ابن العودی
ربیب، ابو المعالی، سالم بن علی بن سلمان بن علی معروف به «ابن عودی» و متخلّص به «عودی» تعلبی، نیلی [۱] به سال 478 ه. ق. در ناحیهی رود فرات به دنیا آمد. وی از شعرای قرن پنجم و ششم هجری میباشد و از سرایندگانی است که سرودههایش مشهور و معروف است.
در روزگار او عماد الدّین اصفهانی نویسندهی مشهور، شرححال شعرای معاصر خود را جمعآوری میکرد، در مورد این العودی میگوید: «جوانی است که هوش و ذکاوتش بسان شعلهی آتش و سرودههایش چون شراب ناب است.» [۲]
وی به سال 558 ه. ق. درگذشت. ابن عودی در ثنا و ستایش اهل بیت (ع) و شهادت حسین بن علی (ع) اشعاری سروده که قسمتی از قصیدههای او را میآوریم:
1- متی یشتفی من لاعج القلب مغرمو قد لجّ فی الهجران من لیس یرحم؟!
2- إذا همّ أن یسلو أبی عن سلوّهفؤاد بنیران الأسی یتضرّم
3- و یثنیه عن سلوانه لفضیلةعهود التّصابی و الهوی المتقدّم
4- رمته بلحظ لا یکاد سلیمهمن الخبل و الوجد المبرّح یسلم
5- إذا ما تلظّت فی الحشا منه لوعةطفتها دموع من أماقیه تسجم
6- مقیم علی اسر الهوی و فؤادهتغور به أیدی الهموم وقتهم
7- یجنّ الهوی عن عاذلیه تحلّدافیبدی جواه ما یجنّ و یکتم
8- یعلّل نفسا بالأمانی سقیمةو حسبک من داء یصحّ و یسقم
16- بکیت علی ما فات منّی ندامةکأنّی خنس فی البکا أو متمّم
17- و أصفیت مدحی للنبی و صنوهو للنّفر البیض الذین هم هم
18- هم التین و الزیتون ال محمّدهم شجر الطوبی لمن یتفهّم
19- هم جنّة المأوی هم الحوض فی غدهم اللوح و السقف الرّفیع المعظم
20- هم آل عمران هم الحجّ و النساهم سبأ و الذاریات و مریم
21- هم آل یاسین و طاها و هل أتیهم النحل و الإنفال إن کنت تعلم
22- هم الآیة الکبری هم الرکن و الصّفاهم الحجّ و البیت العتیق المکرّم
23- هم فی غد سفن النّجاة لمن وعیهم العروة الوثقی التی لیس تفصم
24- هم الجنب جنب اللّه فی البیت و الوریهم العین عین اللّه فی الناس تعلم
25- هم الآل فینا و المعالی هم العلیینمّم فی منهاجهم حیث یمّموا
26- هم الغایة القصوی هم منتهی العلیسل النصّ فی القرآن ینبئک عنهم
27- هم فی غد للقادمین سقاتهمإذا وردوا و الحوض بالماء مفعم
28- فلولاهم لم یخلق اللّه خلقهو لا هبطا للنسل حوا و آدم
29- هم باهلوا نجران من داخل العبافعاد المناوی فیهم و هو مفحم
30- و أقبل جبریل یقول مفاخرالمیکال: من مثلی و قد صرت منهم؟!
31- فمن مثلهم فی العالمین و قد غدالهم سیّد الإملاک جبریل یخدم؟!
32- و من ذا یساویهم بفضل و نعمةمن الناس و القرآن یؤخذ عنهم؟!
33- أبوهم أمیر المؤمنین و جدّهمأبو القاسم الهادی النبی المکرّم
34- هم شرعوا الدین الحنیفیّ و التقیو قاموا بحکم اللّه من حیث یحکم
35- و خالهم إبراهیم و الامّ فاطمو عمّهم الطیّار فی الخلد ینعم
36- إلی اللّه أبرا من رجال تتابعواعلی قتلهم یا للوری کیف أقدموا؟!
