صامت بروجردى: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''صامت بروجردی''' (زاده 1263 در بروجرد- درگذشته 1331 ه.ق در بروجرد) از شعراى پرآوازه آیینى در سده سیزدهم و چهاردهم هجرى بود. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
نامش میرزا محمد | نامش میرزا محمد باقر، فرزند پنجشنبه و تخلص شعرىاش «صامت» بود. او مردى فاضل و پرهیزگار و معتقد بود و در گذر حاج سهراب از پیشه سَقَط فروشى [خرده فروشى] امرار معاش مىکرد. صفات اخلاقى و خصایص نفسانى او بین خاص و عام مشهور بود. صامت فن شعر را از میرزا عبد المجید نوائى فرا گرفت و کتاب ریاض الشّهاده را تشکیل داد. او پنجشنبه شانزدهم محرم سال هزار و سیصد و سى و یک قمرى درگذشت و در گورستان کوى صوفیان آرمید. | ||
در | == آثار == | ||
صامت بروجردى داراى طبعى رسا و توانا بوده و رویکرد جدّى او به مقولههایى که در شعر آیینى مطرح است آثار منظوم او را منزلتى خاص بخشیده است و مراثى و مناقب او از دیرباز مورد عنایت شیفتگان آل اللّه و ستایشگران اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.وى از شیوه کلامى سبک عراقى در سرودن آثارش سود جسته است. منظومههاى آیینى صامت بروجردى خصوصا مراثى عاشورایى او در سده اخیر بازتاب چشمگیرى در محافل دینى و هیأتهاى مذهبى داشته و ستایشگران آل اللّه با قرائت آثار ماتمى او نام و یادش را زنده نگاه داشتهاند. صامت بروجردى را باید از پیشگامان شعر آیینى در یک صد ساله اخیر دانست. کلّیات صامت بروجردى بارها به چاپ رسیده و حاوى انواع قالبهاى شعرى در موضوعات آیینى است. غزلیات او نیز حال و هواى خاص به خود دارد. | |||
=== کتابها === | |||
* '''گلشن زهرا''' | |||
* '''کتاب ریاض الشّهاده''' | |||
=== اشعار === | |||
====مدیحه مرثیه==== | |||
= | |||
===مدیحه مرثیه=== | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| گر على بعد از نبى بر مؤمنان مولا نبود | اسمى از اسلام و از اسلامیان بر جا نبود... }} | {{ب| گر على بعد از نبى بر مؤمنان مولا نبود | اسمى از اسلام و از اسلامیان بر جا نبود... }} | ||
خط ۹۷: | خط ۸۶: | ||
{{ب| ماند گر این ماتم عظمى به عالم ناتمام | بیش ازین دیگر به(صامت)طاقت انشا نبود <ref>کلیات صامت بروجردى،تهران،کتابفروشى علمیّه،بىتا،ص 40.</ref> }} | {{ب| ماند گر این ماتم عظمى به عالم ناتمام | بیش ازین دیگر به(صامت)طاقت انشا نبود <ref>کلیات صامت بروجردى،تهران،کتابفروشى علمیّه،بىتا،ص 40.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===مدیحهسرایى=== | ====مدیحهسرایى==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| روز ایجاد که حق خلقت دنیا مىکرد | در پسِ پرده على بود و تماشا مىکرد }} | {{ب| روز ایجاد که حق خلقت دنیا مىکرد | در پسِ پرده على بود و تماشا مىکرد }} | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۱۰: | ||
{{ب| برد سیلاب فنا خرمن صبر(صامت) | اندر آن روز که این مرثیه انشا مىکرد <ref>همان،ص 40 و 41.</ref> }} | {{ب| برد سیلاب فنا خرمن صبر(صامت) | اندر آن روز که این مرثیه انشا مىکرد <ref>همان،ص 40 و 41.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===زبان حال حضرت سکینه(علیها السلام)=== | ====زبان حال حضرت سکینه (علیها السلام)==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر | تن مبارکت از آفتاب بردارم }} | {{ب| دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر | تن مبارکت از آفتاب بردارم }} | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۲۶: | ||
{{ب| کنم حکایت چوب و لب حسین(صامت)! | به روز حشر چو سر از تراب بردارم <ref>همان،ص 139.</ref> }} | {{ب| کنم حکایت چوب و لب حسین(صامت)! | به روز حشر چو سر از تراب بردارم <ref>همان،ص 139.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===مرثیه عاشورایى=== | ====مرثیه عاشورایى==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| شنیدهاى که حسین جا به کربلایى داشت | ندیدهاى که چه رنج و چه ابتلایى داشت }} | {{ب| شنیدهاى که حسین جا به کربلایى داشت | ندیدهاى که چه رنج و چه ابتلایى داشت }} | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۴۱: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===در واقعه عاشورا=== | ====در واقعه عاشورا==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش | که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش }} | {{ب| نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش | که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش }} | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۶۱: | ||
{{ب| (صامت)از زندگى خود به جهان دارد ننگ | بس که شد عرصه به جان تنگ ز درد و محنش <ref>همان،ص 162.</ref> }} | {{ب| (صامت)از زندگى خود به جهان دارد ننگ | بس که شد عرصه به جان تنگ ز درد و محنش <ref>همان،ص 162.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===غزل مرثیه=== | ====غزل مرثیه==== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| چرا لباس عزا،دوستان!به بر نکنید؟ | ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید }} | {{ب| چرا لباس عزا،دوستان!به بر نکنید؟ | ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید }} | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۸۹: | ||
==منابع== | |||
* دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1030-1031. | |||
محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 469-473. | * محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 469-473. | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
[[رده:افراد]] | [[رده:افراد]] | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۰۱: | ||
[[رده:مؤلفین]] | [[رده:مؤلفین]] | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
<references /> |
نسخهٔ ۲۷ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۸:۳۱
میرزا محمد باقر | |
---|---|
زادروز | بروجرد |
پدر و مادر | پنجشنبه |
مرگ | 16 محرم سال 1331هجری قمرى |
جایگاه خاکسپاری | کوى صوفیان |
سبک نوشتاری | عراقى |
دیوان سرودهها | منظومه گلشن زهرا و کتاب ریاض الشّهاده |
تخلص | صامت |
صامت بروجردی (زاده 1263 در بروجرد- درگذشته 1331 ه.ق در بروجرد) از شعراى پرآوازه آیینى در سده سیزدهم و چهاردهم هجرى بود.
