هاشم شیرازى: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
زندگینامه | هاشم شیرازی از شعرای سده سزدهم است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام =هاشم شیرازی | |||
| تصویر = | |||
اندازه تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام اصلی =محمد هاشم شیرازی | |||
| زمینه فعالیت = | |||
| ملیت = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| والدین = | |||
| تاریخ مرگ = | |||
| محل مرگ = | |||
| علت مرگ = | |||
| محل زندگی = | |||
| مختصات محل زندگی = | |||
| مدفن = | |||
|در زمان حکومت = | |||
|اتفاقات مهم = | |||
| نام دیگر = | |||
|لقب = | |||
|بنیانگذار = | |||
| پیشه =شاعر | |||
| سالهای نویسندگی = | |||
|سبک نوشتاری = سبک عراقى | |||
|کتابها = | |||
|مقالهها = | |||
|نمایشنامهها = | |||
|فیلمنامهها = | |||
|دیوان اشعار = | |||
|تخلص =«هاشم» | |||
|فیلم(های) ساخته بر اساس اثر(ها)= | |||
| همسر = | |||
| شریک زندگی = | |||
| فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = | |||
|علت شهرت = | |||
| تأثیرگذاشته بر = | |||
| تأثیرپذیرفته از = | |||
| وبگاه = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | |||
==زندگینامه== | |||
نامش محمد | نامش محمد هاشم، تخلص شعرىاش «هاشم» و از شعراى سدۀ سیزدهم هجرى است. از تاریخ تولد و درگذشت او اطلاعى نداریم. | ||
شیخ مفید(داور)در شرح حال او نگاشته است: | شیخ مفید (داور) در شرح حال او نگاشته است: | ||
«هاشم شیرازى:الحاج شیخ محمد | «هاشم شیرازى: الحاج شیخ محمد هاشم، برادر کهتر امام جمعه و جماعت: شیخ ابو تراب که معروف هر دیار بوده، و خود شیخ مذکور نیز امامت جماعت مىنمود و در وقتى که برادر مهتر او به تهران رفت، چندى به جاى برادر نماز جمعه مىکرد، و از اهل علم مىبود و اشعار در مراثى و غیرها دارد، و چون متصلب در امر به معروف و نهى از منکر بود، بعضى از اجلاف اشعارى چند از زبان او ساخته و در جهان منتشر کردند....»<ref>''تذکرۀ مرآة الفصاحه''، ص 704.</ref> | ||
سبک شعرى | ==سبک شعرى== | ||
هاشم شیرازى به دو زبان فارسى و عربى شعر مىسروده و در | هاشم شیرازى به دو زبان فارسى و عربى شعر مىسروده و در زمره شاعران ذو اللسانین است. | ||
در تذکرۀ مرآة الفصاحه نمونههایى از شعر عربى و فارسى او آمده است، <ref> | در تذکرۀ مرآة الفصاحه نمونههایى از شعر عربى و فارسى او آمده است، <ref>''همان''، ص 704 و 705.</ref> و از شیوۀ بیانى اشعار فارسى او پیدا است که در سبک عراقى طبعآزمایى مىکرده. | ||
دامنۀ تأثیر آثار عاشورایى | دامنۀ تأثیر آثار عاشورایى | ||
ابیات منتخبى که از مراثى منظوم او در تذکرۀ مرآة الفصاحه | ابیات منتخبى که از مراثى منظوم او در تذکرۀ مرآة الفصاحه آمده، گویا برگزیدهاى از ترکیببند عاشورایى او باشد. این ابیات برگزیده، در عین روانى از ساختار لفظى قابل قبولى برخوردارند. متأسفانه به خاطر عدم دستیابى به اشعار عاشورایى او نمىتوان پیرامون میزان تأثیرگذارى آنها سخنى گفت، ولى چون وى از روحانیان بنام زمان خود بوده و از ائمۀ معروف جماعات شیراز به شمار مىآمده، طبعا آثار منظوم ماتمى او در میان علاقهمندان به وى و مردم متدین شیراز معروف بوده و بازتاب درخورى در زادگاه او داشته است. | ||
برگزیدۀ آثار عاشورایى | ==برگزیدۀ آثار عاشورایى== | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| اى پرتو جلال و جمال و بهاى حق | وى مظهر کمال و صفا و ضیاى حق }} | {{ب| اى پرتو جلال و جمال و بهاى حق | وى مظهر کمال و صفا و ضیاى حق }} | ||
{{ب| اى تربت مقدس تو فتح کارها | وى مرقد منیر | {{ب| اى تربت مقدس تو فتح کارها | وى مرقد منیر تو، کوى صفاى حق }} | ||
{{ب| زینب چو دید جسم برادر به خون تپان | گفتا:فدات جان | {{ب| زینب چو دید جسم برادر به خون تپان | گفتا: فدات جان من، اى جان مصطفى! }} | ||
{{ب| چون شد که باد حادثه افکند بر زمین | این نخل سربلند ز بستان مصطفى؟ }} | {{ب| چون شد که باد حادثه افکند بر زمین | این نخل سربلند ز بستان مصطفى؟ }} | ||
