ابوالمفاخر رازی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ابوالمفاخر رازی از شاعران سدهی پنجم وششم است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = ابوالمفاخر رازی | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = ابو المفاخر منجیک فاخر رازی | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = اواخر سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هجری | |||
| محل تولد = | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = شیعه | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
ابو المفاخر منجیک فاخر رازی از شعرای شیعی اواخر سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هجری است که در عهد سلجوقی بود و دولتشاه سمرقندی دربارهی او آورده که: «او به روزگار دولت سلطان غیاث الدّین محمّد بن ملکشاه میزیست و دانشمندی کامل و شاعر و ادیبی فاضل بود. و در فنون علم بهرهای تمام داشت و او را یکی از استادان میدانند. ورای شعر و شاعری او را انواع فضایل است». اشعار <ref>تذکرة الشعراء؛ ص 61 و 62.</ref> او بیشتر بر طریق لغز واقع شده و این صنعت او را مسلّم است. امّا شهرت عمدهی وی به واسطهی سرودن قصاید در منقبت ائمهی اطهار (ع) بالاخص علی بن موسی الرضا (ع) بوده است. از قصاید معروف او که در تشبیهات و استعارات در زمرهی بهترین قصاید به شمار میرود و شعرای بسیاری به تتبع در آن پرداخته و آن را جواب گفتهاند شعری با مطلع: | ابو المفاخر منجیک فاخر رازی از شعرای شیعی اواخر سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هجری است که در عهد سلجوقی بود و دولتشاه سمرقندی دربارهی او آورده که: «او به روزگار دولت سلطان غیاث الدّین محمّد بن ملکشاه میزیست و دانشمندی کامل و شاعر و ادیبی فاضل بود. و در فنون علم بهرهای تمام داشت و او را یکی از استادان میدانند. ورای شعر و شاعری او را انواع فضایل است». اشعار <ref>تذکرة الشعراء؛ ص 61 و 62.</ref> او بیشتر بر طریق لغز واقع شده و این صنعت او را مسلّم است. امّا شهرت عمدهی وی به واسطهی سرودن قصاید در منقبت ائمهی اطهار (ع) بالاخص علی بن موسی الرضا (ع) بوده است. از قصاید معروف او که در تشبیهات و استعارات در زمرهی بهترین قصاید به شمار میرود و شعرای بسیاری به تتبع در آن پرداخته و آن را جواب گفتهاند شعری با مطلع: | ||
خط ۴: | خط ۵۷: | ||
==اشعار== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| صفحهی صندوق چرخ گشت نگونسار باز|کرد برون مار صبح مُهرهی مِهر از دهن <ref>مقصود بیت اول طلوع خورشید میباشد.</ref> }} | {{ب| صفحهی صندوق چرخ گشت نگونسار باز|کرد برون مار صبح مُهرهی مِهر از دهن <ref>مقصود بیت اول طلوع خورشید میباشد.</ref> }} |
نسخهٔ ۲۹ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۵۲
ابوالمفاخر رازی از شاعران سدهی پنجم وششم است.
ابوالمفاخر رازی | |
---|---|
نام اصلی | ابو المفاخر منجیک فاخر رازی |
زادروز | اواخر سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هجری |
زندگینامه
ابو المفاخر منجیک فاخر رازی از شعرای شیعی اواخر سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هجری است که در عهد سلجوقی بود و دولتشاه سمرقندی دربارهی او آورده که: «او به روزگار دولت سلطان غیاث الدّین محمّد بن ملکشاه میزیست و دانشمندی کامل و شاعر و ادیبی فاضل بود. و در فنون علم بهرهای تمام داشت و او را یکی از استادان میدانند. ورای شعر و شاعری او را انواع فضایل است». اشعار [۱] او بیشتر بر طریق لغز واقع شده و این صنعت او را مسلّم است. امّا شهرت عمدهی وی به واسطهی سرودن قصاید در منقبت ائمهی اطهار (ع) بالاخص علی بن موسی الرضا (ع) بوده است. از قصاید معروف او که در تشبیهات و استعارات در زمرهی بهترین قصاید به شمار میرود و شعرای بسیاری به تتبع در آن پرداخته و آن را جواب گفتهاند شعری با مطلع:
«بال مرصع بسوخت مرغ ملمع بدناشک زلیخا بریخت یوسف گل پیرهن» است که در منقبت امام هشتم (ع) است. بر این قصیده شروح بسیاری نوشته شده است. [۲]
اشعار
صفحهی صندوق چرخ گشت نگونسار باز | کرد برون مار صبح مُهرهی مِهر از دهن [۳] | |
دوش دگرگونه داد طارم نیلوفری [۴] | در بن طاسی دو مرد بر سر نعشی دو زن | |
صبح برآمد ز کوه دامن اطلسکشان | چون نفس جبرئیل از گلوی اهرمن | |
نور چراغ سهیل گوهر تاج قباد | ششتری مشتری مطرح تخت پشن | |
بر فلک و بر هوا ریخته و بیخته | لؤلؤ لالا بکیل عنبر سارا بمن | |
زهره ز خاتون خلد خنده زنان در نقاب | ماه چو طاوس نر جلوهکنان در چمن | |
مهر به خوناب گرم غرق شده چون حسین (ع) | صبح به الماس قهر خسته شده چون حسن (ع) | |
روی ره کهکشان جادهی او کوفته | از لب دریای چین تا در شهر یمن | |
قبهی خضرا به وصف هم صدف و هم گهر | قامت جوزا [۵] به شکل هم صنم و هم شمن | |
چون ز شب اندک گذشت قرعه دو ساعت ز روز | پیک خوراسان نمود راه روی خراسان به من | |
خوشه پروین نهاد توشه در انبان دل | تحفهی آن گوشه را بیگره و بیشکن | |
برد مرا بارگی بر سر هنجار طوس | راهبری چون صراط راه روی چون چمن | |
ناقهی چون ریسمان گردن دنبال او | او به حریر خطا درزی سوزن شکن | |
آب تک و باد پای پنبه خور و جاله [۶] خواه | گل طرب و خار دوست گرگ تک و پیل تن | |
نار توان بر فراز آب توان در نشیب | باد وزان در کنام خاک گران در عطن [۷] | |
نیک رفیقی چو عمر خوب حریفی چو جان | نادرهی چون مراد بو العجبی چون سخن | |
کرده ز خارا خمیر همچو امیر غدیر | از کف پیر فطیر پشت تنور دمن | |
مقرعهی [۸] اقتضا داد سر اندر قضا | عشق طریق رضا بسنده از خویشتن | |
سایهی ذات خدا مایهی فرهما | پارهی نفس رسول چارهی کرب و حزن | |
هم خطواتش کریم هم درجاتش عظیم | هم حرکاتش رفیع هم سکناتش حسن | |
حاسد شوم اخترش مرده ولی در عذاب | دشمن بد گوهرش زنده ولی در کفن | |
شاهد لولاک را روضهی پاکش سکون | زاهد افلاک را حضرت پاکش سکن | |
مادر بحران او کودک انگور او | داده ز بستانِ غیب از سر پستان لبن | |
راست نشین کج مگو داد حدیثی بده | در دمن از داغ کیست چون تو نداری درن [۹] | |
عصمت پالوده را روشن و صافی است جام | تهمت آلوده را دردی فانی است دن [۱۰] | |
بیم تباهی است ظلم نزد خرد بر امام | نام الهیست حشو سوی خرد بر وثن | |
حوصلهی دشمنش حاصل حجّت نداشت | خارش نر مادهگی تازه شدش چون زغن | |
ای زده چون عقل و روح لقمهی انوار علم | وی شده چون جد و باب طعمهی ارباب طعن | |
نیست ابد را به عدل بیتو روان هیچ حکم | نیست ازل را به فضل از تو نهان هیچ فن | |
تا به تو قربت نجست وز تو عنایت نخواست | افعی چو بینکرد صاحب «سلوی و من» [۱۱] | |
کرده بر ابنای جنس فاتحه نام تو | آهن و فولاد موم آتش سوزان سمن | |
کاسهگر سده را نغمهی نعت از شماست | لحن خوش و راه راست هر سخنی پرفتن | |
هر که دمی با شما رطل گران در کشید | دیدهی بختش ندید دل به عنا ممتحن | |
حضمک فیما مضی ان قضانحبه | یتفم اللّه منک دونک لا تعجبن | |
گفت «مفاخر» بخوان معنی بیتش بدان | تا که چه گفتست او ز اول و آخر سخن [۱۲] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 747-748.
پی نوشت
- ↑ تذکرة الشعراء؛ ص 61 و 62.
- ↑ مجمع الفصحاء؛ ج 2، ص 936.
- ↑ مقصود بیت اول طلوع خورشید میباشد.
- ↑ طارم نیلوفری: کنایه از آسمان.
- ↑ جوزا: نام برجی است از بروج آسمان در اصل لغت جوزا به معنی گوسفند سیاه است که میان او سپید باشد. چون این گوسفند در میان گله کاملا نمودار است هم چنین برج مذکور نیز نسبت به دیگر بروج کواکب روشنی دارد و در میان همه بروج ممتاز است.
- ↑ جاله: نوعی بلم.
- ↑ عطن: محل استراحت ستوران در کنار آب.
- ↑ مقرعه: تازیانه.
- ↑ درن: چرک.
- ↑ دن: خم.
- ↑ سلوی و منّ: اشاره به آیه 57 سوره بقره: «... وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی». و مرغ بریان و ترانگبین غذای شما مقرر داشتیم.
- ↑ مجالس المؤمنین؛ ج 2، ص 615 و 616.