نصرالله مردانی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «نصر اللّه مردانی «ناصر» به سال 1326 ه. ش در سرزمین کهن و باستانی کازرون دیده به...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
'''بانوی اسلام:''' | |||
{{شعر}} | |||
{{ب| زینب، ای بانوی اسلام! سلام|ای پیامآور خونین قیام }} | |||
{{ب| زینب! ای اسوه ایثار و خروش|بیرقِ داد گرفتی تو به دوش }} | |||
{{ب| زینب ای شیر زن کربُ بلا|جوش با خون تو زد خون خدا }} | |||
{{ب| زینب! ای آینهی روشن حق|خرّم از اشک تو شد گلشن حق }} | |||
{{ب| زینب! ای زادهی زهرای بتول|از تو پاینده بود دین رسول }} | |||
{{ب| زینب! ای عصمت تو شوکت زن|وارثی، وارث هفتاد و دو تن }} | |||
{{ب| زینب! ای گوهر دریای وقار|صبر از صبر تو، بیصبر و قرار! }} | |||
{{ب| زینب! ای خواهر آزاد حسین|بود فریاد تو، فریاد حسین }} | |||
{{ب| زینب! ای پاکتر از چشمهی نور|کس نیامد به جهان چون تو صبور }} | |||
{{ب| سینهات سوخته از داغ حسن|سرخ از اشک تو، گلهای چمن }} | |||
{{ب| خطبهات رونق بیداد شکست|کاخ بیداد ز بنیاد شکست <ref> بال سرخ قنوت؛ ص 337.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
خطبهات رونق بیداد | |||
'''میدان عطش:''' | '''میدان عطش:''' | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| آنچه در سوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت|نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت }} | |||
{{ب| چشم تاریخ در آن حادثهی تلخ چه دید|که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت }} | |||
{{ب| سر خورشید بر آن نیزهی خونین میگفت|که چهها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت }} | |||
{{ب| جلوهی روح خدا در افق خون تو دید|آن که با پای دل از قلّهی ادراک گذشت }} | |||
{{ب| مرگ هرگز به حریم حرمتت راه نیافت|هرکجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت }} | |||
{{ب| حُرّ آزاده، شد از چشمهی مهرت سیراب|که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت }} | |||
{{ب| آب شرمندهی ایثار علمدار تو شد|که چرا تشنه از او این همه بیباک گذشت }} | |||
{{ب| بود لب تشنهی لبهای تو صد رود فرات|رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت }} | |||
{{ب| بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب|دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت }} | |||
{{ب| با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند|سخن از قصّهی عشق تو ز لولاک گذشت <ref> تذکره شعرای معاصر؛ ص 271 و 272.</ref> }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
با حدیثی که ملائک ز ازل | |||
'''گل اختر:''' | '''گل اختر:''' | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد|بنات النعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد }} | |||
{{ب| به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی|که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد }} | |||
{{ب| به دنبال کدامین پیکر صد پاره میگردد|که از گودال خون خورشید بیسر در نمیتابد؟ }} | |||
{{ب| به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنی هاشم|چراغ مهر دیگر تا قیامت بر نمیتابد؟ }} | |||
{{ب| فرات مهربانی، تشنهی لبهای عطشانت|تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد }} | |||
به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنی | |||
فرات مهربانی، تشنهی لبهای | {{ب| کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره میگوید|که، عباس دلاور از برادر سر نمیتابد }} | ||
کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره | |||
علمداری که بر دوشش علم بیدست | {{ب| علمداری که بر دوشش علم بیدست میماند|عطش، اشکی به رخسارش ز چشم تر نمیتابد }} | ||
ز خاک تیره هفتادُ دو کوکب آسمانی | |||
{{ب| ز خاک تیره هفتادُ دو کوکب آسمانی شد|که بر بام جهان نوری از این برتر نمیتابد }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''فرات اشک:''' | '''فرات اشک:''' | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| بخوان حماسهی خونین کربلا با ما|که شد بسیط زمین جمله همصدا با ما }} | |||
{{ب| سربریده به میدان عشق میگوید|حدیث خون شهیدان نینوا با ما }} | |||
{{ب| دوباره پیکر صد چاک لاله آوردند|به داغ گاه بهشتی، فرشتهها با ما }} | |||
{{ب| فرات اشک ز چشمان خاک میجوشد|به سوگواری گلهای کربلا با ما }} | |||
{{ب| ز موج خیز خطر فاتحانه میگذریم|که هست معجز موسایی و عصا با ما }} | |||
{{ب| لهیب آتش نمرودیان گل افشاند|به زور حادثه باشد اگر خدا با ما }} | |||
{{ب| اگر جهان همه دشمن شود، ظفر یابیم|به عرصهیی که بود تیغ مرتضی با ما }} | |||
{{ب| پیِ سلامت سردار عاشقان دیدیم|که دست غیب بلندست در دعا با ما }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
==منابع== | |||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1431-1432. | |||
==پی نوشت== | |||
[[رده:ادبیات]] | |||
[[رده:شاعران]] | |||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | |||
[[رده:شاعران معاصر]] | |||
نسخهٔ ۳۱ اکتبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۳:۴۱
نصر اللّه مردانی «ناصر» به سال 1326 ه. ش در سرزمین کهن و باستانی کازرون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در همان جا به پایان برد و هم اکنون نیز ساکن کازرون است. اما به دلیل دارا بودن مسئولیتهای فرهنگی بسیاری از اوقات خود را در تهران میگذراند. از دوران کودکی شعر گفتن را آغاز کرد و خیلی زود در مطبوعات جایی برای خود باز کرد. به غزل بیشتر از سایر قوالب شعر پارسی گرایش دارد و معتقد است غزل سرایی حسّاسیّت و ذهنیتی وسیع و تخیّلی قوی میطلبد. خیال نیز در ساختار مضامین بدیع شعر مردانی نقش اساسی دارد. وی طبعی روان دارد. [۱]
آثار چاپ شدهی وی عبارتند از: «قیام نور»، «خون نامهی خاک»، «آتش نی»، «شعر اربعین»، «قانون عشق»، «گزیده ادبیات معاصر، شماره 11»، و دو مجموعهی «شهیدان شاعر» و «منظومه شهادت» را گردآوری نموده است.