{{ب| آن دم که جسم پاک على اکبرش تپید | در خاک و | {{ب| آن دم که جسم پاک على اکبرش تپید | در خاک و خون، به دامن صحراى کربلا }} | ||
{{ب| شد ناامید و گفت به حسرت به نعش او | بر این سراى یا ولدى!بعدک العفا }} | {{ب| شد ناامید و گفت به حسرت به نعش او | بر این سراى یا ولدى! بعدک العفا }} | ||
{{ب| فریاد العطش به سما مىرود هنوز | از دشت | {{ب| فریاد العطش به سما مىرود هنوز | از دشت کربلا، به هزاران فغان و آه }} | ||
{{ب| سرهاى | {{ب| سرهاى سروران، به سر نیزۀ جفا | وز سیلى خسان، گل رخسار ما سیاه }} | ||
{{ب| آه از دمى که عترت و اولاد مصطفى | کردند رو به مقتل سلطان کم سپاه }} | {{ب| آه از دمى که عترت و اولاد مصطفى | کردند رو به مقتل سلطان کم سپاه }} | ||
{{ب| دیدند پیکر شهدا گشته چاک چاک | بىدست و پا و بىسر و بىافسر و کلاه <ref> | {{ب| دیدند پیکر شهدا گشته چاک چاک | بىدست و پا و بىسر و بىافسر و کلاه<ref>''همان''، ص 704 و 705.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | |||
==منابع== | |||
محمد علی مجاهدی، ''کاروان شعر عاشورا''، زمزم هدایت، ج1، ص 349-350. | |||
==پی نوشت== | |||
نسخهٔ ۹ ژوئن ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۴۰
هاشم شیرازی از شعرای سده سزدهم است.
هاشم شیرازی | |
---|---|
پرونده:اندازه تصویر = | |
نام اصلی | محمد هاشم شیرازی |
پیشه | شاعر |
سبک نوشتاری | سبک عراقى |
تخلص | «هاشم» |
زندگینامه
نامش محمد هاشم، تخلص شعرىاش «هاشم» و از شعراى سدۀ سیزدهم هجرى است. از تاریخ تولد و درگذشت او اطلاعى نداریم.
شیخ مفید (داور) در شرح حال او نگاشته است:
«هاشم شیرازى: الحاج شیخ محمد هاشم، برادر کهتر امام جمعه و جماعت: شیخ ابو تراب که معروف هر دیار بوده، و خود شیخ مذکور نیز امامت جماعت مىنمود و در وقتى که برادر مهتر او به تهران رفت، چندى به جاى برادر نماز جمعه مىکرد، و از اهل علم مىبود و اشعار در مراثى و غیرها دارد، و چون متصلب در امر به معروف و نهى از منکر بود، بعضى از اجلاف اشعارى چند از زبان او ساخته و در جهان منتشر کردند....»[۱]
سبک شعرى
هاشم شیرازى به دو زبان فارسى و عربى شعر مىسروده و در زمره شاعران ذو اللسانین است.
در تذکرۀ مرآة الفصاحه نمونههایى از شعر عربى و فارسى او آمده است، [۲] و از شیوۀ بیانى اشعار فارسى او پیدا است که در سبک عراقى طبعآزمایى مىکرده.
دامنۀ تأثیر آثار عاشورایى
ابیات منتخبى که از مراثى منظوم او در تذکرۀ مرآة الفصاحه آمده، گویا برگزیدهاى از ترکیببند عاشورایى او باشد. این ابیات برگزیده، در عین روانى از ساختار لفظى قابل قبولى برخوردارند. متأسفانه به خاطر عدم دستیابى به اشعار عاشورایى او نمىتوان پیرامون میزان تأثیرگذارى آنها سخنى گفت، ولى چون وى از روحانیان بنام زمان خود بوده و از ائمۀ معروف جماعات شیراز به شمار مىآمده، طبعا آثار منظوم ماتمى او در میان علاقهمندان به وى و مردم متدین شیراز معروف بوده و بازتاب درخورى در زادگاه او داشته است.
برگزیدۀ آثار عاشورایى
اى پرتو جلال و جمال و بهاى حق | وى مظهر کمال و صفا و ضیاى حق | |
اى تربت مقدس تو فتح کارها | وى مرقد منیر تو، کوى صفاى حق | |
زینب چو دید جسم برادر به خون تپان | گفتا: فدات جان من، اى جان مصطفى! | |
چون شد که باد حادثه افکند بر زمین | این نخل سربلند ز بستان مصطفى؟ | |
آن دم که جسم پاک على اکبرش تپید | در خاک و خون، به دامن صحراى کربلا | |
شد ناامید و گفت به حسرت به نعش او | بر این سراى یا ولدى! بعدک العفا | |
فریاد العطش به سما مىرود هنوز | از دشت کربلا، به هزاران فغان و آه | |
سرهاى سروران، به سر نیزۀ جفا | وز سیلى خسان، گل رخسار ما سیاه | |
آه از دمى که عترت و اولاد مصطفى | کردند رو به مقتل سلطان کم سپاه | |
دیدند پیکر شهدا گشته چاک چاک | بىدست و پا و بىسر و بىافسر و کلاه[۳] |
منابع
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 349-350.