حسین بن على (ع)
حسین بن علی | |
---|---|
نقش | سومین امام شیعیان |
نام | حسین بن علی |
کنیه | اباعبدالله |
لقب(ها) | ثارالله، سیدالشهداء، سید شبابِ اهلِ الجنه، الرشید، الطیب، السید، السبط |
زادروز | 3 شعبان 4 (قمری) |
زادگاه | مدینه |
درگذشت |
10 محرم 61 (قمری) 20 مهر 59 |
مدفن | حرم امام حسین، کربلا، عراق |
پدر | علی |
مادر | فاطمه |
همسر(ان) | شهربانو، رباب دختر امرء القیس، امالرباب، ام لیلا، ام اسحاق بن طلحه |
فرزند(ان) | علی بن حسین، علیاکبر، علیاصغر، رقیه، فاطمه صغری، سکینه |
طول عمر |
پیش از امامت 46 سال (سال 50 تا 61 قمری) |
حسین بن على، امام، امام سوم از امامان دوازدهگانه شیعه امامیه و یکى از چهارده معصوم. به اتفاق همه منابع، نام و نسب او حسینبن علیبن ابیطالببن عبدالمطلببن هاشم است. جد مادریاش پیامبر اکرم صلیاللّه علیهوآلهوسلم، پدرش امیرمؤمنان على علیهالسلام و مادرش فاطمه سلاماللّه علیها دختر رسول خداست [۱]. پیامبر او را به نام پسر دوم هارون، شَبیر، حسین نامید [۲]. بنابر برخى روایات، امام على دوست داشت که او را حرب بنامد، اما در نامگذارى بر پیامبر پیشى نگرفت [۳]. بنابر روایات دیگر، نخست امام به نام عمویش، جعفر طیار ــکه در آن زمان هنوز در حبشه بودــ جعفر نامیده شده بود، اما پیامبر نام او را به حسین تغییر داد [۴]. اما بنابر روایات شیعى، پیامبر بدواً و پیش از آنکه نامى براى او انتخاب شود نام حسین را به امر خدا بر آن حضرت نهاد [۵]. در برخى روایات تأکید شده است که نامهاى حسن و حسین از اسامى بهشتى بوده و پیش از اسلام سابقه نداشتهاند [۶].کنیه امام حسین در تمام منابع ابوعبداللّه ذکر شده [۷]، اما خصیبى [۸] کنیهاش را نزد خاصه ابوعلى دانسته است. به امام حسین علیهالسلام القاب فراوانى نسبت داده شده که بسیارى از آنها با القاب برادرش، امام حسن علیهالسلام، مشترک است [۹]. از القاب خاص امام، زکى، طیب، وفىّ، سید، مبارک [۱۰]، نافع، الدلیل على ذاتاللّه [۱۱]، رشید، و التابع لمرضاةاللّه [۱۲] بوده است [۱۳]. ابنطلحه شافعى [۱۴] لقب زکى را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهلالجنه را مهمترین آنها دانسته است. در پارهاى از احادیث امامان شیعه نیز امام حسین علیهالسلام با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است [۱۵]. در برخى متون ادبى و تاریخىِ متعلق به سدههاى چهارم به بعد براى امام حسین لقب امیرالمؤمنین نیز یاد شده است [۱۶]، که با توجه به اینکه آن حضرت هیچگاه خلافت ظاهرى نیافت، در خور توجه است.
ولادت و شهادت. در اینکه زادگاه امام حسین علیهالسلام مدینه است، اختلافى نیست [۱۷]. سال تولد او را نیز سال سوم [۱۸]، چهارم [۱۹]، پنجم [۲۰] و ششم هجرى [۲۱] ذکر کردهاند. روز ولادت وى، بنابر قول مشهور، سوم شعبان بوده است [۲۲]، اما برخى، زادروز امام را آخر ربیعالاول [۲۳]، پنجم ماه شعبان [۲۴] یا یکى از نخستین شبهاى ماه شعبان [۲۵] نوشتهاند. بنابه روایتى، امام در غروب پنجشنبه متولد شد [۲۶]. فاصله تولد امام حسین و امام حسن را شش ماه و ده روز [۲۷]، ده ماه و بیست و دو روز [۲۸] و یک سال و ده ماه [۲۹] گزارش کردهاند.پس از تولد، پیامبر همان آدابى را براى او به جا آورد که درباره حسنبن على انجام داده بود، مانند گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد و عقیقه کردن [۳۰]. به نوشته ابنسعد [۳۱]، امّفضل [۳۲]، به امر پیامبر، دایگى امام را برعهده گرفت و بدین ترتیب امام برادر رضاعى قُثمبن عباس، که او نیز شیرخواره بود، گردید [۳۳]. اما کلینى [۳۴] روایاتى نقل کرده است که بنابر آنها امام حسین علیهالسلام از هیچ زنى، حتى مادرش فاطمه زهرا علیها السلام، شیر نخورد.امام حسین علیهالسلام در دهم محرّمِ [۳۵] سال 61 هجرى در سرزمین نینوا [۳۶] در عراق به شهادت رسید [۳۷].روز شهادت امام را جمعه [۳۸]، شنبه [۳۹]، یکشنبه [۴۰] و دوشنبه [۴۱] گزارش کرده [۴۲] و در این میان روز جمعه را قول صحیح و مشهور شمردهاند [۴۳]. ابوالفرج اصفهانى [۴۴] قول شهادت امام در روز دوشنبه را قولى شایع میان مردم دانسته و آن را از نظر محاسبات تقویمى مردود شمرده است [۴۵].سن امام را به هنگام شهادت 56 سال و پنج ماه [۴۶]، 57 سال و پنج ماه [۴۷] و 58 سال [۴۸] ذکر کردهاند [۴۹].
