عباس ابن علی(ع)
عباس بن علی بن ابی طالب (ع) و فرزند ام البنین، و برادر و همراه امام حسین (ع) در واقعه کربلا. در فرهنگ دینی جامعه شیعی ایران بسیاری از رویدادهای تاریخی - مذهبی با روایتهای اساطیری و افسانه ای در آمیخته است و قهرمانان تاریخی - دینی، شخصیت و جلوه ای اسطوره ای - افسانه ای یافته، و با نمونه های ازلی یا مثالی هم ذات شده اند. مقتل نامه ها، سوگ چامه ها، روضه های شهادت، تعزیه نامه ها و داستانهای مذهبی، مانند حیدر نامه، خاوران نامه ، حمزه نامه و جز آنها آکنده از سر گذشتهای افسانه ای تخیلی شماری از قهرمانان حماسه ساز دینی اسلام اند (بلوکباشی، «تابوت گردانی»، 34). یکی از چهره های برجسته از گروه حماسه سازان مذهبی حضرت عباس بن علی (ع) است که واقعیت زندگی او در هاله ای از اندیشه های اسطوره ای - افسانه ای پوشیده شده است. حضرت
عباس (ع) در جامعه و فرهنگ شیعه صورتی لاهوتی فرازمانی و فرامکانی یافته و در ذهنیت مردم، جلودای ملکوتی مجرد از هستی ناسوتی گرفته است. مردم او را همچون یک هستی حیات آفرین، رهایی بخش، برکت زا، یاری رسان، شفابخش و مصداق والای پهلوانی، جوانمردی، عشق، اخلاص، فداکاری و زداینده غم و محنت و برآورنده حاجات و آرزوها می پندارند. نام و توصیفات: برخی نام «عباس» را با «اصلان» و «اسد»، برابر گرفته اند و آن حضرت را با تعبیراتی چون «شیرغازی» (کاشفی، روضة ... ، 335)، «شیراوژن» و «هژبر پیشه دین» (شهیدی، 447، 449) وصف کرده اند. عباس را چون شیری مظهر شجاعت و نگهبانی و فتح هراتی، 39) و مبارزی نامدار و دلاوری به غایت عالی قدر در جنگ وصف کرده اند که جرئت و قوت را از پدرش حیدر کرار، علی (ع)، به ارث برده بود و پیوسته در میدان جنگ «رایت نصرت» برمی افراشت (کاشفی، همان، 333، 335). در فرهنگ و ادب ایران حضرت عباس (ع) را به داشتن قامتی راست و بلند و سیمایی زیبا و شکوهمند وصف کرده، و به او لقب قمر بنی هاشم» داده اند و هلال فلزی بر سر گنبد و علم و علامت را مظهری از او، یعنی «ماه بنی هاشم»، دانسته اند. در روایتهای مکتوب مذهبی، به شکوه و زیبایی رخسار حضرت عباس (ع) و قامت بلند او اشاره شده است و نوشته اند که چون بر اسب می نشست، پاهایش به زمین می سایید (ابوالفرج، 84؛ قمی، 163؛ ربانی، 142 / 1 ). چنین تصویری در نقاشیهای مذهبی به ویژه نقاشی «مکتب قهوه خانه» از چهره آن حضرت جلوه یافته است؛ از جمله، نقش ابروان کشیده هلالی شکل به هم پیوسته که در دوره قاجار به «ابروی قمر بنی هاشمی» شهرت داشت (شاملو، 48 / 1 ). جلوه های نمادین: هر یک از اشیاء یا صورتها و نقشها که به گونه ای با حضرت ابوالفضل عباس (ع) ارتباط دارند، جلوه ای نمادین از وجود او در باورها و آرمانهای جمعی مردم شیعه هستند که در فرهنگ مذهبی شیعیان شکوفیده اند. این اشیاء و نقش و نگارهای نمادین را می توان انگارهایی «نمادگرا» یا «آرمان گرا» و برخاسته از فرهنگ اسلامی انگاشت که مجموعه اعتقادات و باورداشتهای آیینی - اعتقادی مردم را به زبان رمز و راز، بیان می کنند. علم سبز در مراسم عزاداریهای محرم، نماد میر علمدار لشکر امام حسین (ع)، حضرت عباس (ع) به شمار می رود (برای تفصیل، نک: ه د، علم و علم گردانی). در ایران، هند و ستان، افغانستان و سرزمینهای شیعه نشین، زیارتگاههایی با نام علم یاسرعلم حضرت عباس (ع) دارند ( ایرانیکا، 1 / 788؛ برای زیارتگاه علم حضرت عباس (ع) در لکھنو، نک: کول، 99-98).
