ابوالقاسم زاهی
اشاره
علی بن اسحاق بن خلف قطّان بغدادی مکنّی به ابو القاسم شاعر مشهور بغداد است. او در بیستم ماه صفر سال 318 ه. ق.
متولد شد و در محلهی کرخ در قطعه زمین ربیع [۱] سکونت داشت و به «زاهی» شهرت یافته بود.
بنا به گفته یاقوت حموی از «زاه» نیشابور است. وی قصیدههای نیکو و نمکین میسرود. و تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکو میدانست. وی شاعر فوقالعادهای بود که اشعارش در چهار بخش میباشد و بیشتر اشعارش دربارهی اهل بیت پیامبر (ص) بود و به مذهب آنان متدیّن و با مهرشان پاداش رسالت را میپرداخت.
زاهی روز چهارشنبه 20 جمادی الاولی سال 352 هجری وفات یافت و در مقابر قریش دفن شد. [۲]
مدح اهل بیت (ع):
1- یا لائمی فی الولا هل أنت تعتبربمن یوالی رسول اللّه أو یذر؟
2- قوم لو أنّ البحار تنزف بالأقلام مشقا و أقلام الدّنا شجر
3- و الإنس و الجنّ کتّاب لفضلهمو الصحف ما احتوت الآصال و البکر
4- لم یکتبوا العشر بل لم یعد جهدهمفی ذلک الفضل إلّا و هو محتقر
5- أهل الفخار و أقطاب المدار و منأضحت لامرهم الأیّام تأتمر
6- هم آل أحمد و الصید الجحاجحة الزهر الغطارفة العلویّة الغرر
7- و البیض من هاشم و الاکرمون اولواالفضل الجلیل و من سادت بهم مضر
8- فافطن بعقلک هل فی القدر غیرهم؟قوم یکاد إلیهم یرجع القدر
9- اعطوا الصفانهلا اعطوا النبوّة منقبل المزاج فلم یلحق بهم کدر
10- و توّجوا شرفا ما مثله شرفو قلّدوا خطرا ما مثله خطر
11- حسبی بهم حججا للّه واضحةیجری الصّلاة علیهم أینما ذکروا
12- هم دوحة المجد و الأوراق شیعتهمو المصطفی الأصل و الذریّة الثمر [۳]
13- یا آل أحمد ماذا کان جرمکم؟فکلّ أرواحکم بالسیف تنتزع
14- تلفی جموعکم شتیّ مفرّقةبین العباد و شمل الناس مجمتع
15- و تستباحون أقمارا منکّسةتهوی و أرؤسها بالسّمر تقترع
16- ألستم خیر من قام الرّشاد بکمو قوّضت سنن التضلیل و البدع؟!
17- و وحّد الصمد الأعلی بهدیکمإذ کنتم علما للرّشد یتّبع؟
18- ما للحوادث لا تجری بظالمکم؟ما للمصائب عنکم لیس ترتدع
19- منکم طرید و مقتول علی ظمأو منکم دنف بالسمر منصرع
20- و هارب فی أقاصی الغرب مغتربو دارع بدم اللبّات مندرع
21- و من محرّق جسم لا یزار لهقبر و لا مشهد یأتیه مرتدع
22- و إن نسیت فلا أنسی الحسین و قدمالت إلیه جنود الشرک تقترع
23- فجسمه لحوامی الخیل مطرّدو رأسه لسنان السّمر مرتفع [۴]
24- بنو المصطفی تفنون بالسیف عنوةو یسلمنی طیف الهجوع فأهجع؟
25- ظلمتم و ذبّحتم و قسّم فیئکمو جار علیکم من لکم کان یخضع
26- فما بقعة فی الأرض شرقا و مغرباو إلّا لکم فیه قتیل و مصرع [۵]
1- ای ملامتگر من، در ولای اهل بیت آیا با دوستی پیامبر موافقی یا مخالف؟
2- قومی که هرگاه با قلمها برای نوشتن از دریاها استفاده کنند و درختهای دنیا قلم گردد.
3- و انس و جن نویسنده فضائلشان باشد و ظرفیت صبح و شام صفحه کاغذ باشد.
4- به اندازه یک دهم فضائلشان را نمیگنجد، بل جهد و کوششان در برابر فضل آنها، ناچیز است.
5- افتخارآفرینان و مرکز و مدار جهان که روزگار به امرشان میگردد.
6- دودمان احمد، بزرگ سادات درخشان، جوانان علوی سپیده چهره.
7- سپیدان بنی هاشم و جوانمردان با فضیلت، بزرگانی که دودمان" نضر" به بزرگی آنان نازند.
8- با عقلت بیندیش، آیا کسی دیگر به قدر آنان رسد، قومی که تقدیر الهی را به کف گرفتهاند.
9- به اینان، قبل از خلقتشان صفا عطا شد و نبوّت چون آب صافی بیکدر داده شده است.
