حسین پژمان بختیاری: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
جز (Rahdar صفحهٔ حسین پژمان (پژمان) بختیاری را به حسین پژمان بختیاری منتقل کرد: اسم اصلی در ویکی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
===منظومهها=== | ===منظومهها=== | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=881132&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author سیه روز]» | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=848046&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author زن بیچاره]» | ||
*«محاکمه یک شاعر» | *«محاکمه یک شاعر» | ||
* | *«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=526960&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author کویر اندیشه]» | ||
*«خاشاک» | *«خاشاک» | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
{{ب| او کشته نیست، زندۀ اعصار و قرنهاست | کِش نام نیک تا به ابد زیب دفترست }} | {{ب| او کشته نیست، زندۀ اعصار و قرنهاست | کِش نام نیک تا به ابد زیب دفترست }} | ||
{{ب| از خونِ آن | {{ب| از خونِ آن [[حسین]]، حسینى دگر بزاد | وین نقش جاودانه از آن روى و منظرست }} | ||
{{ب| مرگ از براى ماست نه درخوردِ او، که ما | ترسان ز محشریم و، وى آن سوىِ محشرست }} | {{ب| مرگ از براى ماست نه درخوردِ او، که ما | ترسان ز محشریم و، وى آن سوىِ محشرست }} | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
{{ب| چون کودکان گمشده گریان مباش از آنک | او شاهْ مرد و، قصّۀ او مرد پرورست }} | {{ب| چون کودکان گمشده گریان مباش از آنک | او شاهْ مرد و، قصّۀ او مرد پرورست }} | ||
{{ب| بر ابن سعد و ابن | {{ب| بر [[عمر بن سعد|ابن سعد]] و [[عبید الله بن زیاد|ابن زیاد]]ست و بر [[یزید]] | ار [[گریه]] جایزست، وگر نوحه درخورست }} | ||
{{ب| کان جمع تیره بخت پلید جهول را | دنیا نماند و، کیفر عقبى مقررست }} | {{ب| کان جمع تیره بخت پلید جهول را | دنیا نماند و، کیفر عقبى مقررست }} |
نسخهٔ ۱۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۳
حسین پژمان (پژمان) بختیاری (زاده 1279 در تهران- درگذشته 1353) شاعر معاصر ایرانی بود.
زندگینامه
حسین پژمان، فرزند علی مراد امیر پنجهی بختیاری و خانم عالمتاج متخلص به ژاله از دودمان میرزا ابو القاسم قائم مقام فراهانی بود. او علوم جدید را در مدارس تهران به پایان رسانید و به زبان فرانسوی مسلط شد؛ آنگاه به تحصیلات قدیمه پرداخت و رشته علوم ادبیات عرب را آموخت و پس از اتمام تحصیلات به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد و ضمن اشتغال به کار، کتابی هم در زمینه پست و تلگراف نوشت. پژمان از هیجده سالگی به نظم شعر پرداخت. اشعارش در روزنامهها و مجلات مختلف به چاپ رسید. پژمان در شمار شعرای تجدد خواه است.
آثار
منظومهها
- «سیه روز»
- «زن بیچاره»
- «محاکمه یک شاعر»
- «کویر اندیشه»
- «خاشاک»
کتابها
ترجمهها
- وفای زن (بنیامین کنستانف
- آتالاوژ (شاتو بریان)
اشعار
مکتب حسین (ع)
این ماه، ماه ماتم سبط پیمبرست؟ | یا ماه سربلندى فرزند حیدرست؟ | |
شیر اوژَنى که بر تن و فرق مبارکش | از زخم تیرْ جوشن و از تیغْ مغفرست | |
آن کو نهال دین محمد ز خون او | سیراب گشت و سایه فکن گشت و بَروَرست | |
در ظاهر ار شکسته شد آن شیر دل منال | کز آن شکست بادۀ فتحش به ساغرست | |
سر لوح فتحْنامۀ او شد شکستِ او | مرد حق ار شکسته شود، هم مظفّرست | |
امروز عید فتح حسین است و آل او | زارى مکن که خستۀ شمشیر و خنجرست | |
او کشته گشت و ملت اسلام زنده شد | وین کشته از هزار جهان زنده، برترست | |
شیرین، شهادتى که به اسلام داد جان | فرخنده، رفتنى که چنین هستى آورست | |
او کشته نیست، زندۀ اعصار و قرنهاست | کِش نام نیک تا به ابد زیب دفترست | |
از خونِ آن حسین، حسینى دگر بزاد | وین نقش جاودانه از آن روى و منظرست | |
مرگ از براى ماست نه درخوردِ او، که ما | ترسان ز محشریم و، وى آن سوىِ محشرست | |
چندین ز تشنهکامى و مظلومىاش مگوى | کو شَهْم [۳] و قادرست، نه مسکین و مضطرست | |
خوارىّ و سرشکستگى آرد قبول ظلم | او تا جهان به جاست عزیزست و سَرورست | |
آن آهنینْ جگر که ز تصویر تیغ او | تبْ لرزه مر سپاه عدو را به پیکرست | |
مظلوم نیست، خانه برانداز ظالم است | لبْتشنه نیست، ساقى تسنیم و کوثرست | |
مظلومْ نى، که رایت پیروزمند او | پیوسته بر بسیط زمین سایه گسترست | |
آن کس که بىسپاه زند بر سپاه خصم | دریاى لشکرست، نه محتاج لشکرست | |
آن کو به پاى خویشتن آید به قتلگاه | مرگ ستمگرست، نه مرد ستَمْبَرست | |
چون کودکان گمشده گریان مباش از آنک | او شاهْ مرد و، قصّۀ او مرد پرورست | |
بر ابن سعد و ابن زیادست و بر یزید | ار گریه جایزست، وگر نوحه درخورست | |
کان جمع تیره بخت پلید جهول را | دنیا نماند و، کیفر عقبى مقررست | |
او کشته شد که دین نبى جاودان شود | جان جهان فداش که بىمثلْ گوهرست | |
زارى مکن به ماتم سلطان دین از آنک | در سوگ مرد، شیوۀ مردانه خوشترست | |
رو کسب فخر و فیض کن از مکتب حسین | کان مکتبت به دولت جاوید رهبرست | |
در راه حفظ میهن و آیین و دین و داد | باش آن چنان که زادۀ زهراى اطهرست | |
آیین سربلندى و هنجار نام و ننگ | در مکتب حسین، نه در جاى دیگرست | |
تسخیر کاخ عزّت و طىّ طریق حق | صعب است و پر مخاطره، امّا میسّرست | |
دیندار باش و عدلْ گزین باش و مرد باش | کاین مکتبِ گزیدۀ سبط پیمبرست | |
در راه دوست تکیه به شمشیر تیز کن | کارى که کرد شاه شهیدان، تو نیز کن [۴] |
منابع
- دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج 2، ص: 1152-1153.
- محمد علی مجاهدی، کاروان شعر عاشورا، زمزم هدایت، ج1، ص 557-559.