محمدرضا شفیعی کدکنی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «محمد رضا شفیعی کدکنی فرزند محمد، شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر به سال 1318 ه. ش...» ایجاد کرد) |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''محمد رضا شفیعی کدکنی''' یکی از شاعران معاصر است. | |||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام =محمد رضا شفیعی کدکنی | |||
| تصویر =محمد رضا شفیعی کدکنی.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی = | |||
| زمینه فعالیت =شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد =1318 ه. ش | |||
| محل تولد = «کدکن» | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|مذهب = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه = | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = | |||
|کتابها =«زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ»، «در کوچه باغهای نشابور»، «از بودن و سرودن»، «مثل درخت در شب باران»، «بوی جوی مولیان» و «هزارهی دوم آهوی کوهی» | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص = | |||
|فیلم ساخته بر اساس اثر= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
محمد رضا شفیعی کدکنی فرزند محمد، شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر به سال 1318 ه. ش در «کدکن» <ref> روستایی میان تربت حیدریه و نیشابور.</ref> چشم به جهان گشود. دورههای آموزش دبستان را در محیط خانوادگی و دبیرستان را در مشهد به پایان رساند. ضمنا علوم اسلامی و فلسفهی قدیم را نیز نزد استادان مدارس قدیم خراسان فرا گرفت. سپس وارد دانشگاه مشهد شد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت و ادامهی تحصیل را در دانشگاه تهران پیگرفت و با دریافت درجهی دکترا فارغ التحصیل شد. | محمد رضا شفیعی کدکنی فرزند محمد، شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر به سال 1318 ه. ش در «کدکن» <ref> روستایی میان تربت حیدریه و نیشابور.</ref> چشم به جهان گشود. دورههای آموزش دبستان را در محیط خانوادگی و دبیرستان را در مشهد به پایان رساند. ضمنا علوم اسلامی و فلسفهی قدیم را نیز نزد استادان مدارس قدیم خراسان فرا گرفت. سپس وارد دانشگاه مشهد شد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت و ادامهی تحصیل را در دانشگاه تهران پیگرفت و با دریافت درجهی دکترا فارغ التحصیل شد. | ||
خط ۹: | خط ۶۹: | ||
از مهمترین مجموعههای شعری او میتوان به: «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ»، «در کوچه باغهای نشابور»، «از بودن و سرودن»، «مثل درخت در شب باران»، «بوی جوی مولیان» و «هزارهی دوم آهوی کوهی»، اشاره کرد. «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر» و «تصحیح اسرار التوحید» نمونههایی از آثار پژوهشی اوست. <ref>در جستجوی نیشابور، زندگی و شعر شفیعی کدکنی.</ref> | از مهمترین مجموعههای شعری او میتوان به: «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ»، «در کوچه باغهای نشابور»، «از بودن و سرودن»، «مثل درخت در شب باران»، «بوی جوی مولیان» و «هزارهی دوم آهوی کوهی»، اشاره کرد. «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر» و «تصحیح اسرار التوحید» نمونههایی از آثار پژوهشی اوست. <ref>در جستجوی نیشابور، زندگی و شعر شفیعی کدکنی.</ref> | ||
==اشعار== | |||
'''چهره شفق:''' | '''چهره شفق:''' |
نسخهٔ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۴:۳۱
محمد رضا شفیعی کدکنی یکی از شاعران معاصر است.
زندگینامه
محمد رضا شفیعی کدکنی فرزند محمد، شاعر، نویسنده و پژوهشگر معاصر به سال 1318 ه. ش در «کدکن» [۱] چشم به جهان گشود. دورههای آموزش دبستان را در محیط خانوادگی و دبیرستان را در مشهد به پایان رساند. ضمنا علوم اسلامی و فلسفهی قدیم را نیز نزد استادان مدارس قدیم خراسان فرا گرفت. سپس وارد دانشگاه مشهد شد و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت و ادامهی تحصیل را در دانشگاه تهران پیگرفت و با دریافت درجهی دکترا فارغ التحصیل شد.