شیعیان لکھنو مدعی به دست آوردن علم یا هلال فلزی سر علم حضرت عباس (ع) هستند و می گویند: حضرت عباس علمدار به خواب میرزا فقیر بیگ می آید و جای دقیق هلال فلزی یا علم را در کربلا به او نشان می دهد. او آن را از زیر خاک بیرون می آورد و نزد نواب آصف الدوله، حکمران وقت لکھنو (حک 1188 1212ق/174 17970م) می برد. به دستور او علم یا سر علم را در زیارتگاهی می گذارند. چندی بعد سعادت علی خان به شکرانه شفا یافتن از بیماری، یک «درگاه» (بنای زیارتگاهی) عالی برای آن می سازد. شیعیان در مراسم عزاداری محرم، روز پنجم ماه علمها یا پرچمهای خود را به این درگاه می برند و به پنجه علم حضرت عباس (ع) می سایند و تبرک می کنند (هالیستر، 171: برای شرح کامل واقعه، نک: کول، 101-98) کاشانیها جریده (هم) (علم مخصوص محلی) را مظهری از حضرت عباس (ع) می انگارند و هر یک از ارکان آن را نماد و پاره ای از وجود آن حضرت توصیف می کنند. مثلا برگهای کشیده هلالی شکل جریده را به جمال ماه وش حضرت عباس (ع) و برگ بلند عمودی نیزه وار وسط آن را به نیزه و علم حضرت، کشکولهای زیر برگها را به مشک آب و سقایی او، و کشکول و را یادگاری از در هم آمیختگی مراسم و شعایر تصوف و تشیع در عصر صفوی دانسته اند (نک: ذکاوتی، 16). همچنین، دستهای فلزی بر سر برگها را به دستهای بریده او و شرابه های بلوری زیر کشکولها را به ریزش قطرات اشک چشم اهل بیت در مظلومیت حضرت عباس (ع) تشبیه کرده اند (معتمدی، 1/ 558- 559؛ برای تشبیهات دیگر از اجزای جریده، نک: بلوکباشی، نخل گردانی، 102 103). جریده حضرت عباس (ع) را در شبها و روزهای هفتم، هشتم و نهم محرم می گردانند و شب و روز تاسوعا را به نام او شب و روز عباس بن علی (ع)» می نامند (معتمدی، 562/ 1 ). همچنین در دسته های عزاداری بیرجند، علم سبز پوشی که بزرگ تر از علمهای دیگر است، به «علم حضرت عباس (ع)» مشهور است و مردم برای آن نذر می کنند (بر آبادی، 74). علامتهای 3 تیغه تا 23 تیغه دسته های عزا را هم که با طاقه شال ترمه و پارچه های حریر سبز و سیاه و دیگر نشانه ها می آرایند، مظهر قدرت بازوی علم دار اسلام می دانند و سنگین ترین علامتها را به پهلوانان و جوانان داش مشدی محله می سپارند تا حمل کنند (بلوکباشی، قهوه خانه ...، 139-140، نخل گردانی، 101؛ برای شرح علامت، نک: 5 د، علم و علم گردانی).
پنجه: بر سر برخی از علمها و گاهی پرچمهای عزا، بر روی علامتهای چند تیغه، بر سر برخی گنبدها و گلدسته های امامزادگان و مساجد، روی دسته برخی منبرها، درون پیاله ها یا جامهای سقاخانه ها یا دسته های سقایان، بر در و دیوار سقاخانه ها و در و ضریح امامزاده ها دستی با پنجه گشوده فلزی (برنجی یا نقره ای) ابوالفضل (ع) 259 است که برخی از این پنجه ها نقش و کتیبه دارند و روی 5 انگشت آنها نام 5 تن (محمد(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه (ع)) و بر کف دست آن نام ابوالفضل (ع)، یا الله و گاهی نقش چشمی را حک کرده اند. گذشته از نشانه پنج تن آل عبا (459/]ERE , I )، گاه نشانه دست بریده حضرت عباس (ع) نیز هست (نک: بلوکباشی، همان، 100؛ برای همین تلقی از پنجه در جنوب هند، نک: شریف، 160-159). در جنوب هند، در روزهای اول، سوم یا چهارم ماه نو که عاشورا خانه ها» را می آرایند، علامتهایی، از جمله «علم» و «پنجه» می گذارند، که پنجه را نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار (ع) می دانند (همانجا). دسته های عزاداری جماعت ایرانیان مقیم ترکیه استانبول) در ایام محرم، علمی را به نام علم پیامبر (ص) از پارچه های سیاه و سفید می گردانند، که روی پارچه های علم نقش دستی با نوشته هایی گلدوزی شده است (آند، 241). کارا دو وو (126/IV) از زیوری به نام «دست فاطمه (ع)» یاد می کند که به صورت