37- حموهم لذیذ الماء و الورد مفعمو أسقوهم کأس الرّدی و هو علقم
38- و عاثوا بآل المصطفی بعد موتهبماقتل الکرّار بالأمس منهم
39- و ثاروا علیه ثورة جاهلیّةعلی أنّه ما کان فی القوم مسلم
40- و ألقوهم فی الغاضریّات صرّعاکأونّهم قفّ علی الأرض جثّم
41- تحاما هم وحش الفلا و تنوشهمبأریاشها طیر الفلا و هی حوّم
42- بأسیافهم أردوهم ولدینهماریق بأطراف القنا منهم الدّم
43- و ما قدمت یوم الطفوف امیّةعلی السبط الّا بالذین تقدّموا
44- و أنّی لهم أن یبرأوا من دمائهمو قد أسرجوها للخصام و ألجموا
45- و قد علموا أنّ الولاء لحیدرو لکنّه ما زال یؤذی و یظلم
46- تعدّوا علیه و استبدّوا بظلمهو اخّرو و هو السیّد المتقدّم
47- و قد زعموها فلتة کان بدؤهاو قال: اقتلوا من کان فی ذاک یخصم
48- و أفضوا إلی الشوری بها بین ستّةو کان ابن عوف منهم المتوسّم
49- و ما قصدوا إلّا لیقتل بینهمعلی و کان اللّه للطّهر یعصم
50- و إلّا فلیث لا یقاس بأضبعو أین من الشمس المنیرة أنجم؟!
51- فوا عجبا من أین کانوا نظائرا؟!و هل غیره طبّ من الغیّ فیهم؟!
52- و لکن امور قدّرت لضلالهمو للّه صنع فی الارادة محکم
53- عصوا ربّهم فیه ضلالا فأهلکواکما هلکت من قبل عاد و جرهم
54- فما عذرهم للمصطفی فی معادهماذا قال: لم خنتم علیّا جرتم؟!
55- و ما عذرهم إن قال: ما ذا صنعتمبصنوی من بعدی؟! و ما ذا فعلتم؟!
56- عهدت إلیکم بالقبول لأمرهفلم حلتم عن عهده و غدرتم؟!
57- نبذتم کتاب اللّه خلف ظهورکمو خالفتموه بئس ما قد صنعتم
58- و خلّفت فیکم عترتی لهداکمفکم قمتم فی ظلّهم و قعدتم
59- قلبتم لهم ظهر المجنّ و جرتمعلیهم و إحسانی إلیکم کفرتم
60- و ما زلتم بالقتل تطغون فیهمإلی أن بلغتم فیهم ما أردتم
61- کأنّهم کانوا من الرّوم فالتقتسرایاکم صلبانهم و ظفرتم
62- و لکن أخذتم من بنی بثارکمفحسبکم خزیا علی ما اجترأتم [۳]
1- عاشق شیدا، کی از سوز درون آرام گیرد، با آنکه دلدارش لجوج و نامهربان است.
2- اگر خواهد با فراموشی خاطر، آبی بر دل بریان پا شد، سوز درون سر به طغیان برکشد، شعلهها برانگیزد.
3- دانی که مانع دلداری خاطر چیست؟ شور جوانی، پیمان عشق و شیدایی.
4- از چشم جادویش تیری به سویم افکند که اگر از جنون عشق و شیدایی برکنار بودم، مجنون و شیدا میشدم.
5- آنگاه که شور عشق و مستی خرمن هستی را به آتش کشد، سیلاب اشک فرو ریزد و شعلهی دل را خاموش سازد.
6- پیکرش به زندان عشق اسیر و دربند است. دلش با غمی جانکاه در پی جانان به فلات و هامون دوان است.
7- اشک رخسار بپالاید تا درد اشتیاق از ناصحان مکتوم دارد، اما شعلههای دل زبانه کشد، رازش برملا سازد.
8- دیری است که جان دردمندش را به آرزوها سرگرم سازد، اما دردی از این بالاتر که گاه به شود و گاه سر به طغیان بردارد.
16- بر گذشتههای خود ندامت گرفته و گریستم، چونانکه مادری بر عزیز خود گرید.
17- ثنا و ستایشم را ویژهی رسول و همتایش نمودم و آن اختران تابان که جز آنان درخشش و تابش ندارند.
18- تین و زیتون، خاندان محمّد است و هم درخت طوبی.
19- بهشت عدن هم آنهایند و هم کوثر، لوح و قلم، سقف مرفوع معظّم.
20- آنهایند آل عمران، سورهی حج و نساء، سورهی سبا و ذاریات و هم مریم.