سوانح حیات
پیش از امامت. ابنسعد [۵۰] امام حسین علیهالسلام را در زمره واپسین طبقه [۵۱] از اصحاب رسول خدا صلیاللّهعلیهوآلهوسلم ــکه به هنگام وفات آن حضرت خردسال بودند و در هیچ جنگى او را همراهى نکردندــ یاد کرده است. قریب به هفت سال از زندگانى امام در زمان حیات پیامبر گذشت [۵۲]. پیامبر او و برادرش را بسیار گرامى میداشت، چنانکه آن دو را بر سینه خود مینشاند و در همان حال با مردم سخن میگفت [۵۳] و گاهى آن دو را بر دوش خود مینهاد [۵۴]، بنا به نقلى، روزى پیامبر بر بالاى منبر سخنرانى میکرد و چون آن دو را دید از منبر پایین آمد و ایشان را در آغوش گرفت [۵۵]. اما مهمترین رخداد دوران کودکى امام، شرکت در مباهله* و معرفى او و برادرش به عنوان مصداق «ابناءَنا» [۵۶] بود [۵۷].بنابه گزارشى، امام حسین علیهالسلام در کودکى به خلیفه دوم، که بر منبر پیامبر نشسته بود، اعتراض کرد و خلیفه نیز خطبه خود را نیمهکاره رها کرد و از منبر به زیر آمد [۵۸]. همچنین روایت شده است که خلیفه دوم سهم بیتالمال امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را، به سبب قرابت آنان با رسول خدا، همانند سهم حضرت على علیهالسلام و اهل بدر قرار داده بود [۵۹]. در برخى منابع تاریخى از حضور امام حسین علیهالسلام به اتفاق برادرش در فتح طبرستان به سال 29 هجرى یاد شده است [۶۰].در زمان خلافت عثمان، امام حسین به هنگام تبعید ابوذر به ربذه، در کنار پدر و برادرش امام حسن او را مشایعت کرد [۶۱]. به روایتى، در شورش برضد عثمان، امام حسین، به توصیه امام على، همراه با برادرش کوشید عثمان را از خطر محفوظ دارد [۶۲] و به نقلى، در این واقعه مجروح شد [۶۳]. امام حسین در جنگهاى دوره خلافت امامعلى نیز حضور داشت [۶۴] و در جنگ صِفّین خطبهاى در تحریض به جهاد خواند [۶۵]. همچنین امام على، امام حسین را پس از امام حسن علیهمالسلام متولى صدقات [۶۶] خود قرار داد [۶۷]. به نقلى، امام حسین به هنگام شهادت پدر، براى انجام دادن مأموریتى که على علیهالسلام به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن علیهالسلام از موضوع آگاه شد [۶۸]. امام حسین در مراسم تجهیز و خاکسپارى پدر حاضر بود [۶۹].در دوره امامت امام حسنعلیهالسلام، که حدود ده سال به طول انجامید [۷۰]، امام حسین همراه و همگام برادر بود. با اینکه طبق برخى منابع تاریخى، امام حسین با واگذارى خلافت به معاویه مخالف بود [۷۱] و حتى پس از صلح امام حسن، با معاویه بیعت نکرد [۷۲]، پس از وقوع صلح به این مصالحه ملتزم بود. حتى وقتى برخى شیعیان از او تقاضا کردند پیمان را بشکند و با معاویه بجنگد، به آنان امر کرد که تا زمان مرگ معاویه منتظر بمانند [۷۳]. ابنسعد [۷۴] از امام باقر علیهالسلام روایت کرده که امام حسن و امام حسین، در نماز به مروان ــکه منصوب از جانب معاویه بودــ اقتدا میکردند و حال آنکه حسینبنعلى با وى برخوردهاى تند داشت؛ ضمن آنکه، تقیهاى هم در کار نبود. اما این روایت با شمار زیادى حدیث در منابع شیعه که از اقتدا به غیر معتقدان به عقاید صحیح و نیز اقتدا به شخص فاسق نهى کردهاست، سازگار نیست [۷۵]. مواجهه قاطع و صریح امام با مروان به هنگام اهانت به مادرش فاطمه سلاماللّهعلیها نیز گزارش شده است [۷۶]. همچنان که در برابر سبّ امام على علیهالسلام از سوى امویان، بهشدت واکنش نشان میداد [۷۷]. در کل، گزارش منابع نشان میدهد که امام حسین در زمان امامتِ امام حسن آشکارتر از برادر در برابر بنیامیه موضع میگرفت و علنآ با آنان مخالفت میکرد [۷۸]. با این حال، بهرغم برخى اختلافهاى ظاهرى در رفتار امام حسن و امام حسین علیهماالسلام [۷۹]، غیر از توضیحى که از منظر عقیده امامتِ منصوص مطرح میشود، از نظر تحلیل تاریخى نیز وحدت رویه کلى آن دو قابل اثبات است [۸۰]. امام حسین پس از شهادت امام حسن علیهالسلام، با وجود افرادى که به سن از وى بزرگتر بودند، شریفترین فرد از خاندان هاشم به شمار میرفت [۸۱] و در امور خویش با او مشورت میکردند و نظر او را بر رأى دیگران ترجیح میدادند [۸۲].
امامت در دوران خلافت معاویه. پس از وفات امام حسن علیهالسلام، مردم کوفه براى قیام برضد معاویه به امام حسین علیهالسلام نامه نوشتند، اما امام ضمن آنکه مشروعیت حکومت معاویه بر مسلمانان را رد کرد و بر جهاد با ظالمان تأکید نمود، از قیام دورى گزید و آن را به پس از مرگ معاویه موکول کرد [۸۳]. معاویه نیز از قیام امام بیم داشت و پس از شهادت امام حسن از امام خواست که از قیام بپرهیزد و امام پایبندى خود را به عهدنامه صلح به وى یادآورى کرد [۸۴]. معاویه نیز به تعهد مالى سالیانه خود ادامه داد [۸۵].معاویه خود بهخوبى از میزان نفوذ امام حسین علیهالسلام در مدینه آگاه بود، چنانکه به فردى از قریش گفته بود هرگاه حلقهاى از جمعیت در مسجدالنبى دیدى که سخن هزلى در آن نیست، آن حلقه حسین است [۸۶]. زمانى که معاویه براى یزید بیعت میگرفت، امام از معدود کسانى بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابهاى قاطع معاویه را محکوم کرد [۸۷] و، برخلاف دیگر افراد بنیهاشم، هدیه معاویه را نیز قبول نکرد [۸۸]. معاویه نیز، با توجه به جایگاه امام، به یزید توصیه کرده بود که با امام مدارا کند و در صدد بیعت گرفتن از امام نباشد [۸۹].