زندگینامه
نامش میرزا محمد باقر، فرزند پنجشنبه و تخلص شعرىاش «صامت» بود. او مردى فاضل و پرهیزگار و معتقد بود و در گذر حاج سهراب از پیشه سَقَط فروشى [خرده فروشى] امرار معاش مىکرد. صفات اخلاقى و خصایص نفسانى او بین خاص و عام مشهور بود. صامت فن شعر را از میرزا عبد المجید نوائى فرا گرفت و کتاب ریاض الشّهاده را تشکیل داد. او پنجشنبه شانزدهم محرم سال هزار و سیصد و سى و یک قمرى درگذشت و در گورستان کوى صوفیان آرمید.
آثار
صامت بروجردى داراى طبعى رسا و توانا بوده و رویکرد جدّى او به مقولههایى که در شعر آیینى مطرح است آثار منظوم او را منزلتى خاص بخشیده است و مراثى و مناقب او از دیرباز مورد عنایت شیفتگان آل اللّه و ستایشگران اهل بیت عصمت و طهارت بوده است.وى از شیوه کلامى سبک عراقى در سرودن آثارش سود جسته است. منظومههاى آیینى صامت بروجردى خصوصا مراثى عاشورایى او در سده اخیر بازتاب چشمگیرى در محافل دینى و هیأتهاى مذهبى داشته و ستایشگران آل اللّه با قرائت آثار ماتمى او نام و یادش را زنده نگاه داشتهاند. صامت بروجردى را باید از پیشگامان شعر آیینى در یک صد ساله اخیر دانست. کلّیات صامت بروجردى بارها به چاپ رسیده و حاوى انواع قالبهاى شعرى در موضوعات آیینى است. غزلیات او نیز حال و هواى خاص به خود دارد.
کتابها
- گلشن زهرا
- کتاب ریاض الشّهاده
اشعار
مدیحه مرثیه
گر على بعد از نبى بر مؤمنان مولا نبود | اسمى از اسلام و از اسلامیان بر جا نبود... | |
آنکه را«لولا على»بُد عمدۀ اسباب کار | در خلافت لایق این دعوى بیجا نبود | |
اى پناه بىپناهان یا على،در کربلا | گر تو بودى در برِ دشمن،حسین تنها نبود... | |
هیچ لامذهب نکشته میهمان را تشنهلب | خود گرفتم آب مهر مادرش زهرا نبود | |
کى کند رأس مسلمان را مسلمان بر سنان | در برِ گبر و نصارا این عمل زیبا نبود | |
آن تن نازک که شد از نعل اسبان توتیا | زیب آغوش نبى و سید بطحا نبود؟! | |
آنکه از شمشیر خود پیشانى اکبر شکافت | آگه از حال حسین و ناله لیلا نبود | |
آن سرى کاندر برِ حق بود دایم در سجود | روى خاکستر به کنج مطبخ او را جا نبود | |
آل طاها را کشیدن جانب بزم شراب | خوش نما در پیش چشم کافر و ترسا نبود | |
آن لبى کز وى صداى صوت قرآن شد بلند | درخورِ چوب یزید شوم بىپروا نبود | |
ماند گر این ماتم عظمى به عالم ناتمام | بیش ازین دیگر به(صامت)طاقت انشا نبود [۱] |
مدیحهسرایى
روز ایجاد که حق خلقت دنیا مىکرد | در پسِ پرده على بود و تماشا مىکرد | |
بلکه از آینه«کنتُ نبیّا»چو نبى | سیر در آب و گل آدم و حّوا مىکرد | |
بود سرمنزل آدم به شبستان عدم | که دو تا قدِّ رسا در بر یکتا مىکرد... | |
کاش در یارى فرزند غریبش ز نجف | یک زمانى به صف کرب و بلا جا مىکرد... | |
یا على!ساقى کوثر تو و،از شمر،حسین | قطره آبى به لب تشنه تمنّا مىکرد!... | |
شمر خنجر به گلوى شه لبتشنه نهاد | زینب غمزده با گریه تماشا مىکرد | |
آن یکى سوختن خیمه او داشت هوس | و آن دگر آتش بیداد مهیا مىکرد | |
هر یتیمى شرر شعلهاش اندر دامن | روى از خیمه سراسیمه به صحرا مىکرد | |
چادر آن یک ز سر زینب بیکس مىبرد | و آن دگر رو به حرم از پى یغما مىکرد | |
کرد خولى چو سر خسرو دین زیب تنور | کاش از دود دل فاطمه پروا مىکرد | |
