محمد حسن حجتی: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''محمدحسن حجتی''' (1320 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام =محمد حسن حجتی | | نام =محمد حسن حجتی | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
محمد حسن حجتی متخلّص به «پریشان» فرزند غلامحسین در اردیبهشت ماه سال 1320 ه. ش در شهر قوچان متولد شد. دوران دبستان و دبیرستان را در همان شهر گذراند و تا حدودی نیز با دروس قدیمی آشنایی پیدا کرده است. آخرین مدرک تحصیلیاش معادل فوق دیپلم ادبی میباشد. وی بازنشسته سپاه پاسداران میباشد. از دوران کودکی به شعر و شاعری علاقمند بوده است. وی بیشتر از مرحوم ریاضی یزدی، و مرحوم اوستا، تأثیر پذیرفته است. | محمد حسن حجتی متخلّص به «پریشان» فرزند غلامحسین در اردیبهشت ماه سال 1320 ه. ش در شهر قوچان متولد شد. دوران دبستان و دبیرستان را در همان شهر گذراند و تا حدودی نیز با دروس قدیمی آشنایی پیدا کرده است. آخرین مدرک تحصیلیاش معادل فوق دیپلم ادبی میباشد. وی بازنشسته سپاه پاسداران میباشد. از دوران کودکی به شعر و شاعری علاقمند بوده است. وی بیشتر از مرحوم ریاضی یزدی، و مرحوم اوستا، تأثیر پذیرفته است. | ||
==اشعار== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| جانب مسلخ شتابان کاروان دارد حسین|راه از دریای خون، سوی جنان دارد حسین }} | {{ب| جانب مسلخ شتابان کاروان دارد حسین|راه از دریای خون، سوی جنان دارد حسین }} | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
{{ب| برای کشتن خورشید، ظلمت لشکری آراست|در آن ظلمت سر اشعر «پریشان» ماند و من ماندم }} | {{ب| برای کشتن خورشید، ظلمت لشکری آراست|در آن ظلمت سر اشعر «پریشان» ماند و من ماندم }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1368-1369. | * [https://www.irna.ir/news/83744692/%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%DA%98%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1368-1369.] | ||
[[رده:ادبیات]] | [[رده:ادبیات]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] |
نسخهٔ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۲
محمدحسن حجتی (1320 ه.ش) یکی از شاعران معاصر است.
محمد حسن حجتی | |
---|---|
زادروز | 1320 ه. ش |
تخلص | «پریشان» |
زندگینامه
محمد حسن حجتی متخلّص به «پریشان» فرزند غلامحسین در اردیبهشت ماه سال 1320 ه. ش در شهر قوچان متولد شد. دوران دبستان و دبیرستان را در همان شهر گذراند و تا حدودی نیز با دروس قدیمی آشنایی پیدا کرده است. آخرین مدرک تحصیلیاش معادل فوق دیپلم ادبی میباشد. وی بازنشسته سپاه پاسداران میباشد. از دوران کودکی به شعر و شاعری علاقمند بوده است. وی بیشتر از مرحوم ریاضی یزدی، و مرحوم اوستا، تأثیر پذیرفته است.