امامت در دوران خلافت یزید رجوع کنید به کربلا*، واقعه
شمایل و سیره. در بیشتر منابع حدیثى و تاریخى و رجالىِ کهن از شباهت حسینبن على به پیامبر اکرم سخن گفته شده [۹۰] و در یک روایت، امام حسین شبیهترین فرد به پیامبر وصف شده است [۹۱]. بنابر روایتى دیگر از امام على، آن حضرت فرزندش حسین را شبیهترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است [۹۲].امام حسین علیهالسلام سپید چهره بود [۹۳]. گاه عمامهاى از خز [۹۴] و گاه عمامهاى سیاه بر سر میگذاشت [۹۵]. موى سر و محاسن خود را خضاب مینمود [۹۶]. نقش دو انگشترى او یکى «لاالهالّااللّه، عُدَّةٌ للِقاءاللّه» و دیگرى «اناللّه بالغٌ اَمْرَه» بود [۹۷].امام حسین علیهالسلام 25 بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد [۹۸]. با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد [۹۹]. دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه میگفت که حسین همچون پدرش على اهل غدر و حیله نیست [۱۰۰] و عمروبن عاص او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست [۱۰۱].او همواره احترام برادرش، امام حسن علیهالسلام، را پاس میداشت و در برابرش سخن نمیگفت، چنانکه محمدبن حنفیه با امام حسین چنین برخورد میکرد [۱۰۲]. امام بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود [۱۰۳]. اگر سائلى از او درخواست میکرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه میکرد و هر چه در اختیار داشت، به او میداد [۱۰۴]. او غلامان و کنیزانش را در قبال خوشرفتاریشان آزاد میکرد. به نقلى، کنیزى را که معاویه همراه با اموال و لباسهاى فراوانى برایش هدیه فرستاده بود، در ازاى خواندن آیاتى از قرآن و سرودن شعرى درباره فناى دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید [۱۰۵]. حتى یکبار یکى از غلامانش کار ناشایستى کرد که درخور عقاب بود ولى چون غلام آیه «والعافین عنالناس» را خواند، او را بخشید، سپس غلام گفت : «واللّه یحبالمحسنین»، و امام او را در راه خدا آزاد کرد [۱۰۶]. دَین اسامةبن زید را، که در بستر بیمارى افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت [۱۰۷]. بنابه روایتى، زمین و اشیایى را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید [۱۰۸]. دیه مردى را در ازاى پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتریاش را نیز بدو عطا کرد [۱۰۹]. کرم او به حدى بود که زن و مردى یهودى به سبب این خلق نیکوى او مسلمان شدند [۱۱۰]. او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار اعطا کرد و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالى که میگفت این جبرانکننده تعلیم تو نیست [۱۱۱]. درباره حلم امام گفتهاند که وقتى مردى شامى به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد [۱۱۲]. گفته شده است اثر انبان آذوقهاى که براى ایتام و مساکین بر پشتش حمل میکرد، در روز شهادت آشکار بود [۱۱۳].
امامت. نص و تعیین الهى، به اعتقاد شیعه، از جمله شروط اساسى و ضرورى براى اثبات امامت هر امامى است. این نص درباه امام حسین علیهالسلام نیز به طرق مختلف وارد شده است. از آن جمله است حدیث مشهورى از پیامبر که بر امامت حسنین دلالت دارد [۱۱۴]. افزون بر این، احادیثى از پیامبر رسیده است که در آنها به تعداد امامان و امامت امام على، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام و نُه تن از فرزندان حسینبن على تصریح شده است [۱۱۵]. دلیل دیگر، وصیت امام حسن درباره جانشینى امام حسین پس از وى و سفارش به محمد حنفیه به پیروى از آن حضرت است [۱۱۶]. مفید [۱۱۷] بر آن است که با توجه به ادله مذکور، امامت امام حسین علیهالسلام ثابت و قطعى است گرچه آن حضرت، به سبب تقیه و التزام به صلح و ترک مخاصمه [۱۱۸]، آشکارا به امامتِ خود دعوت، نکرد؛ اما پس از مرگ معاویه و اتمام دوره ترک مخاصمه، امامت را علنى کرد [۱۱۹].علم به جمیع شئون و معارف دین به شکل تام و کامل نیز از لوازم امامت است؛ از اینرو، امام على علیهالسلام از او، همچنان که از امام حسن، خواست براى مردم سخنرانى کند تا بعدها قریشیان او را به نداشتن علم منسوب نکنند [۱۲۰]. شاهد آن اقوالى از صحابه درباره مقام علمى آن حضرت و تقاضاى افتاء از اوست [۱۲۱]. به برخى سخنان خود امام حسین علیهالسلام درباره امامت خویش [۱۲۲] و نیز پارهاى معجزات و کرامات که به دست آن حضرت تحقق یافت نیز در اثبات امامت وى استناد شده است [۱۲۳]. گفتنى است گاه در انتساب پارهاى از کرامات یا فضایل یا برخى افعال، بین امام حسن و امام حسین علیهماالسلام خلاصه شده است.
