اخوى تهرانى: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = اخوی تهرانی | | نام = اخوی تهرانی | ||
خط ۵: | خط ۴: | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی =حاجى میرزا سید على | | نام اصلی =حاجى میرزا سید على | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت =شعر آئینی | ||
| ملیت = | | ملیت =ایرانی | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = | ||
| محل تولد = | | محل تولد = | ||
خط ۴۶: | خط ۴۵: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''اخوی تهرانی''' شاعر و از چهرههای نامدار مذهبی بود. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
نسخهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۸
اخوی تهرانی | |
---|---|
نام اصلی | حاجى میرزا سید على |
زمینهٔ کاری | شعر آئینی |
ملیت | ایرانی |
سبک نوشتاری | عراقى |
اخوی تهرانی شاعر و از چهرههای نامدار مذهبی بود.
زندگینامه
حاجى میرزا سید على، از فامیل سادات اخوى، داراى طبع وقاد و روانى بوده و معاصر و معاشر با مؤلف طرائق الحقایق است. وى از چهرههاى نامدار مذهبى در زمانه خود بوده و در تکیه مخصوص به خاندان خود میلاد ائمۀ اطهار را جشن مىگرفته است؛ بنابراین مسلما آثار منظوم او توسط مدیحهسرایان مورد استفاده قرار مىگرفته و طبعا آثار ماتمى وى نیز با اقبال مواجه بوده است.
آثار
آثار معدودى از وى که در طرائق الحقائق آمده در سبک عراقى سروده شده و از ساختار محکم لفظى و غناى محتوایى آنها پیداست که سراینده با وقوف کامل به آثار متقدمین و اطلاع از دقیقههاى کلامى، طبعآزمایى مىکرده است.
اشعار
ترکیببند عاشورایی
طاها به ناله آمد و یاسین به خود تپید | ز اورنگ ناز تا که امام مبین فتاد | |
با زین واژگون، گذر [۱] ذو الجناح چون | بر خیمهگاه زینب محنت قرین فتاد | |
آغشته دید کاکلش از خون شاه دین | زد نعرهاى که لرزه به عرش برین فتاد | |
خورشیدوار از افق خیمه، بىحجاب | آمد برون و از پى آن مه جبین فتاد | |
همراه ماه گفتى پروین صفت به راه | جمعى ستارگان ز بنات و بنین فتاد | |
آمد پى برادر و، چشمش در آن میان | بر خون تپیده پیکر آن نازنین فتاد | |
گفتا که: اى مبارک توسن! برادرم | آمد چه بر سرش؟ به کجا بر زمین فتاد؟ | |
تا بر سرش چه آمد آن دم که چشم او | بر خنجر برهنه شمر لعین فتاد | |
گفتا: دریغ! کز ستم آخر، حسین من | از جان گذشت و در نفس واپسین فتاد | |
چون شد درین زمین؟ که ز خون برادرم | اندیشه کس ندارد، اى خاک بر سرم! [۲] |