21- و نیز آل طه و یس- سورهی هل اتی، نحل و انفال، اگر توانی فهم کرد.
22- و هم آیت کبری، حقیقت رکن و صفا، حجّ خانهی خدا.
23- به رستاخیز، کشتی نجاتاند و هم دستاویز استوار که نگسلد.
24- نزد اللّهاند در میان خلق، عین اللّهاند در میان مردم.
25- آل اللّهاند با ارج و ارجمند، بر بلندیها که بر منهاج و شریعتشان روانیم.
26- آخرین هدف، بالاترین مقام، از قرآن بپرس تا خبرت گوید.
27- به رستاخیز، اگر بر حوض کوثر راه یابی، از زلال آب حیات سیراب گردی.
28- اگر شمع وجودشان نبودی، خدای بزرگ نه آسمان و زمین آفریدی و نه حوّا و آدم راه زمین گرفتی.
29- در زیر سایهبان عبا، به مباهله نشستند، دشمن از هراس عذاب لب از سخن بربست.
30- جبرئیل که زیر عبا جای گرفت، بر میکائیل مباهات و افتخار گرفت.
31- در پهنهی گیتی کدامین کس همپایهی او تواند بود که سرور ملائک جبرئیل امین خادم او بود.
32- کیست که در فضل و رهبری همتای آنان باشد، با آنکه معلّم قرآناند.
33- پدرشان، امیر مؤمنان، و جدّشان پیامبر اکرم ابو القاسم هدایتگر مکرّم هادی مصطفی.
34- دین حنیف اسلام را همراه تقوی پایهگذار بودند و به دستور خدا قیام کردند.
35- ابراهیم فرزند رسول،، دایی آنان و فاطمه دختر محمد (ص) مادرشان، جعفر طیّار که در خلد بهشت برین به پرواز درآید، عمویشان.
36- به سوی خدا گریزانم از این قوم که بر هلاک و دمار آنان متفق گشتند. وای از این مصیبت! چگونه همدست شدند؟!
37- از آب زلال دریغ کردند، شطّ فرات مالامال بود. جام مرگشان نوشاندند، زهر و شرنگ بود.
38- از خاندان مصطفی (ص) قصاص کردند، خونی که علی در بدر و احد ریخت.
39- به رسم جاهلیت شوریدند، گویا مسلمان نبودند.
40- کشتند و روی هم انباشتند، گویا هیزم بیابان طف بودند.
41- وحش بیابان حلقهی ماتم زد، پرندگان برفرازشان سایبان برافراشتند.
42- عجبا با شمشیر اسلام به خاک هلاکشان نشاندند، به خاطر دیانت در خون کشیدند.
43- خاندان امیّه در کربلا قدم پیش ننهاد، مگر با یاری پیشینیان که راه را هموار کردند.
44- کجا توانند خون حسین را از دامن خود بشویند، نه این است که خیل بنی امیه را با دست خود زین و لجام بستند؟
45- دانستند که حقّ ولایت با حیدر است، منتهی مظلوم و ستمکش بود.
46- ستم کردند، حق او را بردند، عقب راندند با آنکه پیشوا و سرور بود.
47- اعتراف کرد که این بیعت «فلته» و تصادف بود، لذا گفت: هرکه آنرا تجدید کند باید کشت.
48- بدینجهت کار به شوری افکند، میان شش نفر که صاحب اختیارش ابن عوف بود.
49- هدف این شوری، توطئهی قتل علی بود، تنها خدایش نگاهبان بود.
50- وگرنه شیر بیشهی شجاعت کجا و کفتارهای ترسو. خورشید رخشان کجا و اختران کمسو.
51- شگفتا با کدامین سابقه و ارج همتای او شدند. جز او کسی لایق خلافت بود؟
52- منتها مقدّرات بر وفق مرادشان جاری گشت. ارادهی خدا در آزمایش استوار و متین است.
53- با سرگشتگی و ضلالت خدای را نافرمان شدند و چونان «عاد» و «جرهم» به هلاکت رسیدند.
54- عذرشان به پیشگاه مصطفی چه باشد که به رستاخیز گوید: «از چه با علی خیانت کردید»؟
55- و یا پرسد: «از پس من با همتای من چه کردید؟» پاسخ معذرت چه دارید؟
56- نه این بود که از شما تعهّد گرفتم؟ از چه به عهد و پیمانش خیانت کردید؟
57- فرمان خدا را پشت سر نهادید، از فرمانش سر بهدر بردید، چه بد کردید.