فضائل و مناقب. در منابع حدیثى شیعه و سنّى مناقب و فضائلى خاص درباره امام حسین علیهالسلام، از زمان ولادت تا شهادت آن حضرت، نقل شده است. از جمله گفته شده است که دوران «حمل» وى شش ماه بود که نظیر آن پیشتر تنها درباره عیسیبن مریم یا یحییبن زکریا رخ داده بود [۱۲۴]. هنگام ولادت او جبرئیل به همراه هزار فرشته از آسمان فرود آمدند تا ولادتش را به پیامبر تبریک گویند [۱۲۵] و آنگاه جبرئیل پیامبر را از شهادت وى به دست امت مسلمان و نیز تداوم امامت در نسل او آگاه کرد [۱۲۶]. جبرئیل مشتى از خاک کربلا را نیز براى پیامبر آورد و این خاک بعدها نزد امّسلمه بود و او از تغییر رنگ آن در روز عاشورا، از شهادت نواده پیامبر با خبر شد [۱۲۷].در روایات فراوانى پیامبر اصحابش را از شهادت فرزندش حسین آگاه کرده بود [۱۲۸]. به جز پیامبر، امام على و امام حسن علیهما السلام نیز از ماجراى شهادت آن حضرت خبر داده بودند [۱۲۹]. چنانکه خداوند انبیاى پیشین را از شهادت امام آگاه ساخته بود [۱۳۰].درباره حوادث روز عاشورا و پس از شهادت آن حضرت و نیز عقوبت کسانى که در شهادت امام دست داشتند، نیز امور معجزهآسایى نقل شده است [۱۳۱]. از جمله گفتهاند خدا در روز عاشورا چهارهزار فرشتهاى را که در جنگ بدر به یارى پیامبر فرستاده بود، به سوى او فرود آورد و امام مخیر شد که از بین پیروزى و دیدار با پیامبر یکى را برگزیند و او ترجیح داد به لقاى پیامبر نایل شود. این فرشتگان به امر خدا تا روز قیامت بر مزارش گریه میکنند و براى زائران دعا و طلب بخشش میکنند [۱۳۲].در منابع حدیث و تفاسیر شیعه نیز آیاتى از قرآن درباره امام حسین علیهالسلام تأویل یا تطبیق [۱۳۳] شده است. از جمله آیه 15 سوره احقاف که در آن از مادر باردارى سخن گفته شده است که با رنج کودک خویش را حمل میکند و با درد او را به دنیا میآورد. این آیه ناظر به فاطمه زهرا سلاماللّهعلیها دانسته شده که در دوران حمل فرزندش خبر شهادت او را از پیامبر از طریق جبرئیل شنید و غمگین شد [۱۳۴]. همچنین حروف مقطعه ابتداى سوره مریم [۱۳۵] در اشاره به واقعه کربلا تأویل شده است که خداوند پس از آنکه اسامى پنج تن را به زکریاى نبى آموخت، رمزش را براى وى آشکار کرد [۱۳۶]. گفته شده است زکریا وقتى از ماجراى شهادت امام حسین علیهالسلام آگاه شد از خداوند خواست تا فرزندى به وى عطا کند که سرنوشتى مشابه حسین داشته باشد و خداوند یحیى را به او داد که مدت حملش شش ماه بود و همچون حسین به شهادت رسید [۱۳۷]. همچنین آیات 6 سوره احزاب [۱۳۸] و 28 سوره زخرف [۱۳۹] در اشاره به تداوم امامت از نسل امام حسین علیهالسلام تفسیر شدهاند. برخى از آیات قرآن نیز ناظر به قیام و شهادت آن حضرت دانسته شدهاند، از جمله آیه 77 سوره نساء [۱۴۰]، آیه 33 سوره اسراء [۱۴۱] و آیات 27 تا 30 سوره فجر [۱۴۲]. براى زیارت امام حسین فضیلتهاى بسیارى ذکر شده و در احادیث منقول از پیامبر و امامان شیعه بر آن تأکید بسیار گردیده است [۱۴۳]، همچنانکه براى تربت آن حضرت فضائل بسیارى یاد کردهاند [۱۴۴].
سخنان امام. از امام حسین علیهالسلام سخنان زیادى بر جاى نمانده، که مهمترین علت آن، وضع خاص جهان اسلام در آن دوره و تنگناهاى شدیدى بوده که نظام حاکم اموى، هم براى عترت پیامبر و هم براى شیعیانشان، ایجاد میکرده است. به جز خطبهها و سخنان امام در ماجراى قیام عاشورا [۱۴۵]، برخى سخنان پراکنده از آن حضرت در متون کهن اهلسنّت و شیعه هست، از جمله سخنان حکمتآمیزى از امام درباره اصناف خلق [۱۴۶]. همچنین است سخن مشهور آن حضرت در تأکید بر آزادگى، خطاب به سپاه اموى هنگامى که قصد حمله به خیام امام را داشتند و آن حضرت توان مقابله نداشت، با این مضمون که اگر دین ندارید، دست کم آزاده باشید [۱۴۷].برخى از دعاهاى امام حسین علیهالسلام در منابع کهن نقل شده است [۱۴۸]. از مشهورترین آنها، دعاى عرفه است که متنى طولانى دارد و از ادعیه مشهور شیعه به شمار میرود و مضامین عرفانى بلندى در آن دیده میشود [۱۴۹].روایاتى از امام در موضوعات اعتقادى، غالبآً در منابع شیعى، نقل شده است، از جمله درباره توحید [۱۵۰]، امامت [۱۵۱]، مناقب اهلبیت [۱۵۲]، غیبت [۱۵۳]، ویژگیهاى شیعه [۱۵۴] و صفات مؤمن [۱۵۵]. پارهاى مناظرات و احتجاجات نیز از آن حضرت نقل شده که مشتمل بر اثبات حقانیت و فضائل اهلبیت علیهمالسلام است [۱۵۶]. روایاتى نیز درباره فضائل قرآن [۱۵۷] و تفسیر پارهاى آیات در شأن اهلبیت [۱۵۸] از آن حضرت وارد شده است.از امام حسین علیهالسلام، روایاتى در برخى ابواب فقه نیز نقل شده است [۱۵۹]. در موضوعات اخلاقى نیز احادیثى از امام حسین علیهالسلام نقل کردهاند [۱۶۰].اشعارى نیز به امام منسوب است که معروفترین آنها ابیاتى است که امام درباره محبت خود به دخترش سکینه و مادر سکینه، رباب، سروده است [۱۶۱]. همچنین شعرى است که امام در آخرین روزها در بیوفایى روزگار به زبان آورده است [۱۶۲].امام حسین از راویان سخنان پیامبر و پدرش امام علیبن ابیطالب علیهالسلام و مادرش فاطمه زهرا سلاماللّه علیها است که در مجموعههاى حدیثى اهلسنّت گردآمده است [۱۶۳]. از راویان امام، فرزندان آن حضرت، امام سجاد علیهالسلام و دخترش فاطمه، بیشترین روایت را از او نقل کردهاند [۱۶۴]. بر مبناى استقصاى عطاردیقوچانى [۱۶۵] شمار راویانى که از وى حدیث نقل کردهاند، افزون بر دویست و پنجاه تناند [۱۶۶]. طوسى، برپایه مبناى خاص خود در کتاب رجال [۱۶۷]، نام قریب به صد تن را به عنوان اصحاب آن حضرت فهرست کرده است که برخى از آنان در شمار اصحاب رسول خدا، امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب و امام حسن علیهمالسلام بوده و غالبآ در کربلا وى را همراهى کرده و همانجا به شهادت رسیدهاند.سخنان امام حسین علیهالسلام تاکنون در چند مجموعه منتشر شده، که از آن جمله است: موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام [۱۶۸]، مسند الامام الشهید ابیعبدالله الحسینبن على علیهماالسلام [۱۶۹]، و حکمتنامه امام حسین علیهالسلام [۱۷۰].
