قاسم بن حسن (ع): تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| نقش های برجسته = از یاران امام حسین (ع) | | نقش های برجسته = از یاران امام حسین (ع) | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۴۷
قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب، فرزند امام حسن (ع) است. مادرش کنیزی از ناحیه روم [۱] به نام بقیله [۲] است که بنا به نقل ابن سعد مادر ابوبکر و عبدالله نیز بود. [۳]
اطلاعات اصحاب امام حسین (ع) | |
---|---|
نام کامل | قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب |
خویشاوندان سرشناس | فرزند امام حسن (ع) و مادرش بقیله |
نقش های برجسته | از یاران امام حسین (ع) |
زندگینامه
قاسم در جمال و زیبایی و آراستگی بینظیر بود. [۴] از تاریخ ولادت و سن قاسم اطلاع دقیقی در دست نیست. منابع متقدم بدون تعیین میزان سن، از او به عنوان غلام یاد کردهاند. [۵] در مآخذ و مطالعات جدید از قاسم به عنوان نوجوان یاد شده است. در برخی مطالعات جدید سال تولد قاسم 47 هجری ذکر شده و او را در قیام عاشورا نوجوانی 14-15 ساله دانستهاند. [۶] با این حساب او در زمان شهادت پدر به سال 49 هجری [۷] کودکی دو ساله بوده که تحت تکفل عمویش امام حسین (ع) قرار گرفت. تاریخ زندگانی این نوجوان جزء دقایقی از آن که مربوط به روز عاشورا میشود، روشن نیست و در آثار و منابع تاریخی متقدم داستان شهادت قاسم تقریباً بهطور یکسان گزارش شده است. او بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت علی اکبر (ع) [۸] و به روایتی پس از شهادت خاندان عقیل و جعفر بن علی (ع)، [۹] با اذن عمویش به میدان رفت. روایت شده که امام حسین (ع) در ابتدا به او اجازه جهاد نداد، اما با اصرار قاسم در حالی که میگریست، موافقت نمود. [۱۰]
نقش در واقعه کربلا
قاسم بنا به روایت ابن اعثم نوجوانی بود که مرگ با عزت را از حیات همراه ذلت بهتر میدانست چنانکه این حقیقت از رجزش در مقابل دشمن نمایان میگردد زیرا وی با معرفی خود و امام حسین (ع) به دشمن پیامی تعجبانگیز داده است که این خاندان و ذلت و امام حسین (ع) در گرو دشمن؟ هرگز! از این رو چنین حیاتی بر او ناگوار بود. به علاوه قاسم در این رجز، خود و مظلومیت عمویش امام حسین (ع) را معرفی کرد اما نه به امید ترحم از دشمن، بلکه برای اتمام حجت و تنبه آنان: [۱۱]
رجزخوانی
اِنْ تُنْکروُنی فَاَنَا ابْنُ الْحَسَن | ||
هذَا الْحُسَینُ کالاَسیرِ الْمُرْتَهَنِ | ||
سِبْطِ النَّبِیِّ الْمُصْطَفیَ الْمُؤْتَمَنِ | ||
بَینَ أُناسٍ لا سُقُوا صَوْبَ الْمُزَنِ |
اگر مرا نمیشناسید من شاخهای از حسن هستم که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خدا است.
این حسین است که همانند اسیر در میان گروهی از مردم به گروگان گرفته شده است. خدا آنان را از باران رحمتش سیراب نکند.