58- خاندان خود را به رهبری شما انتخاب کردم. در سایهی آنان راه هدایت مییافتید؟
59- نعل وارونه زدید و به آنان ستم راندید، نعمت مرا کفران نمودید.
60- با سرکشی و طغیان هماره تیغ کین برافراشتید، تا به مراد دل رسیدید.
61- گویا بیگانگان روماند که سپاهتان صلیب را درهم شکند، و پیروز گردد.
62- به خونخواهی پدرانتان، فرزندان مرا کشتید، داغ ننگ و عار بر پیشانی خود نهادید.
دنبالهی قصیده در مدح علی بن ابیطالب (ع) میباشد که از ذکر آن خودداری میکنیم.
قصیده:
1- بفنا الغریّ و فی عراص العلقمتمحا الذنوب عن المسیء المجرم
2- قبران قبر للوصی و آخرفیه الحسین فعج علیه و سلّم
3- هذا قتیل بالطفوف علی ظماو أبوه فی کوفان ضرّج بالدم
4- و إذا دعا داعی الحجیج بمکّةفإلیهما قصد التقی المسلم
5- فإقصد هما و قل: السّلام علیکماو علی الائمّة و النبیّ الأکرم
6- أنتم بنو طاها و قاف و الضّحیو بنو تبارک و الکتاب المحکم
7- و بنو الأباطح و المسلخ و الصّفاو الرکن و البیت العتیق و زمزم
8- بکم النجاة من الجحیم و أنتمخیر البریّة من سلالة آدم
9- أنتم مصابیح الدّجی لمن اهتدیو العروة الوثقی التی لم تفصم
10- و إلیکم قصد الولیّ و أنتمأنصاره فی کلّ خطب مولم
11- و بکم یفوز غدا إذا ما أضرمتفی الحشر للعاصین نار جهنّم
12- من مثلکم فی العالمین و عندکمعلم الکتاب و علم ما لم یعلم؟!
13- جبریل خادمکم و خادم جدّکمو لغیرکم فی ما مضی لم یخدم
14- أبنی رسول اللّه: انّ أباکممن دوحة فیها النبوّة ینتمی
15- آخاه من دون البریّة «أحمد»و اختصّه بالأمر لو لم یظلم [۴]
1- در بارگاه «غری» و ناحیهی «علقمی» گناه تبهکاران و بزهکاران پاک شود.
2- آنجا مزار وصی است و اینجا تربت حسین، لختی درنگ کن و سلام برگو!
3- حسین در کنار فرات با لب تشنه شهید شد، پدرش در کوفه محاسن با خون خضاب کرد.
4- قافله سالار حج که صلای سفر زند، پرهیزکار مسلمان جانب این دو مزار پوید.
5- آهنگ مزارشان کن و درود و صلوات خود بر آنان و سایر پیشوایان تقدیم کن.
6- زادگاه رسول مختار، یادگار سورهی طه و قاف و هم سورهی ضحی و تبارک، آیات محکم قرآن.
7- یادگار اباطح،[۵] میقات مسلخ،[۶] صفا و مروه، کعبه و ارکان، زمزم گوارا.
8- از آتش دوزخ با مهر شما نجات یافتیم، زیرا شما بهترین فرزندان آدمید.
9- چراغ تاریکیها، هرکه خواهد راه یابد، دستاویز استوار و متینی که نگسلد.
10- مهر کیش شما آهنگ خدمت کرد، بدین امید که در سختیها یار او باشید.
11- به فردای رستاخیز که شعلههای دوزخ سوی عاصیان سرکشد، در پناه شما رستگار گردد.
12- در گیتی کدامین کس همپایهی شما باشد که دانش قرآن و علم کافی دارید.
13- روح القدس در خدمت شما و جدّ شما بود، این شرافت مخصوص و ویژهی شما بود.
14- ای زادگاه احمد مختار، پدرتان علی هم از خاندان نبوّت بود.
15- رسول حق از میان همگانش به برادری برگزید، منشور خلافت بدو سپرد، اما مظلوم و محروم ماند.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:263-268.