طلسم خوشبختی در میان مسیحیان به کار می رفته است. او این طلسم را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنج دست روی پرچمها و نشانه 5 تن می داند. به نظر او نماد پنجه پیشینه ای دراز دارد و به دوره پیش از اسلام می رسد و احتمالا بیانگر مفهوم خورشید است. در ادبیات هندویی پرتو خورشید به انگشتان دست تشبیه شده است. و پنجه دست با نقش چشم بر کف دست در میان اقوام ایرانی، هندی، عرب، افریقایی و میان کلیمیان به صورت طلسم حافظ انسان و دور کننده چشم بد از انسان به کار می رود (ERE همانجا؛ برای انواع طلسم به شکل یا نقش دست و پنجه در جامعه های گوناگون، نک: وسترمارک، 49). در هزاره جات افغانستان هر حسینیه دو علم دارد: یک علم بسیار بزرگ و بلند در بیرون و جنب ورودی حسینیه، و یک علم کوچک تر در درون حسینیه در خط مرزی صحن زنانه و مردانه. بر سر علم درونی یک پنجه مسین کار گذاشته اند که بر روی آن چند آیه قرآن حک شده است. این پنجه را نمادی از علمدار کربلا، حضرت ابوالفضل (ع) می دانند و در پای آن دعا و حاجت خواهی می کنند (فرهنگ، 308). از دیگر نمادها، تابوت و اره ای است که در برخی از شهرهای ایران، دسته های عزا آن را همچون نمادی از قتلگاه یا ضریح مرقد حضرت ابوالفضل عباس (ع) حمل می کنند، مثلا هیئت ابوالفضل (ع) در محله پانخل کاشان در روزهای پنجم و نهم محرم تابوت و اره ای را که به «نهر علقمه» معروف است، از تکیه پانخل برمی دارند و در بازارها و گذرگاهها می گردانند و دوباره به تکیه باز می گردانند (برای تفصیل، نک: ابوالفضلی، 156-157).
نعل اسب: اُلئاریوس (ص 110) در گزارشی از مراسم عزاداری محرم در حیاط جلو مزار شیخ صفی در اردبیل به پرچمی بلند در کنار منبر اشاره می کند و می نویسد: به باور مردم این پرچم ساخته دست حضرت فاطمه (ع) دختر پیامبر (ص) بوده است. بر سر دسته چوبی آن نعل اسب حضرت عباس (ع) را قرار داده بودند. اُلئاریوس عباس (ع) را حضرت محمد(ص) نوشته است، اما در ایرانیکا (همانجا) به درستی او را حضرت عباس بن علی(ع) دانسته اند. احتمالا نعل اسب هم همان هلال فلزی ماه بر سر پرچم یا علم بوده است که اُلئاریوس بد دیده و غلط دریافته است. جز جز اینها، جلوه های ابوالفضل عباس (ع) را می توان در دیگر عرصه های گوناگون فرهنگ مادی و معنوی جامعه شیعیان جهان یافت. مردم برخی از فضاهای زمانی (مانند روزها)، مکانی مانند سقاخانهها، زیارتگاهها)، فرهنگی (مانند تعزیه خوانی، توسل جویی) و هنری (مانند شمایل نگاری) را مجلای نمادین حضرت عباس (ع) تصور می کنند و صورت و نشانی تمثیلی از او می گیرند و با واسطه آنها با او و جهان معنوی علوی ارتباط برقرار می کنند. از راه این ارتباطات مردم روح خود را می پالایند و سبک می کنند و به دست یافتن به آرزوها و حاجات خود امید می بندند. اینک به هریک از مجلاها اشاره می شود: روزها: در فرهنگ عزاداری شیعی، روز نهم ماه محرم به عباس بن علی (ع) تعلق دارد و در برخی از مناطق، روزهای هشتم و نهم، به عزاداری برای آن حضرت اختصاص می یابد (نک: رضایی، 470؛ معتمدی، 562 / 1 ؛ درباره عزاداری حضرت عباس (ع) در هند، نک: هالیستر، 165). در خرم آباد، روز هفتم محرم که به روز «تراش عباس» معروف است، مردان به حمام می روند و سر و صورت را اصلاح می کنند و لباس پاکیزه می پوشند (شادابی، 127). شیعیان افغانستان در ماه شعبان افزون بر عید میلاد امامان حسین بن علی (ع) و علی بن حسین زین العابدین (ع)، روز چهارم این ماه را به عنوان زادروز حضرت ابوالفضل (ع) جشن می گیرند فرهنگ، 327). سقایی: آب از آغاز برای ایرانیان که در سرزمینی خشک زندگی می کرده اند، جایگاه و ارزشی ویژه و جنبه تقدس داشته است. در دوره اسلامی و پس از واقعه کربلا، آب نزد شیعیان، به ویژه ایرانیان شیعه، تقدس