سید مهدی موسوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1115.] | |||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3623708&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author طرحی نو در دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، ج 2، ص: 1115.] | |||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ ۲۵ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۴
سید مهدی موسوی (١٣٥٧ ه. ش) از شاعران معاصر ایرانی است.
سید مهدی موسوی | |
---|---|
زادروز | ١٣٥٧ ه.ش قم |
آثار | «رد پای انگور»، «منهای جمع» و «ناپرهیزی»، «روی ایوان بهشت»، «این روشنایی از کیست» و «آفریننده دوستی» |
زندگینامه
سید مهدی موسوی در سال ١٣٥٧ شمسی در شهر قم متولد شد. او از شاعران معاصر فارسی زبان است که در وصف امام حسین (ع)، اشعاری را سروده است. وی فعالیت هنری را از انجمن ادبی میلاد همدان شروع کرد و در فرهنگسرای اندیشه تهران و انجمن ادبی قم ادامه داد.
ایشان تحصیلات خود را تا اخذ مدرک کارشناس ارشد فلسفه ادامه داد و به ادامه تحصیل در حوزه پرداخت.
موسوی به مدت پنج سال مسئول کانون آفرینشهای ادبی حوزه هنری استان قم و سه سال کارشناس ادبی مرکز فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه بوده است.
ایشان دبیر و داور چندین کنگره ملی بوده و سابقه تدریس ادبیات و شعر در حوزه هنری و مراکز دانشگاهی قم را دارد.
آثار
از سید مهدی موسوی سه مجموعه غزل بهنامهای «رد پای انگور»، «منهای جمع» و «ناپرهیزی» و همچنین پنج مجموعه کودک و نوجوان از جمله «روی ایوان بهشت» و «این روشنایی از کیست» به چاپ رسیده است. در عرصه گردآوری هم پنج مجموعه از جمله «آفریننده دوستی» را جمعآوری نموده است.
اشعار
ای تیغ پابرهنه! بیا روبروی من | حاجت به استخاره ندارد گلوی من | |
خون مرا بریز و مرا سربلند کن | دامن مزن به ریختن آبروی من | |
لب سرخ کن به خون من ای تیغ! تا دمی | کامی بگیرد از لب تو آرزوی من | |
بر پیکرم فرود بیا سرکشی مکن | زانوی احترام بزن پیش روی من | |
بشکن سفال جسم مرا زودتر که جان | چون مِی نفس نفس نزند در سبوی من | |
فرق مرا تو مسح بکش با اشارهای | مگذار ناتمام بماند وضوی من |