‌ سه‌ روز به‌ درازا کشید و توّابین‌ با شمار اندک‌ خود جنگیدند و رهبران‌ آنان‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ به‌ شهادت‌ رسیدند و عاقبت‌ رفاعة‌بن‌شدّاد با گروهی‌ اندک‌ از توّابین‌ شبانگاه‌ عقب‌ نشستند (ذهبی‌، حوادث‌ و وفیات‌ 61ـ80 ه .، ص‌48؛ ابن‌کثیر، ج‌4، جزء8، ص‌257).توّابین‌ در راه‌ بازگشت‌ با گروهی‌ از شیعیان‌ بصره‌ و مدائن‌ که‌ برای‌ یاری‌ آنان‌ آمده‌ بودند، برخورد کردند و همگی‌ با اندوه‌ فراوان‌ به‌ شهرهای‌ خود بازگشتند (طبری‌، ج‌5، ص‌600ـ601، 604ـ 605؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌6، ص‌86؛ قس‌ اخطب‌ خوارزم‌، ج‌ 2، ص‌ 199). شکست‌ توّابین‌ در عین‌الورده‌ توان‌ تجدید سازماندهی‌ را از ایشان‌ گرفته‌ بود، بنابراین‌ بازماندگان‌ این‌ واقعه‌ به‌ نهضت‌ مختار پیوستند. مختار ثقفی‌ که‌ در این‌ زمان‌ در زندان‌ کوفه‌ بود، برای‌ رفاعة‌بن‌شدّاد و توّابین‌ پیام‌ تسلیت‌ فرستاد. وی‌ از سلیمان‌ و دیگر شهیدان‌ تجلیل‌ کرد و از بازماندگان‌ توّابین‌ خواست‌ تا با او بر کتاب‌ خدا و سنّت‌ پیامبر اکرم‌ صلی‌اللّه‌علیه‌و آله‌وسلم‌ و خونخواهی‌ اهل‌ بیت‌ و جهاد با دشمنان‌ بیعت‌ کنند (طبری‌، ج‌5، ص‌606).اگر چه‌ توّابین‌ بظاهر در برابر سپاه‌ اموی‌ شکست‌ خوردند، توانستند برای‌ نخستین‌ بار تشکل‌ منسجمی‌ از شیعیان‌ به‌ وجود آورند و چون‌ قیام‌ آنان‌ بر پایة‌ تفکر شیعی‌ و تحت‌ تأثیر�شهادت‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌ شکل‌ گرفته‌ بود، توانست‌ موجب‌ پیشرفت‌ تشیع‌ شود (برای‌ توضیح‌ بیشتر رجوع کنید به جعفری‌، ص‌ 232ـ233).

منابع

دانشنامه جهان اسلام جهان اسلام