و حرمت مذهبی می یابد. بنا بر روایات مذهبی لشکر اشقیا در کربلا آب را به روی امام حسین (ع) و یاران و اهل حرم او بستند و آنان را از دستیابی به آب باز داشتند و مصائب و رنج تشنگی را بر برگزیدگان خداوند روا داشتند. تجربه تلخ ایرانیان از خشکی و بی آبی سرزمین خود، به بیان شاملو (6 / 1) سبب شد تا حادثه تشنگی از میان وقایع بسیار اصلی تر صحرای کربلا، بدون در نظر گرفتن یک اقدام تاکتیکی کلاسیک، به غیر قابل تصور ترین خشونت ضد بشری تغییر یابد. طبری (412 / 5 ) به تشنگی اهل بیت در واقعه کربلا و مأموریت حضرت عباس (ع) به آوردن آب از فرات، و کاشفی (فتوت نامه...، 294-295) به سقایت حضرت عباس (ع) و مشک بر دوش کشیدن او برای آوردن آب از فرات در روز عاشورا اشاره می کنند. این موضوع از سویی نشانه هم بستگی حضرت عباس (ع) با آب در فرهنگ ایران است (نک: ماسه، 351/II) و او را به سان ایزد موکل آب، و هم سنگ با «خضر نبی» و «ولی» و «پیر» سقایان جلوه می دهد. به نوشته هانری ماسه (158/J «پیر» سقایان جلوه می دهد. به نه حاشیه مردم به هنگام پختن «خوراک خضر» دعاهایشان را به نام 5 شخصیت مقدس: علی، فاطمه، خضر، الیاس و عباس (ع) می خوانند. کاشفی در فتوت نامه سلطانی (ص 293-294) در «باب سقایان»، مقام سقایی را به پیامبر و دو ولی نسبت می دهد. از پیامبران به حضرت خضر اشاره دارد که در «بیابانها گردد و تشنگان را آب دهد» و گوید که «خضر سقایان را دوست دارد»، و على بن ابی طالب و عباس بن علی (ع) را دو ولی سقایان معرفی می کند و می نویسد: «هر که امروز به عشق شهیدان کربلا سقایی می کند، به متابعت و موافقت عباس علی است و پیش روی سقایان امت او ست و هر که این معنی نداند، او را سقایی مسلم نیست». از این رو، در فرهنگ مذهبی شیعیان ایران، «سقایی» (همانجا) و راه افتادن سقایان با «مشک» و «کشکول» در دسته های عزاداری محرم (برای دسته سقایان کاشان، نک: معتمدی، 417 / 1 ) و نقش شمایلهای حضرت عباس (ع) با «مشک»، نماد و رمزی از آب در واقعه عاشورا و سقایی حضرت ابوالفضل عباس (ع) است (بلوکباشی، «شمایل نگاری ...»، 6). سقاخانه: سقاخانه جایگاه قدسیانة آب نوشی و تجسم نمادین روز عاشورا و بستن آب بر امام حسین (ع) و نمایانگر نقش حضرت عباس (ع) در آوردن آب از رود فرات و نوشاندن به تشنگان حرم سیدالشهدا ست. از این رو، در تاریخ تشیع مردم ابوالفضل عباس (ع) را با القاب «سقا» یا «عباس سقا» (ابوالفرج، 84؛ ابن عنبه، 356؛ نیز نک: ربانی، 1811) و «ابو قربه» (قربه: مشک آب) (ابوالفرج، همانجا) خوانده اند و سقاخانه ها یکی از مهم ترین جاهایی است که می توان جلوه هایی از عباس بن علی (ع) را در آنجا یافت: سنگاب سقاخانه ها، پنجه فلزی میان جامها و پیاله های آب نوشی با پنجه های آویخته از در و دیوار سقاخانه ها و از سر علمهای کوچک شمایلهای حضرت عباس (ع) سوار بر اسب و علم به دست و با مشک آب همراه با نوشته، و برخی اشعار تمثیلی روی کاشیها یا پرده های نقاشی مذهبی سقاخانه ها (برای آگاهی از کاشی کاری نقش دار و کتیبه های سقاخانه ها و نیز برخی سنگابهای وقف حضرت عباس (ع)، نک: دادمهر، 78- 79، 187 148). سقاخانه ها را به نام عباس (ع) بنا و وقف می کردند تا مردم به یاد تشنگان کربلا از آن آب بنوشند و بر کشندگانشان لعن فرستند. بسیاری از سقاخانه ها به نام یا کنیه و القاب او، سقاخانه حضرت ابوالفضل (ع)، باب الحوایج، ابوالفضل العباس (ع) و عباسیه خوانده شده اند (مثلا در اهواز، نک: معتمدی، 505504/2؛ برای اطلاعات بیشتر، نک: هد، سقاخانه). زیارتگاه گذشته از مزار حضرت ابوالفضل (ع) و دو مقام (محلهای بریدن دست راست و دست چپ آن حضرت (برای تفصیل درباره محل این دو مقام، نک: موسوی مقرم، 320-322؛ ربانی، 258/1- 259) در کربلا که زیارتگاه عموم شیعیان