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 399؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، ج 2، ص 27.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 356ـ357؛ ابنحنبل، ج 1، ص 98، 118؛ دولابى، ص 99؛ کلینى، ج 6، ص 33؛ قس ابنسعد، همانجا؛ دولابى، ص 122، که حسین را مشتق از حسن شمردهاند.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1363ش الف، ج 2، ص 25ـ26؛ فضلبن حسن طبرسى، 1417، ج1، ص427ـ 428؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 454.
- ↑ ابنحنبل، ج 1، ص 159؛ دولابى، ص 99، 121؛ طبرانى، ج3، ص 98.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به کلینى، ج 6، ص 33ـ34؛ ابنبابویه، 1385ـ 1386، ج1، ص 137ـ138؛ طوسى، 1414، ص 367؛ براى نقد محتوایى روایات دیگر رجوع کنید به قرشى، ج 1، ص 31ـ32.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 357؛ دولابى، ص 100؛ براى اقوال مشابه درباره نامگذارى امام حسن علیهالسلام رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابن ابیشیبه، ج 8، ص 65؛ ابنقتیبه، 1960، ص 213؛ طبرانى، ج 3، ص 94؛ مفید، همانجا.
- ↑ ص 201.
- ↑ رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ ابن ابیالثلج، ص 28؛ ابنطلحه شافعى، ج 2، ص 374.
- ↑ ابن ابیالثلج، همانجا.
- ↑ ابنطلحه شافعى، همانجا.
- ↑ براى فهرستى از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابنشهر آشوب، ج 4، ص 86.
- ↑ همانجا.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به حِمْیرى، ص99ـ100؛ ابنقولویه، ص216ـ219؛ طوسى، 1414، ص49ـ 50؛ مجلسى، ج 37، ص 94ـ95؛ نیز رجوع کنید به سیدالشهداء.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابناعثم کوفى، ترجمه فارسى، ص 802، 846؛ ناصرخسرو، ص 72ـ75، 85؛ سنایى، ص 262، 266؛ مجدخوافى، ص 22، 26، 205، 271؛ جنید شیرازى، ص 251ـ252.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به مفید، همانجا؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 463؛ طوسى، 1401، همانجا؛ ابنعبدالبرّ، ج 1، ص 392.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 399؛ یعقوبى، ج 2، ص 246؛ دولابى، ص 102، 121؛ طبرى، ج 2، ص 555؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 51؛ مفید، همانجا.
- ↑ ابنعبدالبرّ، ج1، ص393.
- ↑ حاکم نیشابورى، ج 3، ص177؛ ابنعساکر، ج 14، ص 116.
- ↑ مجلسى، ج 44، ص201.
- ↑ رجوع کنید به طوسى، 1401، همانجا.
- ↑ ابوالفرج اصفهانى؛ مفید، همانجاها؛ ابنطلحه شافعى، ج 2، ص 372.
- ↑ ابنسعد؛ طبرى؛ دولابى، همانجاها.
- ↑ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 282؛ براى اقوال مختلف درباره روز و ماه و سال تولد امام رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 420؛ مِزّى، 1422، ج 6، ص 398ـ399.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 464؛ ابن ابیالثلج، ص 8.
- ↑ ابنقتیبه، 1960، ص 158.
- ↑ دولابى، ص 101؛ ابنعبدالبرّ؛ ابنعساکر، همانجاها.
- ↑ براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ ج 6، ص 400ـ401.
- ↑ همسر عباسبن عبدالمطلب.
- ↑ نیز رجوع کنید به ابناعثم کوفى، ج4، ص323؛ قس ابنحنبل، ج 6، ص 340؛ دولابى، ص 106؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 308،320، 348ـ349، که این موضوع را به امام حسن علیهالسلام نسبت دادهاند.
- ↑ ج 1، ص 465.
- ↑ روز عاشورا.
- ↑ کربلا.
- ↑ ابنسعد، ج6، ص441؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص512؛ طبرى، ج 5، ص 394،400؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 41ـ42؛ قس طبرى، ج 5، ص 394، که بنابر روایتى شهادت امام را در ماه صفر دانسته است؛ ابن ابیالثلج، همانجا، که سال شهادت را شصتم هجرى ذکر کرده است.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ طبرى، ج 5، ص 422؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.
- ↑ طبرى؛ ابوالفرج اصفهانى؛ طوسى، 1401، همانجاها.
- ↑ دولابى، ص 133.
- ↑ کلینى؛ طوسى، 1401، همانجاها.
- ↑ نیز رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسى، 1417، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به مسعودى، تنبیه، ص 303؛ ناطقبالحق، ص 11.
- ↑ همانجا.
- ↑ نیز رجوع کنید به ناطقبالحق، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد؛ ابوالفرج اصفهانى، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به ابنقتیبه، 1960، ص 213؛ بلاذرى، 1996ـ2000؛ یعقوبى، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص115، که سن امام را 56 سال نوشتهاند.