10- و آنان را تاج شرافتی بیمانند و بزرگواری و شخصیت بیرقیبی عطا گردیده است.
11- مرا اینگونه حجّتهای واضح الهی بسنده است، اینانکه هرگاه یاد شوند درود بر آنها فرستید.
12- اینان درخت عظمتاند و شیعیانشان برگهای آن. ریشهی این درخت مصطفی (ص) و ذریهی او میوهی آنند.
13- ای دودمان احمد، گناه شما چه بوده است که باید ارواح شما با شمشیر از بدنتان جدا شود.
14- اجتماع شما را با سنگ تفرقه میان مردم به جدایی انداختهاند، در حالیکه اجتماع مردم بهم پیوسته باشند.
15- ماههای چهرهی شما از بدنهایتان به زیر افتاده و سرها بر سر شاخسار نیزهها قرار گرفته است.
16- آیا شما بهترین رهبر هدایت نبودید؟ آیا شما روش گمراهی و بدعت را نشکستید؟
17- آیا خدای یگانه، بینیاز و برتر، به راهنمایی شما که پرچمدار و مقتدای هدایتید به یگانگی پرستیده شد؟
18- پس چرا حوادث بر دشمنان ستمگر شما، نمیگذرد و چرا مصیبتها از شما دست برنمیدارد؟
19- بعضی از شما روی خاک افتاده و با لب تشنه کشته شدهاید و پارهای سر بریدهاش فراز نیزه است.
20- برخی در بلاد غربت، دورترین نقطه مغرب گریخته و با خونهای لالهگون، بر خود زره بسته است.
21- کسانی از شما را سوزانده و خاکسترش بر باد رفته که قبری و آرامگاهی برای توبهکنندگان مشهدش به جای نگذاشتهاند.
22- اگر همه را فراموش کنم، چگونه حسین را که سپاه شرک با کوبیدن شمشیر و نیزه بر او تاختند، توانم فراموش کرد.
23- پیکرش برای تاختن اسبان سیاه، روی خاک افتاده و سرش برفراز نیزهها جای گرفته است.
24- ای فرزندان مصطفی! با شمشیر بر شما حمله کنند و من به خواب آرام رفته، شب استراحت کنم؟
25- شما را ستم کنند، بکشند و اموالتان تقسیم گردد و در برابر این همه جور و جفا چه کس بر شما خضوع کند و حق شما را ادا نماید؟
26- هیچ سرزمینی در شرق و غرب نباشد مگر اینکه کشتهای از شما یا به خاکافتادهای در آن باشد.
مرثیهی حسین شهید (ع):
1- اعاتب عینی إذا أقصرتو أفنی دموعی إذا ماجرت
2- لذکراکم یا بنی المصطفیدموعی علی الخطّ قد سطّرت
3- لکم و علیکم جفت غمضهاجفونی عن النوم و استشعرت
4- امثّل أجسادکم بالعراقو فیها الأسنّة قد کسّرت
5- أمثّلکم فی عراص الطفوفبدورا تکسّف إذ أقمرت
6- غدت أرض یثرب من جمعکمکخطّ الصحیفة إذ أقفرت
7- و أضحی بکم کربلا مغرباکزهر النجوم إذا غوّرت
8- کأنّی بزینب حول الحسینو منها الذوائب قد نشّرت
9- تمرّغ فی نحره وجههاو تبدی من الوجد ما أضمرت
10- و فاطمة عقلها طایرإذ السوط فی جنبها أبصرت
11- و للسبط فوق الثری جثّةبفیض دم النحر قد عقّرت
12- و أرؤسهم فوق سمر القناکمثل الغصون إذا أثمرت
13- و رأس الحسین أمام الرّفاقکغرّة صبح إذا أسفرت [۶]
14- ابکی یا عین ابکی آل رسول اللّه حتّی تخدّ منک الخدود
15- و تقلّب یا قلب فی ضرم الحزنفما فی الشجا لهم تفنید
16- فهم النخل باسقات کما قالسوام لهنّ طلع نضید
17- و هم فی الکتاب زیتونة النورو فیها لکلّ نار وقود
18- و بأسمائهم إذا ذکر اللّهبأسمائه اقتران أکید
19- غادرتهم حوادث الدّهر صرعیکلّ شهم بالنفس منه یجود
20- لست أنسی الحسین فی کربلاءو هو ظام بین الأعادی وحید
21- ساجد یلثم الثرا و علیهقضب الهند رکّع و سجود
22- یطلب الماء و الفرات قریبو یری الماء و هو عنه بعید
23- یا بنی الغدر من قتلتم؟ لعمریقد قتلتم من قام فیه الوجود [۷]
1- هرگاه از گریه چشمانم کوتاهی کند، توبیخش کنم و چون سرشکم جاری شود تا پایان بگریم.
2- به یاد شما ای فرزندان مصطفی سرشکم به چهره رقم کشیده است.