جهان است، زیارتگاههایی نیز در سرزمینهای شیعه نشین جهان، به نحوی با حضرت عباس (ع) ارتباط می یابند؛ مثلا از گوری معروف به «عباس بن علی» در نزدیکی سیروان یاد شده است که مردم لر همه ساله از نقاط گوناگون آن نواحی به زیارت آن می رفتند و آن را پس از مرقد پیامبر (ص)، مقدس ترین مزار می دانستند (نک: راولینسن، 59-60). در سرزمین هزاره جات افغانستان نیز یکی از مهم ترین و مقدس ترین مزارات، «زیارت حضرت ابوالفضل (ع)»، واقع در مرادخانی است (فرهنگ، 306). در شیراز زیارتگاهی به نام «قدمگاه حضرت عباس (ع)» مشهور است که آن را ایلخان قشقایی پس از خواب نما شدن همسرش و شفایافتن فرزندش به یاری حضرت عباس (ع)، ساخته است و مردم روز شنبه هر هفته به زیارت آن می روند و نذورات خود را ادا می کنند (ربانی، 1/ 5000499). در شهر بوشهر هم زیارتگاهی است که به «قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)» شهرت دارد. مردم در شب جمعه هر هفته و ایام عزاداری و شبهای تاسوعا و عاشورا به زیارت آن می روند و شمع روشن می کنند (اقتداری، 169). براون (ص 250-249) به کوه «شاه قاب» (قس: ماسه، 413/II: شیخ قناب)، در دو فرسخی شرق ایزدخواست اشاره می کند می نویسد: این کوه، به اعتقاد اهالی، پناهگاه دو تن از فرزندان حضرت عباس (ع) بوده که پس از گریختن از دست تعقیب کنندگان لشکر کفار، به آن کوه پناهنده شدند و کوه دهان باز کرد و آن دو پناهجو را در میان خود پنهان ساخت (قس: داستان پناه جستن بی بی شهربانو در کوهی به همین نام در شهر ری). در جنوب غربی تهران (ناحیة جی) در فاصله ای از امامزاده حسن (ع) در فضایی سبز، بقعه ای قدیمی، احتمالا از سده 7 یا 8 ق قرار دارد که مردم آن را مرقد امامزاده عبدالله فرزند ابوالفضل عباس (ع) می دانند. این امامزاده زیارتگاهی مهم برای مردم محله های غرب و جنوب غربی شهر تهران است. در روزهای سوگواری محرم جمعیت بسیاری برای زیارت و اجرای مراسم عزاداری در آنجا جمع می شوند (برای اطلاع بیشتر، نک: مصطفوی، 204-2031).
شمایل نگاری: یکی دیگر از جلوه گاههای حضرت عباس (ع) صحنه های نقاشی روی دیوار، پرده نقاشی و شیشه است. مثلا یکی از مجالس دیوارنگاره های بازمانده از دوره صفوی در حرم و شبستان امامزاده زید اصفهان، حضرت عباس (ع) را سوار بر اسب و با هاله ای از نور بر دور سر و صورت او، در حال رفتن به سوی رودخانه فرات نشان می دهد و 3 تن از زنان حرم نیز به او مشکی می دهند (گدار، 345-344). در دوره قاجار شمایل نگاری از حضرت عباس (ع) حوزه گسترده تری یافت و به فضاهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند سقاخانه، حسینیه، تکیه، آب انبار، زورخانه و قهوه خانه راه یافت. مشهور ترین شمایلهای دیواری حضرت عباس (ع) در این دوره در کاشی نگاره های حسینیه مشیر و سقاخانه جنب آن در شیراز، تکیه معاون الملک در کرمانشاه، و سقاخانه آقاسیدحسن در محله لنگرود گیلان است (بلوکباشی، «شمایل نگاری»، 5). در ایوان شمالی حسینیه مشیر، چند مجلس از واقعه کربلا هست که یکی از آنها، حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام گرفتن مشک از زنان حرم، و در مجلس دیگر حضرت ابوالفضل (ع) را به هنگام آب برداشتن از رود فرات نشان می دهند (همان، 65؛ درباره تصویر این کاشی کاریها نیز، نک: همایونی، حسینیه ... ، 4342، 59، تعزیه ... ، 409-410). تصاویر بسیاری از نقاشیهای پشت شیشه، شمایل حضرت عباس (ع) را نشسته بر اسبی سفید و بیرقی بر دست و بر فراز نهر آب و نخلستان نشان می دهند، در حالی که بانویی از خیمة اهل بیت، مشکی را برای آوردن آب به او می دهد (سود آور، 9). و شمایل گردانان دوره گردی هم بودند که شمایلهای حضرت ابوالفضل (ع) و 5 تن آل کسا و حضرت علی (ع) را که پشت شیشه نقاشی شده بودند، در