سید احمد دهکردی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| باز محرم شد و لوای <ref> لوا: درفش و رایت و علم لشکر.</ref> ماتم به پاست|ماتم سلطان عشق شهید کرب و | {{ب| باز محرم شد و لوای <ref> لوا: درفش و رایت و علم لشکر.</ref> ماتم به پاست|ماتم سلطان عشق شهید [[کربلا|کرب و بلا]]ست }} | ||
{{ب| به عرش <ref>عرش: تخت، آسمان نهم.</ref> و خلد برین فرقهی کروبیّان <ref>کروبیّان: فرشتگان مقرّب.</ref> |حلقهی ماتمزده، صاحب ماتم خداست }} | {{ب| به عرش <ref>عرش: تخت، آسمان نهم.</ref> و خلد برین فرقهی کروبیّان <ref>کروبیّان: فرشتگان مقرّب.</ref> |حلقهی ماتمزده، صاحب ماتم خداست }} |
نسخهٔ ۲۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۹
سیداحمد دهکردی (۱۲۸۵ ه. ق-۱۳۳۹ ه. ق) یکی ازشاعران قرن چهاردهم هجری ایرانی است.
سیداحمد دهکردی | |
---|---|
زادروز | ۱۲۸۵ ه. ق شهرکرد |
مرگ | ۱۳۳۹ ه. ش اصفهان |
لقب | رحمتعلیشاه |
کتابها | «آغاز حقیقت»، «برهان حقیقتنامه»، «رشحات رحمت»، «دیوان فنایی»، «مثنوی در شرح آیهی نور»، «مثنوی در شرح سؤال کمیل بن زیاد از حضرت علی (ع)»، «منطقالطیر منظوم»، «دیوان شعر» و ... |
زندگینامه
سیداحمد فرزند سیدمحمدباقر ملقب به رحمتعلیشاه در سال ۱۲۸۵ ه. ق در شهرکرد متولد شد و در اصفهان نشأت یافت. دهکردی اصفهانی از اقطاب صوفیه، اکابر عرفا و از علمای امامیه است. وی پس از اخذ علوم اولیه در نزد آخوند ملامحمدحسین دهکردی دایی خود، آخوند کاشی و میرزا محمدحسن نجفی و برادر خود و دیگران راهی عتبات عراق گردید و در کربلا فقه و اصول را از حوزهی میرزا علینقی حائری و فلسفه را از حوزهی شیخ علامه حائری فراگرفت و مدتی در نجف اشرف در حوزهی درس آخوند ملامحمدکاظم خراسانی صاحب کفایه به مقام علمی و درجه اجتهاد نایل گردید. سپس به اصفهان بازگشت و به ترویج تصوف و عرفان پرداخت و از اقطاب سلسلهی خاکساریه شد و در محلهی «در کوشک» اصفهان خانقاه داشت و جمعی از محضرش بهره میبردند.
سیداحمد در دوازدهم جمادیالاول سال ۱۳۳۹ ه. ق در اصفهان وفات یافت و در محلهی «در کوشک» در کوچهی باغ حرم در بقعهای مخصوص به خاک سپردهشد.
آثار
دهکردی آثار و تألیفات بسیاری از خود به یادگار باقی گذاشته است و از مشهورترین آنها کتاب «آغاز حقیقت»، «برهان حقیقتنامه»، «رشحات رحمت»، «دیوان فنایی»، «مثنوی در شرح آیهی نور»، «مثنوی در شرح سؤال کمیل بن زیاد از حضرت علی (ع)» در معنی حقیقت، «منطقالطیر منظوم» در شرح هفت وادی، «دیوان شعر» و غیره.[۱]
اشعار
باز محرم شد و لوای [۲] ماتم به پاست | ماتم سلطان عشق شهید کرب و بلاست | |
به عرش [۳] و خلد برین فرقهی کروبیّان [۴] | حلقهی ماتمزده، صاحب ماتم خداست | |
پیمبران سر به سر لباس نیلی [۵] به بر | شال عزای سیاه به گردن مصطفی «ص» است | |
مویکنان در زمین زنان ماتمزده | مویهکنان [۶] در سماء حضرت خیرالنساست | |
ز جور اعدای دون گشته فلک نیلگون | طشت افق پر ز خون از جگر مجتبی [۷] ست | |
سفر نما از حجاز، بساز ساز عراق | شور حسینی ببین بلند از نینواست | |
به قتلگاه اندرآ، جلوهی عشاق بین | یکی جدا دست او، یکی سر از تن جداست | |
یکی به چشمان او نشسته پیکان تیر | یکی ز ظلم عدو بریده سر از قفاست | |
یکی مکیدست تیر به جای پستان شیر | یکی ز خون گلو چو سرو گلگون قباست | |
یکی ز گرزگران، [۸] سرش شکسته بهم | یکی تن نازکش زیر سُم اسبهاست | |
حسین «ع» لب تشنه شد شهید در راه حق | به روز حشر و جزا خداش هم خون بهاست | |
به دشت کربوبلا خون خدا [۹] ریختند | تربت پاکش از آن سجدهگه ماسواست | |
سرادقی [۱۰] را که بود مطاف روحالامین | تمام نیم سوخته ز آتش اشقیاست | |
خیام [۱۱] عصمت که بود گیسوی حورش طناب | گسسته از یکدیگر ز ظلم آل زناست | |
پردهنشینان دین شدند صحرانشین | شدند زنها اسیر غیرت مردان کجاست | |
حضرت زین العباد به حکم ابن زیاد | به گردن نازنین فکنده غل از جفاست | |
خاک ستمپیشگان رفت به باد فنا | تربت پاک حسین «ع» به چشم ما توتیاست [۱۲] | |
نیست نشانی ز شمر غیر پلیدی بلند | ببین رواق [۱۳] حسین چون حرم کبریاست | |
به کنج بیت الحزن [۱۴] سر به گریبان تن | حقیقت نوربخش نشسته در این عزاست |
منابع
پی نوشت
- ↑ تذکرة القبور؛ ص ۱۱۴. معجم الرجال الفکر؛ ج ۲، ص ۵۸۲.
- ↑ لوا: درفش و رایت و علم لشکر.
- ↑ عرش: تخت، آسمان نهم.
- ↑ کروبیّان: فرشتگان مقرّب.
- ↑ نیل: مأخوذ از سنسکریت، یک نوع گیاهی که آن را وسمه و رنگ به تازی کتم و سدوس گویند و ماده ملونهای که از برگ این گیاه به دست میآورند در رنگرزی به کار میبرند، و نیلی یعنی به رنگ نیل که کبود است و لباس نیلی یعنی لباس عزا.
- ↑ مویهکنان: نالهکنان.
- ↑ منظور حضرت امام حسن(ع) میباشد.
- ↑ گرز گران: گرز سنگین.
- ↑ السّلامعلیک یا ثاراللّه و ابن ثاره.
- ↑ سرادق: خیمه.
- ↑ خیام: مأخوذ از تازی، خیمه و سراپرده، و چادر. جمع خیمه است. خیام عصمت منظور سراپردههای خاندان عصمت و طهارت است.
- ↑ توتیا: سرمه.
- ↑ رواق: مأخوذ از تازی، پیشگاه خانه.
- ↑ بیتالحزن: خانه غم و اندوه.