- ↑ فضلبن حسن طبرسى، 1417، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کلینى، ج1، ص :463 57 سال و چند ماه؛ ابنابیالثلج؛ مسعودى، تنبیه، همانجاها: 57 سال.
- ↑ ابنسعد؛ ابنقتیبه، 1960، همانجاها؛ طبرانى، ج3، ص98ـ99، 103، 105؛ طوسى، 1401، همانجا.
- ↑ براى اقوال گوناگون درباره سن امام به هنگام شهادت و روز و ماه و سالآن رجوع کنید به مزّى،1422 ، ج6،ص445ـ446.
- ↑ ج 6، ص 399.
- ↑ طبقه پنجم.
- ↑ رجوع کنید به ابن ابیالثلج، همانجا؛ دلائلالامامة، ص 177.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 401.
- ↑ ابنماجه، ج 1، ص 216؛ طبرانى، ج 3، ص 65.
- ↑ ابنحنبل، ج 5، ص 354؛ ابنماجه، ج 2، ص 1190؛ ترمذى، ج 5، ص 324.
- ↑ رجوع کنید به آلعمران: 61؛ براى بیان امام رضا علیهالسلام درباره این آیه رجوع کنید به ابنبابویه، 1363الف، ج 1، ص 231ـ232.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 406ـ407؛ مسلمبن حجاج، ج 7، ص 120ـ121؛ ابنبابویه، 1363ش الف، ج 1، ص 85؛ مفید، ج 1، ص 168؛ براى اقوال مشابه درباره امام حسن علیهالسلام رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ ابنشبّه نمیرى، ج 3، ص 798ـ799.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 407.
- ↑ رجوع کنید به بلاذرى، 1407، ص 467؛ طبرى، ج 4، ص 269؛ درباره این گزارش رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ مسعودى، مروج، ج 3، ص 84؛ ابن ابیالحدید، ج 8، ص 253؛ براى سخن وى خطاب به ابوذر رجوع کنید به مجلسى، ج 22، ص 412ـ413.
- ↑ نعیمبن حمّاد، ص 84ـ85.
- ↑ ابنشبّه نمیرى، ج 3، ص 1131؛ قس ابنقتیبه، 1410، ج 1، ص 58، 62؛ مسعودى، مروج، ج 3، ص 89، که این مجروح شدن را به امام حسن علیهالسلام نسبت دادهاند.
- ↑ رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج2، ص187، 213، 246، 323؛ مسعودى، مروج، ج 3، ص 104ـ114، 136.
- ↑ رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 114ـ115.
- ↑ موقوفات.
- ↑ ابنشبّه نمیرى، ج 1، ص 227؛ نهجالبلاغة، نامه 24.
- ↑ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 356، قس ج 2، ص 357.
- ↑ رجوع کنید به ابنقتیبه، 1410، ج 1، ص 181؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 355ـ 356؛ مفید، ج1، ص25؛ مجلسى، ج42، ص235، 294ـ 295.
- ↑ رجوع کنید به ابن ابیالثلج، همانجا؛ دلائل الامامة، ص 159، 177.
- ↑ رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 393، 456؛ ابناعثم کوفى، ج 4، ص 289ـ290.
- ↑ ابناعثم کوفى، ج 4، ص 292.
- ↑ رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 457ـ458.
- ↑ ج 6، ص 410ـ415.
- ↑ رجوع کنید به حرّ عاملى، ج8، ص 309ـ318.
- ↑ رجوع کنید به احمدبن على طبرسى، ج 2، ص 23.
- ↑ ابنسعد، ج6، ص409ـ410، 415؛ براى گزارش برخورد متفاوت امام حسن علیهالسلام رجوع کنید به همانجاها؛ نیز رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به همان، ج6، ص414ـ415.
- ↑ رجوع کنید به همان، ج 6، ص 413؛ ابنابیشیبه، ج 2، ص 174.
- ↑ نمونهاى از این هماهنگى در مراسم خاکسپارى امام حسن گزارش شده است رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبى، ج 2، ص 226؛ نیز رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 409، که از احترام خاص ابنعباس به وى سخن گفته است.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 414ـ415.
- ↑ همان، ج 6، ص 422ـ423؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 458ـ459؛ مفید، ج 2، ص 32.
- ↑ ابنسعد، همانجا؛ قس بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 459ـ460.
- ↑ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 460.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 414.
- ↑ همان، ج 6، ص 422؛ یعقوبى، ج 2، ص 228؛ ابناعثم کوفى، ج 4، ص 337ـ339، 342ـ343؛ طبرى، ج 5، ص 303.
- ↑ ابناعثم کوفى، ج 4، ص 339.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 423؛ طبرى، ج 5، ص 322؛ ابناعثم کوفى، ج 4، ص 349ـ350؛ ابنبابویه، 1417، ص 215ـ216.
- ↑ رجوع کنید به بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 366، 453؛ دولابى، ص 104؛ طبرانى، ج 3، ص 95؛ ناطقبالحق، ص 11؛ مفید، ج 2، ص 27.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج 3، ص 261؛ بخارى، ج 4، ص 216؛ ترمذى، ج 5، ص 325.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 413؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج 2، ص 123.
- ↑ ناطقبالحق، همانجا.
- ↑ طبرانى، ج 3، ص 101.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 415؛ ابنابیشیبه، ج 6، ص 46؛ طبرانى، ج 3، ص 100.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 413ـ 417؛ ابن ابیشیبه، ج 6، ص 3، 15.
- ↑ کلینى، ج 6، ص 473ـ474؛ ابنبابویه، 1417، ص 193، 194، 543.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 410؛ طبرانى، ج 3، ص 115؛ ابن عبدالبرّ، ج 1، ص 397.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 413.
- ↑ ابناعثم کوفى، ج 3، ص 40.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 408؛ ابنابیشیبه، ج 7، ص 269.