برد سیلاب فنا خرمن صبر(صامت) | اندر آن روز که این مرثیه انشا مىکرد [۲] |
زبان حال حضرت سکینه (علیها السلام)
دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر | تن مبارکت از آفتاب بردارم | |
نداد شمر امان کز رخت نگاهى سیر | براى توشه شام خراب بردارم | |
اگر به خواب رود بىتو دیدهام امشب | دگر به روز جزایش ز خواب بردارم | |
مرا که سوختن دل به اختیارى نیست | چگونه از سر آتش کباب بردارم؟ | |
براى گریه اگر کوفیان مجال دهند | بناى عالم امکان ز آب بردارم | |
اگر به شام،یزیدم به بزم خود طلبد | چگونه پا سوى بزم شراب بردارم؟ | |
کنم حکایت چوب و لب حسین(صامت)! | به روز حشر چو سر از تراب بردارم [۳] |
مرثیه عاشورایى
شنیدهاى که حسین جا به کربلایى داشت | ندیدهاى که چه رنج و چه ابتلایى داشت | |
شنیدهاى که لبش تر نشد ز آب فرات | ندیدهاى که چه آه شرر فزایى داشت | |
شنیدهاى که گلستان دین خزان گردید | ندیدهاى که چه گلهاى باصفایى داشت... | |
شنیدهاى که حسین شد قدش کمان اما | ندیدهاى که چه گلبانگ وا اخایى داشت | |
شنیدهاى که على اکبرش ز زین افتاد | ندیدهاى که چه فریاد وا ابایى داشت... | |
شنیدهاى که نبودش به دهر نوحهگرى | ندیدهاى که چو(صامت)سخنسرایى داشت [۴] |
در واقعه عاشورا
نه چنان گشت خزان گلشن ایمان چمنش | که توان یافت نشان از سمن و یاسمنش | |
هر زمان پیک غمى مىرسد از کرب و بلا | که رسد بوى ملالى به مشام از سخنش | |
محشر آن روز به پا گشت که از ملک حجاز | پسر فاطمه در کرب و بلا شد وطنش | |
خون کنم گریه ز ناکامى نودامادش | یا بسوزم ز غم اکبر گل پیرهنش | |
خاک شد بر سر اسلام چو بر خاک افتاد | قد عباس غضنفر فر لشکرشکنش | |
آنکه بد زینت آغوش نبى پیکر او | ماند آخر به سر خاک تن بىکفنش | |
اى که گفتى ننهادند کفن بر تن او | مگر از ضرب سم اسب به جا بود تنش | |
بعد تاراج از آن شاه سلیمان دربان | ماند یک خاتمى آن هم به کف اهرمنش | |
(صامت)از زندگى خود به جهان دارد ننگ | بس که شد عرصه به جان تنگ ز درد و محنش [۵] |
غزل مرثیه
چرا لباس عزا،دوستان!به بر نکنید؟ | ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید | |
چرا دو دست براى حسین به سر نزنید؟ | ز گریه رخنه به بنیاد خشک و تر نکنید | |
بود بهاى جنان روز حشر گوهر اشک | براى چیست که تحصیل این گهر نکنید؟ | |
شکسته شد پر و بال کبوتران حرم | چرا چو جغد سر خود به زیر پر نکنید... | |
فکنده شال عزا بو البشر به گردن خویش | چرا ز داغ پسر یارى پدر نکنید؟ | |
به خاک ماریه افتاد جسم شاه شهید | چرا به پیکر صد پارهاش گذر نکنید | |
براى حبّ وطن گر ز کربلا دورید | ز دل چرا به سوى کربلا سفر نکنید | |
گذشت از سر جان شاه دین براى شما | شما چرا به رهش ترک جان و سر نکنید؟ | |
بهار عمر على اکبرش خزان گردید | چرا هواى گلستان ز سر به در نکنید؟ | |
به شام زینب دلخون بود خرابه نشین | فغان چرا از غمش شام تا سحر نکنید | |
به بوسهگاه نبى مىزند به چوب یزید | چرا شکایت او را به دادگر نکنید؟ | |
به پا نموده قیامت ز شعر خود(صامت) | ازین قیامت عظمى چرا حذر نکنید؟! [۶] |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1030-1031.
- محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا،زمزم هدایت، ج1، ص 469-473.