دکتر شفیعی یکی از پرمایهترین و آگاهترین شاعران معاصر است. وی با آگاهی فراوان از گذشتهی فرهنگی ایران، از فرهنگ اسلامی و عرب نیز بهرهی بسیار دارد. شعر او جلوهگاه اجتماع و طبیعت است زبان شعر او فصیح و دقیق و روشن است. شعر او محصول خالص طبع و طبیعت است. در شعرش اثری از مغلقگویی و یا پرگویی دیده نمیشود، زبانش نرم و پرتوان، و اشعارش غالبا رنگ اجتماعی دارد. او در ابداع ترکیبهای زیبا و نو از خود خلّاقیت فراوان نشان میدهد.
شفیعی شاعری را با غزل آغاز کرد و ابتدا اشعارش در وزنها و قالبهای قدیم بود امّا خیلی زود قالب و بیان شعر سنتی را رها کرد و به سوی شکل و زبان شعر نیمایی روی آورد و به شعر اجتماعی و حماسی جدید پرداخت. در اشعار او عشق به طبیعت و همهی مظاهر آن جلوهگر است. اصولا برای او، طبیعت حالت تمثیلی دارد. آن را با انسان در میآمیزد، از زبان طبیعت، ستایش انسان و ندای مهر را میشنود، و سپس انسان را به صفا و صمیمیت و صفات خوب انسانی میخواند. [۲] دکتر شفیعی از سال 1344 تا 1347 در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس سنا و از سال 1348 به طور تمام وقت استادی دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران را بر عهده داشته است. مدتی نیز به دعوت دانشگاههای بین المللی (انگلیس و آمریکا) به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشته است.
ایشان علاوه بر تدریس در دانشگاه و سرودن شعر و نوشتن نقد ادبی و احوال و آثار شاعران، مقالات و کتابهای بسیاری نوشته و در زمینهی تحقیق و ترجمه، کتابهای متعددی انتشار داده است.
از مهمترین مجموعههای شعری او میتوان به: «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ»، «در کوچه باغهای نشابور»، «از بودن و سرودن»، «مثل درخت در شب باران»، «بوی جوی مولیان» و «هزارهی دوم آهوی کوهی»، اشاره کرد. «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر» و «تصحیح اسرار التوحید» نمونههایی از آثار پژوهشی اوست. [۳]
اشعار
چهره شفق:
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق | شعلهی سرکش آزادگی افروخته است | |
یک جهان بر تو و بر همّت و مردانگیت | از سر شوق و طلب، دیدهی جان دوخته است |
نقش پیکار تو در صفحهی تاریخ جهان | میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب | |
پر توش بر همه کس تابد و میآموزد | پایداری و وفاداری، در راه طلب |
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد | که ز جان بر سر پیمان ازل ریخته شد | |
راست چون منظرهی تابلوِ آزادی است | که فروزنده به تالار شب آویخته شد |
رسم آزادی و پیکار و حقیقتجویی | همه جا، صفحهی تابندهی آئین تو بود | |
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید | جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود |
تا ز خون تو جهانی شود از بند آزاد | بر سرِ ایدهی انسانی خود جان دادی | |
در ره کعبهی حق جویی و مردیّ و شرف | آفرین بر تو که هفتاد و دو قربان دادی |
آنکه از مکتب آزادگیت درس آموخت | پیش آمال ستمگر ز چه تسلیم شود؟ | |
زور و سرمایهی دشمن نفریبد او را | که اسیر ستم مردم دژخیم شود |
رهرو کعبهی عشقی و در آفاق وجود | با پر شوق، سوی دوست برآری پرواز | |
یکّه تاز ملکوتی، که به صحرای ازل | روی از خواستهی عشق نتابیدی باز |
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق | که روانت سر تسلیم نیاورد فرود | |
ز آن فداکاری مردانه و جانبازی پاک | جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود [۴] |
منابع
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1345-1346.