3- برای شما و بر شما پلکهایم از بهم آمدن سر باززده نخوابید و هشیار مانده است.
4- من برای پیکرهای شما که در عراق نیزهها بر آنها کارگر شده، خوردش کرده، تشبیهی ندارم.
5- و شما را در عرصهی کربلا، به ماههای درخشندهای که کسوف کند مانند کردهام؟
6- دیگر سرزمین مدینه از جمع شما خالی شد مانند لوحهای است که خطوطش را بزدائید.
7- و زمین کربلا با شما عملی کرد، مانند درخشنده ستارگانی که فرو ریزد.
8- گویا زینب را میبینم گرد حسین با گیسوانی پریشان است.
9- صورت به رگهای بریده گردنش فرو برده و آه و ناله از دل دردمندش بیرون میدهد.
10- و میبینم فاطمه را حیران است وقتی تازیانه به پهلوی زینبش میخورد.
11- و سبط پیامبر را که پیکرش روی خاکها مانند قربانی سربریده فتاده است.
12- و سرهای بریده آنان برفراز نیزهها همان شاخسارهای میوهدار است.
13- و سر حسین در پیشاپیش سایر سرها مانند سپیدی صبح میدرخشد.
14- ای دیدهها سرشک فرو بارید، سرشک فرو بارید بر آل پیامبر خدا تا گونهها از آنها اثر پذیرد.
15- و ای دلها در آتش اندوه زیر و بالا شوید که اندوه آنان را پایانی نیست.
16- از آنجا به نخلهای بلند خوشترکیب که شکوفههایش بهم بسته، تعبیر شده است. [۸]
17- از آنان در کتاب الهی به زیتون نور و برای روشنی فروغ هدایت به کانون نورانی، تعبیر شده است.
18- اسامی آنان چون یاد خدا شود به اسامی خدا به شدت مقرون گردد.
19- حوادث روزگار هریک از آن بزرگواران را به خاک انداخته و به فزع افتادهاند.
20- من حسین را در کربلا فراموش نمیکنم در حالیکه بین دشمنان تشنه و تنها است.
21- و در حال سجود صورت بر خاک نهاده و به رکوع و سجود پردازد و شمشیر آبدار بر او کشیدهاند.
22- با نزدیکی آب فرات، آب میجوید و آن را میبیند، ولی از آب دور است.
23- ای ستمگران میدانید چه کسی را کشتید؟ به جانم سوگند کسی را کشتهاید که هستی در وجودش خلاصه شده است.
مدح اهل بیت (ع):
1- قوم سماؤهم السیوف و أرضهمأعداؤهم و دم النّحور بحورها
2- یستمطرون من العجاج سحائباصوب الحتوف علی الزحوف مطیرها
3- و حنادس الفتن التی إن أظلمتفشموسها آرائهم و بدورها
4- ملکوا الجنان بفضلهم فریاضهاطرّا لهم و خیامها و قصورها
5- و إذا الذّنوب تضاعفت فبحبّهمیعطی الأمان أخا الذنوب غفورها
6- تلک النجوم الزّهر فی أبراجهاو من السنین بهم تتمّ شهورها [۹]
1- من از قومی سخن میگویم که آسمانشان شمشیر و زمینشان دشمنان و خون گلوهای دشمنان دریاهای آنانست.
2- از گرد و غبار نبرد به عنوان ابر، باران میطلبند. باران مرگ بر گروه دشمنانشان.
3- و چون تاریکیهای فتنه، تیرگی فزاید، خورشید و ماه آن را آراء و افکارشان تشکیل دهد.
4- به فضل اینان میتوان بهشت را خرید و باغهای آنهمه و خیام و قصورشان از آن آنها است.
5- وقتی گناهان متراکم شد به مهر آنان گنهکار میتواند غفران یابد.
6- اینان اختران رخشان در برجهای فلک و سال، به تعداد آنان ماههایش تکمیل میشود.
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج1، ص:136-140.
پی نوشت
- ↑ نسبت به ربیع بن یونس پردهدار مولای منصور و پدر وزیر «فضل بن ربیع» است.
- ↑ تاریخ بغداد؛ ج 11، ص 350. دائرة المعارف بستانی؛ ج 9، ص 161. اعلام زرکلی؛ ج 2، ص 695. مجالس المؤمنین؛ ص 495.
- ↑ الغدیر؛ ج 3، ص 395 و 396.
- ↑ همان؛ ص 396.
- ↑ همان؛ ص 397.
- ↑ همانجا. ادب الطف؛ ج 2، ص 51.
- ↑ الغدیر؛ ج 3، ص 397 و 398. ادب الطف؛ ج 2، ص 52.
- ↑ اشاره به آیه 10 سوره ق «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ» و نیز نخلهای بلند خرما که میوهی آن منظّم روی هم چیده شده است برانگیختیم.
- ↑ الغدیر؛ ج 3، ص 398.