کوچه ها و گذرها می گرداندند و به و در خانه های مردم می بردند و به آنها نشان می دادند تا تبرک جویند. شمایلهای پشت شیشه را قاب گرفته بودند و برای پوشیده نگهداشتن صورتهای شمایل از چشم ناپاکان، روی آنها پرده کتانی کشیده بودند (بلوکباشی، همان، 6-7؛ نیز نک: ه دی پرده خوانی؛ نیز شمایل). نقاشیهای معروف به «نقاشی قهوه خانه»، حضرت عباس را در حالتهای گوناگون سوار بر اسب، پیاده، در حال برداشتن آب از فرات، با دستهای قطع شده، در برابر ابن سدیف و دو شقه کردن او و جز آنها نشان می دهد (سودآور، 23-24). تابلوهای نقاشی بسیاری از محمد مدبر و قوللر آقاسی، بنیان گذاران سبک نقاشی قهوه خانه ای و شاگردان آنها در دست است که صحنه هایی از وقایع کربلا و نقش حضرت عباس علم دار در واقعه عاشورا را در زمینه های گوناگون نشان می دهند (برای آگاهیهای بیشتر درباره شمایلهای مذهبی، نک: بلوکباشی، «تصویرگری ...»، 17-10، «شمایل نگاری»، 7-3؛ درباره شمایلهای حضرت عباس در مجالس گوناگون در نقاشیهای قهوه خانه، نک: سیف، جم ؛ نیز نک: هد، شمایل).
تعزیه خوانی: حضرت ابوالفضل عباس (ع) در نمایش آیینی - مذهبی تعزیه خوانی در ایران نیز جلوهای ویژه و برجسته داشته است. در مجموعه تعزیه نامههای موجود، مجلس تعزیهای به واقعة شهادت فاجعه بار او در کربلا اختصاص دارد. تعزیه «شهادت حضرت عباس (ع)» از کهن ترین مجالس تعزیه بوده و بیش از هر مجلس تعزیه دیگر در طول سال اجرا می شده است. مردم به سبب دلبستگی زیاد به حضرت عباس (ع) و باب الحوائج دانستن او، خواندن تعزیه شهادت عباس (ع) را نذر می کردند و بانی اجرای آن در مواقع مختلف سال می شدند. به سبب اقبال مردم به تعزیه شهادت عباس (ع)، از دوره ناصری به بعد، گوشه ها و فقراتی چند از جمله «مناظره و مفاخره حضرت عباس (ع) و شمر » به این تعزیه افزوده شد (شهیدی، 290). این تعزیه را در کوهپایه ساوه «قتیل عباس (ع)» می نامیدند و در روز تاسوعا می خواندند (سالاری، 250).
یکی از صحنه های حماسی و هیجان انگیز تعزیه شهادت عباس (ع)، جنگ ابوالفضل (ع) با سپاه ابن سعد به سرکردگی عمرو ابن حجاج و تار و مار کردن اشقیا و تصرف رود فرات است. در این تعزیه چادری کوچک یک پارچه بر روی نهر آبی که از تکیه می گذشت، یا بر روی تشتی پر از آب به نشانه رود فرات یا نهر علقمه می بستند. شبیه حضرت عباس (ع) به افرادی از لشکر اشقیا که در پیرامون چادر پاسداری می دادند، حمله می کرد و با کشتن آنها، چادر را از روی آب بر می افکند و به این گونه چنین می نمود که بر نهر علقمه دست یافته است (شهیدی، 4120411). در مجلس تعزیه دیگری به نام «تعزیة حر»، حضرت عباس (ع) نقش مهمی ایفا می کند. در این تعزیه، عباس راه را بر حر می بندد و با یکدیگر به مفاخره و رجز خوانی می پردازند و سرانجام حر را از حرکت به سوی کربلا باز می دارد (همو، 448-449). تعزیه دیگری به نام تعزیة «عباس هندو» یا «بت پرست هندی» در ایام محرم خوانده می شد که در میان تعزیه خوانان به «تعزیه در تعزیه» معروف بود. این تعزیه شرح ایفای نقش شبیه حضرت عباس (ع) توسط یک جوان هندو ست که وقتی پدرش از مسلمان شدن او آگاه می شود، دستور می دهد تا دستهایش را ببرند و مادر و خواهر او به حضرت عباس (ع) توسل می جویند و آن حضرت جوان را با دو دست سالم به خانواده اش باز می گرداند (همو، 273272). توسل جویی و نیاز خواهی: توسل جویی به مقدسان و برگزاری مراسم و شعایر مذهبی، گونه ای ارتباط برقرار کردن با خداوند و یاری جستن از مقربان درگاه او در رفع تنگناها و مصائب است. این گونه اعمال بخشی از حیات دینی و زندگی معنوی مردم مسلمان، به ویژه شیعیان را در جامعه های سنتی شکل می دهد و کار کردی روانی - اجتماعی در انسجام نظام زندگی روزمره آنان دارد و به خواستها و انتظارات