رشید الدین و طواط: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «از شاعران و نویسندگان مشهور قرن ششم ه ق. است که در حدود سال 480 ه ق. در بلخ متولّ...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| فرزند حیدر است و خداوند مفخر | {{ب| فرزند حیدر است و خداوند مفخر است|چون او کِراست مُنتسب امروز و مُکتسب }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| تو به حرب اندر خرامیدی به کردار | {{ب| تو به حرب اندر خرامیدی به کردار علی|در کف میمون تو تیغی بسان ذو الفقار }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| فرزند حیدری تو و در نوک کِلک | {{ب| فرزند حیدری تو و در نوک کِلک تو|یزدان نهاده معجزهی صد چو ذو الفقار <ref> دیوان سعید نفیسی؛ ص 49، 216، 240.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| با حملهی تو قلعه اموی را چه | {{ب| با حملهی تو قلعه اموی را چه قدر|خیبر چه پای دارد با مرد ذو الفقار <ref> دیوان رکن الدّین همایون فرخ؛ ص 250.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| خاندان طاهر پیغمبر اندر | {{ب| خاندان طاهر پیغمبر اندر محنتاند|غم خورد زین حال هر کش اعتقاد طاهر است }} | ||
{{ب| آن که دین را کرد نصرت ذو الفقار جدّ | {{ب| آن که دین را کرد نصرت ذو الفقار جدّ او|در مضیقی اوفتاده، بیمعین و ناصر است }} | ||
{{ب| تا شنیدم کز فلک آل پیمبر | {{ب| تا شنیدم کز فلک آل پیمبر شاکیاند|ناکسم گر جان من از زندگانی شاکر است }} | ||
{{ب| نی به سوی هیچ عشرت سینهی من مایل | {{ب| نی به سوی هیچ عشرت سینهی من مایل است|نی به روی هیچ راحت دیدهی من ناظر است }} | ||
{{ب| من کیم خود؟ کز برای این سبب در خلد | {{ب| من کیم خود؟ کز برای این سبب در خلد عدن|خسته روح کاظم است و رنجه جان باقر است }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| ای صدرِ آل حیدر اگر غایبم ز | {{ب| ای صدرِ آل حیدر اگر غایبم ز تو|اندر دلم محبت صدر تو حاضر است }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| آنچ آمدست بر تنم از چرخ | {{ب| آنچ آمدست بر تنم از چرخ نامدست|از دودهی معاویه بر آل بوتراب }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| چون تو بودی به دانش و | {{ب| چون تو بودی به دانش و مردی|در زمانه چو حیدر کرار }} | ||
{{ب| رفت فرزند تو به | {{ب| رفت فرزند تو به عاشورا|چون حسین علی به دار قرار }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| هست ارواح انبیا در | {{ب| هست ارواح انبیا در خلد|بر ارواح انبیا رفتی }} | ||
{{ب| مصطفی جد تست پس تو | {{ب| مصطفی جد تست پس تو مگر|گه به نزدیک مصطفی رفتی }} | ||
{{ب| فرع زهرا و مرتضی | {{ب| فرع زهرا و مرتضی بودی|بر زهرا و مرتضی رفتی }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| در خون من مشو، که به خون شستهام دو | {{ب| در خون من مشو، که به خون شستهام دو رخ|بیتو، به حق خون شهیدان کربلا <ref> منظومه عشق؛ ص 46 و 47.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
نسخهٔ ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۰۴
از شاعران و نویسندگان مشهور قرن ششم ه ق. است که در حدود سال 480 ه ق. در بلخ متولّد شد و جوانی را در فراگیری ادبیات در آن شهر گذراند و سپس به خدمت علاء الدّین اتسز خوارزمشاه درآمد و سی سال در دربار او صاحب دیوان انشا بود.
رشید در نظم و نثر فارسی و عربی مهارت کامل داشت. صنایع لفظی را در شعر بسیار مراعات کرده و قصاید وی همه مصنوع و مسجّع مرصّع است.
دیوان اشعاری به زبان فارسی و عربی دارد. از کتب مشهورش «حدائق السحر فی دقائق الشعر» در علم معانی و بیان است که بیشتر مطالب آن را از کتاب «ترجمان البلاغه» محمّد بن عمر رادویانی گرفته است. کتاب دیگرش «مطلوب کل طالب الامیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع)» میباشد. که ترجمهی صد سخن کوتاه از امام علی (ع) است که معروف به صد کلمه یا مطلوب کل است.
رشید الدّین علاوه بر قصاید و غزلیات، نامههایی به نام منشآت دارد.
وی پس از 93 سال زندگی در سال 573 ه ق. درگذشت. [۱]
فرزند حیدر است و خداوند مفخر است | چون او کِراست مُنتسب امروز و مُکتسب |
تو به حرب اندر خرامیدی به کردار علی | در کف میمون تو تیغی بسان ذو الفقار |
فرزند حیدری تو و در نوک کِلک تو | یزدان نهاده معجزهی صد چو ذو الفقار [۲] |
با حملهی تو قلعه اموی را چه قدر | خیبر چه پای دارد با مرد ذو الفقار [۳] |
خاندان طاهر پیغمبر اندر محنتاند | غم خورد زین حال هر کش اعتقاد طاهر است | |
آن که دین را کرد نصرت ذو الفقار جدّ او | در مضیقی اوفتاده، بیمعین و ناصر است | |
تا شنیدم کز فلک آل پیمبر شاکیاند | ناکسم گر جان من از زندگانی شاکر است | |
نی به سوی هیچ عشرت سینهی من مایل است | نی به روی هیچ راحت دیدهی من ناظر است | |
من کیم خود؟ کز برای این سبب در خلد عدن | خسته روح کاظم است و رنجه جان باقر است |
ای صدرِ آل حیدر اگر غایبم ز تو | اندر دلم محبت صدر تو حاضر است |
آنچ آمدست بر تنم از چرخ نامدست | از دودهی معاویه بر آل بوتراب |
چون تو بودی به دانش و مردی | در زمانه چو حیدر کرار | |
رفت فرزند تو به عاشورا | چون حسین علی به دار قرار |
هست ارواح انبیا در خلد | بر ارواح انبیا رفتی | |
مصطفی جد تست پس تو مگر | گه به نزدیک مصطفی رفتی | |
فرع زهرا و مرتضی بودی | بر زهرا و مرتضی رفتی |
در خون من مشو، که به خون شستهام دو رخ | بیتو، به حق خون شهیدان کربلا [۴] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 750-751.