- ↑ رجوع کنید به مجلسى، ج 43، ص 319؛ نیز براى روایتى دیگر درباره احترام امامحسین به امام حسن علیهالسلام رجوع کنید به بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 481؛ و براى احترام محمدبن حنفیه به امامحسین رجوع کنید به ابنشهرآشوب، ج 4، ص 74.
- ↑ رجوع کنید به ابنشهرآشوب، ج 4، ص 73.
- ↑ ابنعساکر، ج 14، ص 185.
- ↑ ابنعساکر، ج 70، ص 196ـ197؛ براى موارد مشابه رجوع کنید به ابنحزم، ج 8، ص 515؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 476.
- ↑ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 478ـ479.
- ↑ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 72ـ73.
- ↑ قاضى نعمان، ج 2، ص 339.
- ↑ مجلسى، ج 44، ص 196؛ نیز رجوع کنید به ابن ابیالدنیا، ص 140؛ کلینى، ج 4، ص 47؛ ابنبابویه، 1362ش، ج 1، ص 135ـ136، درباره بخشش حسنین علیهماالسلام.
- ↑ ابن شهرآشوب، ج 4، ص 83.
- ↑ همان، ج 4، ص 73ـ74.
- ↑ رجوع کنید به ابنعساکر، ج 43، ص 224ـ225.
- ↑ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 73.
- ↑ رجوع کنید به قاضى نعمان، ج 1، ص 37؛ ابنبابویه، 1385ـ1386، ج 1، ص 211؛ خزاز رازى، ص 117؛ مفید، ج 2، ص 30؛ نیز رجوع کنید به حسنبن على*، امام.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 257ـ258؛ خزاز رازى، ص 13ـ14، 23، 28ـ29، و جاهاى دیگر؛ نیز براى روایاتى مشابه از امام على و امام حسن علیهماالسلام رجوع کنید به خزاز رازى، ص 217، 221ـ223.
- ↑ رجوع کنید به ابناعثم کوفى، ج 4، ص 319؛ کلینى، ج 1، ص 301ـ302؛ خزاز رازى، ص 229؛ فضلبن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 421ـ423؛ نیز براى اعتراف محمد حنفیه به امامت آن حضرت رجوع کنید به همان، ج 1، ص 423.
- ↑ ج 2، ص 30ـ31.
- ↑ هُدْنه.
- ↑ نیز رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 423ـ424.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1417، ص 425؛ همو، 1357ش، ص 307ـ308.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابنبابویه، 1357ش، ص 80؛ ابنعساکر، ج 14، ص 174، 180، 183ـ184.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1363ش الف، ج 1، ص 68؛ خزاز رازى، ص 230ـ234.
- ↑ رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسى، 1417، ج 1، ص 423؛ براى نمونه رجوع کنید به صفار قمى، ص 291؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 2، ص 537؛ طوسى، 1401، ج 5، ص 470؛ قطبراوندى، ج 1، ص 245ـ246؛ دلائل الامامة، ص 181ـ183، 186، 188ـ189؛ ابنعساکر، ج 14، ص 82؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 57، 59ـ60؛ مجلسى، ج 44، ص 185ـ186؛ هاشمبن سلیمان بحرانى، ج 2، ص 83ـ230؛ نیز رجوع کنید به حبابه والبیه*.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 465؛ ابنبابویه، 1385ـ1386، ج 1، ص 206؛ دلائل الامامة، ص177؛ نیز رجوع کنید به ابنبابویه،1363ش ب، ج1، ص461؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 92.
- ↑ کلینى، ج 1، ص 464؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 282ـ284؛ دلائلالامامة، ص 190؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 82.
- ↑ کلینى، همانجا؛ نیز براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به ابنبابویه، 1385ـ 1386، ج 1، ص 205ـ210؛ براى تشبیه تداوم امامت از صلب امام حسین نه برادرش حسن علیهماالسلام به ماجراى هارون و موسى رجوع کنید به ابنبابویه، 1362ش، ج 1، ص 305؛ براى فهرستى از روایاتى درباره اِخبار پیامبر از شهادت امام حسین علیهالسلام رجوع کنید به عبداللّهبن نوراللّه بحرانى، ج 17، ص 113ـ133.
- ↑ ابنسعد، ج 6، ص 417ـ419؛ ابنحنبل، ج6، ص294؛ ابنقولویه، ص132؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص63.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به صفار قمى، ص 68؛ کلینى، ج 1، ص 209؛ ابنقولویه، ص 143ـ148؛ ابنبابویه، 1417، ص 89.
- ↑ رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص 142؛ ابنسعد، ج 6، ص 419ـ420؛ ابنقولویه، ص 149ـ156؛ ابنبابویه، 1417، ص 177ـ178، 196ـ197؛ همو، 1363ش ب، ج 1، ص 259ـ260، ج 2، ص 532ـ535؛ مفید، ج 1، ص 330ـ331؛ ابن شهر آشوب، ج 4، ص 93ـ94؛ براى تفصیل مآخذ روایى در منابع اهلسنّت رجوع کنید به امینى، ص 49ـ150.
- ↑ براى فهرستى از این روایات رجوع کنید به عبداللّهبن نوراللّه بحرانى، ج 17، ص 101ـ112.
- ↑ رجوع کنید به کربلا*، واقعه.
- ↑ رجوع کنید به ابنقولویه، ص171ـ172، 354؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 2، ص 672؛ دلائلالامامة، ص 178.
- ↑ در اینباره رجوع کنید به جرى و انطباق*.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 464؛ ابنقولویه، ص 122؛ ابنبابویه، 1385ـ 1386، ج 1، ص 206؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 57؛ نیز رجوع کنید به قمى، ج 2، ص 297.
- ↑ کهیعص.
- ↑ قمى، ج 2، ص 48؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 2، ص 461؛ همو، 1361ش، ص22؛ دلائل الامامة، ص 513ـ514؛ احمدبنعلى طبرسى، ج 2، ص 272ـ 273؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 92؛ فضلبن حسن طبرسى، 1408، ذیل آیه.
