هرمز فرهادی‌

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو

هرمز فرهادی بابادی از شاعران معاصر فارسی زبان است.

هرمز فرهادی بابادی
زادروز 1326 ه. ش
کوهرنگ
ملیت ایرانی
محل زندگی اهواز
پیشه شاعر
سبک نوشتاری «غزل» و شعر سپید
کتاب‌ها «درگاه عشق» و «پر سیمرغ سیاه» و «خانه‌ام در افق فاصله‌هاست»

زندگی نامه

هرمز فرهادی بابادی فرزند عزیز اللّه به سال 1326 ه. ش در کوهرنگ پا به عرصه گیتی نهاد.

تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در مسجد سلیمان گذراند و فوق دیپلم خود را در رشته نقشه‌برداری راه و ساختمان از اصفهان اخذ نمود.

وی فعالیتهای شعری خود را در دوره دبیرستان و با مطبوعات آغاز نمود.

از فرهادی تاکنون کتابی به نام «درگاه عشق» که گزیده اشعارش می‌باشد به چاپ رسیده است دو مجموعه شعری نیز آماده چاپ دارد: مجموعه غزلیات وی به نام «پر سیمرغ سیاه» و مجموعه اشعار نو وی که در قالب سپید سروده است بنام «خانه‌ام در افق فاصله‌هاست».

وی قالب شعری «غزل» و شعر سپید را دست مایه کار خود قرار داده است.

هرمز فرهادی ساکن اهواز و پیمانکار راه و ساختمان می‌باشد.

اشعار

ناگهان بر نای نی گل می‌کنیم‌ کربلایی را تغزل می‌کنیم
در حیای یک عطش عباس و آب‌ شطِ آتش را تناول می‌کنیم
دجله هم وقتی که مجنون می‌شود دستهامان را به هم پل می‌کنیم
زخم هفتاد و دو مذهب خورده‌ایم‌ زخم را اما تحمل می‌کنیم
در نفس‌های بنفش سیب سرخ‌ تا منِ آدم تنزل می‌کنیم
ظهر در گودال مثل آفتاب‌ ناگهان بر نای نی گل می‌کنیم
آینه در روبروی آینه‌ این چنین با من تقابل می‌کنیم

باغ گیلاس

کسی باغ گیلاس را چیده است‌ و هفتاد و دو یاس را چیده است
نفس‌های هر لاله آتش گرفت‌ ز داغی که انفاس را چیده است
دلم زخم دل شوره دارد هنوز ز تیغی که احساس را چیده است
ببین کفر صحرا لب رودِ عشق‌ دو بازوی عباس را چیده است
نسیم سیاهی به پهنای آب‌ قدمهای الیاس را چیده است
شفق در تلاقی شب تاب و ماه‌ تجلّی الماس را چیده است
خبر از فراسوی صحرا گذشت‌ شکوه علف داس را چیده است


دست کوتاه زمین

آب را می‌دید گفتم: یا حسین‌ و نمی‌نوشید گفتم: یا حسین
یک عطش آیینه بود و همچنان‌ سنگ بارید گفتم: یا حسین
خیمه می‌گسترد بر ایوان ظهر یک شب تردید گفتم: یا حسین
آتش صحرا که پایان می‌گرفت‌ شعله‌ور گردید گفتم: یا حسین
پیش رویم دست کوتاه زمین‌ آسمان را چید گفتم: یا حسین
ناگهان گل کرد بر اعجاز نی‌ کاکل خورشید، گفتم: یا حسین
صحبت از شام غریبان بود و باز خنجر و تهدید گفتم: یا حسین
از خیال سایه هم خون می‌چکید چشم من ترسید گفتم: یا حسین
نای من تقدیر شورِ آب را از لبم پرسید گفتم: یا حسین
بر نگاهِ آبِ دور از دسترس‌ شرم می‌پیچید گفتم: یا حسین
داغ هفتاد و دو غربت را زمین‌ تازه می‌فهمید گفتم: یا حسین



منابع

دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ 2، ص: 1433-1434.

پی نوشت