بانوی اسلام:
زینب، ای بانوی اسلام! سلام | ای پیامآور خونین قیام | |
زینب! ای اسوه ایثار و خروش | بیرقِ داد گرفتی تو به دوش | |
زینب ای شیر زن کربُ بلا | جوش با خون تو زد خون خدا | |
زینب! ای آینهی روشن حق | خرّم از اشک تو شد گلشن حق | |
زینب! ای زادهی زهرای بتول | از تو پاینده بود دین رسول | |
زینب! ای عصمت تو شوکت زن | وارثی، وارث هفتاد و دو تن | |
زینب! ای گوهر دریای وقار | صبر از صبر تو، بیصبر و قرار! | |
زینب! ای خواهر آزاد حسین | بود فریاد تو، فریاد حسین | |
زینب! ای پاکتر از چشمهی نور | کس نیامد به جهان چون تو صبور | |
سینهات سوخته از داغ حسن | سرخ از اشک تو، گلهای چمن | |
خطبهات رونق بیداد شکست | کاخ بیداد ز بنیاد شکست [۲] |
میدان عطش:
آنچه در سوگ تو ای پاکتر از پاک گذشت | نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت | |
چشم تاریخ در آن حادثهی تلخ چه دید | که زمان مویهکنان از گذر خاک گذشت | |
سر خورشید بر آن نیزهی خونین میگفت | که چهها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت | |
جلوهی روح خدا در افق خون تو دید | آن که با پای دل از قلّهی ادراک گذشت | |
مرگ هرگز به حریم حرمتت راه نیافت | هرکجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت | |
حُرّ آزاده، شد از چشمهی مهرت سیراب | که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت | |
آب شرمندهی ایثار علمدار تو شد | که چرا تشنه از او این همه بیباک گذشت | |
بود لب تشنهی لبهای تو صد رود فرات | رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت | |
بر تو بستند اگر آب، سوارانِ سراب | دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت | |
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند | سخن از قصّهی عشق تو ز لولاک گذشت [۳] |
گل اختر:
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد | بنات النعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد | |
به شام کربلا افتاده در دریای شب، ماهی | که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمیتابد | |
به دنبال کدامین پیکر صد پاره میگردد | که از گودال خون خورشید بیسر در نمیتابد؟ | |
به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنی هاشم | چراغ مهر دیگر تا قیامت بر نمیتابد؟ | |
فرات مهربانی، تشنهی لبهای عطشانت | تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد | |
کنار شطّ خون دستی و مشکی پاره میگوید | که، عباس دلاور از برادر سر نمیتابد | |
علمداری که بر دوشش علم بیدست میماند | عطش، اشکی به رخسارش ز چشم تر نمیتابد | |
ز خاک تیره هفتادُ دو کوکب آسمانی شد | که بر بام جهان نوری از این برتر نمیتابد |
فرات اشک:
بخوان حماسهی خونین کربلا با ما | که شد بسیط زمین جمله همصدا با ما | |
سربریده به میدان عشق میگوید | حدیث خون شهیدان نینوا با ما | |
دوباره پیکر صد چاک لاله آوردند | به داغ گاه بهشتی، فرشتهها با ما | |
فرات اشک ز چشمان خاک میجوشد | به سوگواری گلهای کربلا با ما | |
ز موج خیز خطر فاتحانه میگذریم | که هست معجز موسایی و عصا با ما | |
لهیب آتش نمرودیان گل افشاند | به زور حادثه باشد اگر خدا با ما | |
اگر جهان همه دشمن شود، ظفر یابیم | به عرصهیی که بود تیغ مرتضی با ما | |
پیِ سلامت سردار عاشقان دیدیم | که دست غیب بلندست در دعا با ما |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1431-1432.