- ↑ ابنبابویه، 1363شب؛ دلائلالامامة؛ احمدبن على طبرسى؛ ابنشهرآشوب، همانجاها.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 1، ص 287ـ288؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 323، ج 2، ص 414؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 54؛ نیز رجوع کنید به عیاشى، ج 1، ص 251، ج 2، ص 72.
- ↑ ابنبابویه، 1385ـ 1386، ج 1، ص 207؛ همو، 1363ش ب، ج 1، ص 323، ج 2، ص 359، 415، 417؛ ابنشهرآشوب، ج 4، ص 53ـ54؛ نیز رجوع کنید به فضلبن حسن طبرسى، 1408؛ طباطبائى، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 8، ص 330؛ نیز رجوع کنید به عیاشى، ج 1، ص 258، ج 2، ص 235.
- ↑ کلینى، ج 8، ص 255؛ ابن قولویه، ص 135؛ نیز رجوع کنید به عیاشى، ج 2، ص 290؛ کوفى، ص 240.
- ↑ قمى، ج 2، ص 422؛ مجلسى، ج 24، ص 93؛ نیز رجوع کنید به ابنبابویه، 1368ش، ص 123؛ فضلبن حسن طبرسى، 1408، ج 10، ص 730، که سوره فجر سوره امام حسین علیهالسلام شمرده شده است.
- ↑ براى روایات فضیلت زیارت امام حسین و زیارتنامههاى آن حضرت رجوع کنید به علوى شجرى، ص 28ـ94؛ ابنقولویه، ص 220، 439؛ طوسى، 1401، ج 6، ص 42ـ 69.
- ↑ رجوع کنید به تربت*.
- ↑ براى مجموعهاى از این اقوال رجوع کنید به روائعالحکمة، ص 272ـ311؛ نجمى، 1378ش.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 412؛ براى فهرستى از سخنان حکیمانه و مواعظ منقول از امام رجوع کنید به عطاردیقوچانى، ج 3، ص 143ـ152، 262ـ311.
- ↑ براى نقلهاى گوناگون آن رجوع کنید به دینورى، ص 300؛ ابناعثم کوفى، ج 5، ص 117؛ طبرى، ج 5، ص 450؛ ابوالفرج اصفهانى، ص 79؛ ابنطاووس، 1417، ص 71.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 413؛ ابنابیشیبه، ج 2، ص 200، ج 7، ص 113؛ حمیرى، ص 157ـ 158.
- ↑ رجوع کنید به ابنطاووس، 1414ـ1415، ج 2، ص 74ـ87؛ نیز رجوع کنید به حکمتنامه امام حسین علیهالسلام، ج 1، ص 508ـ547؛ براى مجموعهاى از دعاهاى مروى از امام حسین رجوع کنید به همان، ج 1، ص 486ـ592.
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، 1385ـ1386، ج1، ص9؛ ابنشعبه، ص 244ـ245؛ ابنعساکر، ج 14، ص 183ـ184.
- ↑ صفار قمى، ص 32؛ کلینى، ج 1، ص 398ـ399.
- ↑ برقى، ج 1، ص 61؛ صفار قمى، ص 472؛ طوسى، 1414، ص 253ـ254؛ احمدبن على طبرسى، ج 2، ص 22ـ23.
- ↑ ابن ابیزینب، ص 213؛ ابنبابویه، 1363ش ب، ج 1، ص 264ـ269، 316ـ 318؛ طوسى، 1411، ص 190ـ191.
- ↑ برقى، ج 1، ص 147، 163ـ164؛ عیاشى، ج 1، ص 185.
- ↑ ابنبابویه، 1417، ص 200؛ مجلسى، ج 71، ص 315.
- ↑ رجوع کنید به احمدبن على طبرسى، ج 2، ص 13ـ26.
- ↑ رجوع کنید به کلینى، ج 2، ص 611ـ613.
- ↑ رجوع کنید به عیاشى، ج 2، ص 337ـ338؛ کلینى، ج 8، ص 244ـ245؛ ابنبابویه، 1362ش، ج 1، ص 42ـ 43؛ همو، 1357ش، ص 90ـ91؛ حسکانى، ج 1، ص 560.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به صنعانى، ج 3، ص 532ـ533، ج 4، ص 214؛ ابن ابیشیبه، ج 1، ص 355، ج 2، ص 200، ج 7، ص 388، 619؛ عطاردیقوچانى، ج 3، ص 220ـ260.
- ↑ براى نمونه رجوع کنید به ابنشهر آشوب، ج 4، ص 81؛ بهاءالدین اربلى، ج 2، ص 474.
- ↑ رجوع کنید به ابنسعد، ج 6، ص 400؛ ابنقتیبه، 1960، ص213؛ بلاذرى، 1996ـ2000، ج2، ص140.
- ↑ رجوع کنید به طبرى، ج 5، ص 420؛ براى مجموعه اشعار منتسب به امام رجوع کنید به حکمتنامه امام حسین علیهالسلام، ج 2، ص 338ـ 420؛ همچنین براى تحلیل کلى از اشعار امام و مضامین آنها رجوع کنید به همان، ج 2، ص 330ـ336.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، ج 1، ص 201؛ دولابى، ص 125ـ 133، 137ـ 138؛ طبرانى، ج 3، ص 127ـ136؛ مزّى، 1403، ج 3، ص 65ـ 67؛ براى فهرستى از کسانى که امام از آنها روایت کرده است رجوع کنید به همو، 1422، ج 6، ص 397.
- ↑ رجوع کنید به دولابى، ص 125ـ 131؛ نیز براى فهرست روایات این دو از امام حسین علیهالسلام رجوع کنید به عطاردیقوچانى، ج3، ص382ـ383، 392ـ393.
- ↑ ج 3، ص 314ـ418.
- ↑ براى اسامى شمارى از راویان امام در منابع کهن رجوع کنید به ابنحنبل، همانجا؛ دولابى، ص 131ـ135؛ طبرانى؛ مزّى، 1422؛ همو، 1403، همانجاها.
- ↑ ص 99ـ106.
- ↑ قم 1374ش.
- ↑ تهران 1376ش.
- ↑ قم 1385ش.