عاطفی آنان پاسخ می دهد (نک: دیا، 186/10-188). توسل جویی به حضرت عباس (ع) در میان شیعیان جهان بیشتر از این راهها صورت می گیرد. انداختن سفره نذری حضرت ابوالفضل (ع) یا ام البنین، مادر ابو الفضل (نک: دیا، همانجا، نیز برای جایگاه انار در این سفره، نک: 307306 / 10 )؛ پختن آش و حلوا یا حلیم و «گِرده عباسی» (گرده: قرص نان؛ نک: رسولی، 311)، «نان عباس بن علی» (معتمدی، 562 / 1 )، تهیه «حاضری» (صبحانه) به نام «حضرت عباس علم بردار» (شریف، 138): خیر کردن ماست و پنیر، سقایی در ایام عزاداری محرم، به ویژه در تاسوعا و عاشورا با ساختن سقاخانه و وقف آن و نوشاندن آب و شربت فی سبیل الله در ایام سوگواری و انداختن سفره های نذری و پختن و اهدای نذورات گوناگون (شکورزاده، 48). «آش عباس علی» یا سفره ابوالفضل قوچانیها نیز در خراسان شهرت خاص دارد. فراهم کردن و خوردن و پخش این آش آدابی دارد که این موارد از ویژگیهای تمثیلی آن است: 1. فراهم کردن مقداری از آرد آش در غروب روز چهارشنبه از راه گدایی از 7 خانه که نام یکی از اعضای هر خانه «عباس» یا «عباسعلی» باشد؛ 2. گذاشتن آرد با آینه و جام آب و قرآن بر روی سفرهای سفید در سراسر شب در اتاقی با چراغ یا شمع فروزان به نیت آمدن حضرت عباس (ع) و گذاشتن نشانه ای از پنجه دست، شمشیر یا تسبیح خود بر آرد و تبرک کردن آن؛ 3. درست کردن 7 کنده چانه) خمیر و بریدن چند رشته ضخیم و بلند به نام علم حضرت عباس (ع)؛ 4. خواندن روضه حضرت ابوالفضل (ع) بر سر سفره که تنها زنان دور آن گرد آمده اند؛ 5. نجویدن رشته های آش که نمادی از علم اند به پاس بزرگداشت علم حضرت عباس (ع)؛ 6. فرستادن مقداری آش به خانه پیش نماز مسجد و آخوند محله؛ 7. ریختن ته مانده اش سفره در آب نزدیک ترین قنات برای ماهیها (برای تفصیل، نک: شکورزاده، 55 - 58؛ درباره سفرة ام البنین و سفره ابوالفضل (ع)، نک: همم؛ نیز نک: ه در سفره نذری). برخی برای صاحب فرزند پسر شدن و یا زنده ماندن فرزندان پسر خود به حضرت عباس (ع) توسل می جویند و نذر می کنند که نام آنها را عباس و ابوالفضل بگذارند و آنها را در عزاداریهای محرم سقا کنند. این کودکان را لباس سیاه می پوشانند و مشک کوچک و جامی به دستشان می دهند تا در دسته های سینه زن و زنجیر زن به عزاداران آب بنوشانند. گاهی نیز هم وزن موهای سر کودک طلا نذر ضریح حضرت ابوالفضل (ع) می کنند (ماسه، 58 ,48/I).
در ادبیات عامه: حضرت عباس (ع) پیوسته حضوری مقدس و شکوهمند و نقشی سودمند و کارآمد در فرهنگ و ادبیات نوشتاری و گفتاری مذهبی ایران داشته است. این حضور را افزون بر اشعار کتیبه های کاشی کاری اماکن عمومی مذهبی، به ویژه سقاخانه ها در وصف حضرت عباس (ع) درباره برخی از این شعرها، نک: دادمهر، 7- 79؛ شکورزاده، 459-460؛ برای شرح مصیبت او در بحر طویل و شعر، نک: همو، 50-54)، در مرثیه ها و اشعار سینه زنی نیز می توان دید. مثلا مردم در سوگندها به «حضرت عباس(ع)»، «قمربنی هاشم»، «دست بریده حضرت عباس (ع)» و نیز «عباس و کیلی»، سوگند می خورند؛ در روابط روزمره اجتماعی خود و به هنگام گرفتاریها و سختیها او را با این بیان: «یا حضرت عباس به دادم برس!» به یاری خود فرا می خوانند؛ به هنگام نفرین کردن کسی یا در مواقع ستم و بدی دیدن با گفتن :«حضرت عباس کورت کند!»، «حوالهات به حضرت عباس!»، یا «حواله ات به دو دست بریده ابوالفضل»، و «اجرت یا جزایت با سنان ابوالفضل» خود را آرام و امیدوار به انتقام الهی می کنند؛ و به هنگام دعای خیر برای کسی، به خصوص دعای پس از نوشیدن آب یا شربت فی سبیل الله و نذری می گویند: «دست ابوالفضل یا قمر بنی هاشم به همراهت»، یا «اجرت با ابوالفضل» (نک: همایونی، فرهنگ مردم ... ، 297؛ شاملو، 131 / 1 ، 417، 473 / 2 ؛ نیز نک: ماسه، 200/1).