اشعار
جانب مسلخ شتابان کاروان دارد حسین | راه از دریای خون، سوی جنان دارد حسین | |
حیرت از دیدار جانان دارد از شرم حیات | زین عدم سیر بقای جاودان دارد حسین | |
در ازل نامش شهید نینوا تثبیت شد | کربلا در عرض عالم هر کران دارد حسین | |
از ستم مردان ندارد بیم فرزند علی | در شکستِ دشمنان حق، توان دارد حسین | |
کاروان اسطوره سازی میکند در بطن عشق | راه شیری تا خدا با کاروان دارد حسین | |
خون هفتاد و دو دریا کرده جاری در کنار | آبیاریها به باغ و بوستان دارد حسین | |
نیست در ابریق دشمن بادهای جز شوکران | زین سبب در کام دشمن شوکران دارد حسین | |
آب بر آتش فشاند، دست پرورد بتول | آتش افروزی بسا از جاهلان دارد حسین | |
میزند آتش خیامش را منافق گو بزن | آن که در اوج سعادت آشیان دارد حسین | |
یک قدم واپس نگر ذلّت ببین اشرار را | بهر آگاهان عالم داستان دارد حسین |
کاروان از نو خطان مشکبو دارد حسین | همرهانی چون شقایق سرخ رو دارد حسین | |
سنگ گستاخی که دندان پیمبر را شکست | از همان دست تجاهل بر سبو دارد حسین | |
گر فراتش تنگ چشمی کرد هنگام عطش | او چه میفهمد که بحری آبرو دارد حسین | |
میزند زخم زمان دشمن چو زخم تیغ و تیر | همچو خاتم حیرتآور خُلق و خو دارد حسین | |
خون یحیای علی میجوشد از طشت یزید | خون دل در سطح گیتی جو به جو دارد حسین | |
آب خود را میکند تقسیم بین دشمنان | چون خدا لطف عمیمی با عدو دارد حسین | |
تا همه یاران او رفتند با گرداب خون | یک بیابان گرگ و افعی روبرو دارد حسین | |
بیخیال از زوزهی گرگان دشت کارزار | با خدای خود چه شیرین گفتگو دارد حسین | |
بهر دیدار دیار خون بنای کربلا | شیعهی خونین جگر هم آرزو دارد حسین |
از حریم کعبه عزم کربلا دارد حسین | در هوای نینوا چون نی نوا دارد حسین | |
از ستیغ سرخ ایثار و شهادت هر زمان | بانگ تکبیر رهایی، بر ملا دارد حسین | |
رویش آلالهها از شور عاشورای اوست | در خران گل چه شیرین ماجرا دارد حسین | |
این خطر پویان عاشق با کلام سرخ عشق | رازها از کُلُّ ارضِ کربلا دارد حسین | |
او در اقلیم صفا با یارْ پیمان بسته است | بر سر اجرای عهد خود وفا دارد حسین | |
این خلیل بتشکن با اکبر فرخنده پی | همچو اسماعیل قربان در منا دارد حسین | |
در دیار درک و باور بسته بار خویش را | با براق عشق عزم کبریا دارد حسین | |
با حسین بن علی بوی خدا پیچیده است | عاشقان امروز دیگر جلوهها دارد حسین | |
با زبان زخمها از عمق آن گودال عشق | در بقای دین به لب ذکر دعا دارد حسین | |
در ره سرخ شهادت تیز رو باید شدن | دوستی با کاهلانِ ره ابا دارد حسین |
دو چشمم در تجلیگاه عرفان ماند و من ماندم | نگاهم در خَرام خویش، حیران ماند و من ماندم | |
به شطّ جاری خون، آفتابی دلربایی داشت | به هنگام سفر، ساز غریبان ماند و من ماندم | |
چو بانگ الرحیل آمد، دِرای اشتران برخاست | به چنگم پارهی چاک گریبان ماند و من ماندم | |
بهارم آبیاری شد، ز خون آسمانی گل | در آن دشت جنون باغ و گلستان ماند و من ماندم | |
فراق آمد ز دیده اشک جاری شد به دامانم | هزاران لالهی روشن به مژگان ماند و من ماندم | |
غم کوه گرانی بود و با خود حمل میکردم | جنین کربلا، در سینه پنهان ماند و من ماندم | |
خیام عرشیان را شعلهور دیدم در آن صحرا | درون سینهام سوز یتیمان ماند و من ماندم | |
به ظلم صرصری، باغ و گلستانم خزان گردید | به روی خاک و خون جسم شهیدان ماند و من ماندم | |
برای کشتن خورشید، ظلمت لشکری آراست | در آن ظلمت سر اشعر «پریشان» ماند و من ماندم |