لوطیها و داش مشدیهای تهرانی که حضرت عباس (ع) را واجد همه صفات پهلوانی، جوانمردی، مردانگی و ایثارگری و سرمشق زندگی خود می دانسته اند، به هنگام پیمان بستن و قول و وعده دادن، والاترین و استوار ترین سوگندهایشان «قسم به حضرت عباس علمدار دشت کربلا» بود (بلوکباشی، قهوه خانه، 139؛ شهیدی، 651-650). مردم، به ویژه لوطیان، کسی را که هیچ ضربه و بلایی بر او کار گر نمی افتاد و همیشه در زندگی پیروز و سربلند بود، «کمر بسته» ابوالفضل (ع) یا «نظر کرده » او می پنداشتند (شاملو، 4/ 1219).
مآخذ: ابن عنیه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1380ق/ 1961م؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، قاهره، 1368ق/1949م؛ ابوالفضلی، محمد، «مراسم و نشانه های عزاداری ماه محرم در کاشان»، مجموعه مقالات اولین گردهمایی مردم شناسی، تهران، 1371 ش؛ اقتداری، احمد، آثار شهرهای باستانی، تهران، 1348ش؛ التاریوس، آدام، سفرنامه، بخش ایران، ترجمة أحمد بهپور، تهران، 1363ش؛ بر آبادی، احمد و دیگران، مردم شناسی مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، تهران، 1380ش؛ بلوکباشی، علی، «تابوت گردانی»، نشر دانش، تهران، 1378ش، س 16، شم 4؛ همو، «تصویر گری در حوزه هنرهای عامه»، دستها و نقشها، 1376ش، شم5؛ همو، «شمایل نگاری در حوزه هنرهای عامه ایران»، کتاب ماه هنر، تهران، 1379-1380ش، شه 31-32؛ همو، قهوه خانه های ایران، تهران، 1375ش؛ همو، نخل گردانی، تهران، 1380ش؛ دادمهر، منصور، پژوهشی درباره سقاخانه ها و سنگابهای اصفهان، اصفهان، 1378ش؛ دیا، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا « تأثیر تصوف بر شعائر عزاداری»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شد 39-40؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس (ع)، قم، 1375 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایه ساوه، تهران، 1379ش؛ سود آور دیبا، لیلا هنر ایرانی با الهام از عقاید دینی و مذهبی، تهران، 1356ش؛ سیف، هادی، نقاشی قهوه خانه، تهران، 1369 ش؛ شادایی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرم آباد 137 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1361
1377ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهیدی، عنایت الله و على بلو کباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه خوانی، تهران، 1380ش؛ طبری، تاریخ، فرهنگ، محمدحسین، جامعه شناسی و مردم شناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380ش؛ قمی، عباس، تحفة الأحباب، تهران، 1369ق، کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1341ش؛ همو، فتوت نامه سلطانی، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، 1350ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش؛ معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان در بیوت علما و حوزه های علمیه و کشورهای جهان، قم، 1378 ش؛ موسوی مقرم، عبدالرزاق، سردار کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) ، ترجمة ناصر پاک پرور، تهران، 1411ق، هراتی، محمدمهدی، «علم، تجلی هویت ملی و مذهبی ایرانیان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1380ش، شد 140039 همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، 1368ش؛ همو، حسینیة مشیر، تهران، 1371ش؛ همو، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش؛ نیز
And, M., «The Muharram Observances in Anatolian Turkey, Taziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowski, New York, 1979; Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1950; Carra de Vaux, B., La Scolastique, la théologie et la mystique, la musique, Paris, 1921; Cole, J. R. I, Roots of North Indian Shi'ism in Iran and Iraq, Delhi, 1989; ERE; Godard, A., «L'Imāmzāde Zaid d' Isfahān, Athar-e Iran, Paris, 1937, vol. II (2); Hollister, J. N., The Shi's of India, New Delhi, 1979; Iranica; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Sharif, J., Islam in India, London, 1975; Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.
على بلوکباشی
منبع:
https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/28226