شهادت
حُمَید بن مسلم وقایعنگار کوفه در مورد چگونگی به میدان رفتن، شمایل زیبا و وضع ظاهری قاسم به طور مفصل مطالبی بیان کرده است. او میگوید: ”نوجوانی از سوی خیمهها به طرف ما بیرون آمد که گویی صورتش پاره ماه بود. در دستش شمشیری بود و در برش پیراهنی و ازاری، در پایش نعلینی بود که بند یکتای آن گسیخته بود، فراموش نمیکنم که بند نعلین پای چپ بود. در این موقع عمرو بن سعد ازدی به من گفت: به خدا سوگند بر او میتازم و او را به قتل میرسانم. گفتم: سبحان الله! این چه کاری است که میخواهی بکنی؟ این گروهی که دور او را گرفتهاند، او را کافی است. گفت: به خدا سوگند بر او حمله میکنم. پس بر او تاخت و رو برنگردانید تا شمشیر بر فرق آن نوجوان فرود آورد که به صورت بر زمین افتاد و فریاد زد: ای عمو به فریادم برس! در این هنگام امام حسین (ع) که در کنار خیمه ایستاده و اسبش را به دست گرفته و منتظر بود با سرعت سوار اسب شد و مانند عقابی که از بلندای آسمان به زیر آید و از پی شکار رود، خود را به میدان رساند. صفها را شکافت و مانند شیر ژیان حمله کرد تا به ابن نفیل -قاتل قاسم- رسید. ششمیری حواله عمرو نمود. عمرو دست خود را سپر کرد و دستش از فرق (بازو) جدا گردید. فریادی کشید و گریخت. تنی چند از سواران کوفه آمدند تا او را از دست امام حسین (ع) نجات دهند، ولی عمرو زیر پای اسبان کشته شد و دستش جدا گشت. چون غبار معرکه فرو نشست، دیدند که امام حسین (ع) بر بالین قاسم نشسته و او از درد، پاشنه پا بر زمین میساید و آخرین لحظات عمر خود را میگذراند. در همین حال امام حسین (ع) فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در قیامت کسی جزء جدّ تو خصم آنان نخواهد بود. به خدا بر عمویت دشوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا جوابت بدهد ولی به تو سودی نرساند. امروز روزی است که مصائب عمویت پی در پی، دشمنش بسیار و یاورش اندک است. آنگاه یادگار برادرش را به سینه چسباند و همچنان که پاهایش به زمین کشیده میشد او را به طرف خیمهها برد و در میان کشتگان اهل بیت خود و در کنار فرزندش علی اکبر بر زمین نهاد.“ [۱۲] گزارش منابع مذکور از شهادت قاسم، بیانگر تصویر نوجوانی شجاع است که با ظاهری پریشان ولی عزمی راسخ در میدان نبرد به محاصره لشکر درآمده و احتمالاً به دلیل کم تجربگی و عدم آگاهی از حمله ناگهانی مرسوم در میان اعراب در مبارزهای نابرابر، ناجوانمردانه به شهادت میرسد.
در زیارت رجبیه از او نام برده شده و در زیارت ناحیه مقدسه به وی چنین سلام داده شده است: ”السَّلامُ عَلَی قاسِمِ ِبنِ الحَسَنِ بنِ عَلِی المَضروبِ عَلَی هامَتُهُ المَسلوبِ لامَتُهُ حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ فَجَلی عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصِّقرِ وَ هُوَ یفحَصُ بِرِجلِهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یقولُ بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ وَ مَن خَصمُهُم یومَ القِیامَةِ جَدُّکَ وَ اَبوکَ ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَ اللهِ عَلَی عّمِّکَ أن تَدعوهُ فَلا یجیبُکَ اَو یجیبِکَ وَ اَنتَ قَتیلٌ جَدیلٌ فَلا ینفَعُکَ هذا وَ اللهِ یومٌ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ جَعَلَنِی اللهُ مَعَکُما یومَ جَمعِکُما وَ بَوَّاَنِی مُبَوَّاَکُما وَ لَعَنَ اللهُ قاتِلَکَ عُمرََ بنَ سَعدِ بنِ نُفَیلٍ الاَزدِی وَأصلاهُ جَحیماً وَ أعَدَّ لَهُ عَذاباً ألیماً“
سلام بر قاسم بن حسن، آنکه فرق سرش شکافته شد و فریاد و توانش از او گرفته شد. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، عمویش همچون پرندهای تیز پرواز و مانند بازی شکاری حاضر شد در حالی که قاسم با پایش خاک را زیرورو میکرد و در حال جان کندن بود. حسین فرمود: دور باشند از رحمت خدا آنان که تو را کشتند. در روز قیامت جدّ تو پیامبر اکرم (ص) و پدرت خصم آنان خواهند بود. سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت سخت و ناگوار است که تو او را بخوانی، اما جوابت ندهد یا اجابتت کند در حالی که کشته شدهای و این اجابت هیچ سودی به تو نرساند. به خدا سوگند امروز روزی است که مصائب عمویت پیدرپی، دشمنش بسیار و یاورش اندک است. خداوند مرا در قیامت همراه شما قرار دهد و در جایگاه شما مرا نیز مکانی عطا کند. خداوند قاتل تو عمرو بن سعد بن نفیل ازدی را لعنت کند و به دوزخ دراندازد و عذاب دردناکی را برایش مهیا کند.
منبع
مرضیه محمدزاده، شهیدان جاوید، نشر بصیرت، ص 431-434.
پی نوشت
- ↑ لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، ج1، ص342.
- ↑ الطبقات الکبری، ج5، ص1؛ تذکره الخواص، ج2، ص70.
- ↑ الطبقات الکبری، همانجا.
- ↑ تاریخ طبری، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، ص93؛ اعلام الوری، ص242؛ تجارب الامم، ج2، ص71.
- ↑ وقعة الطف، ص243؛ الطبقات الکبری ج5، ص1؛ تاریخ طبری، ج5، ص447؛ مقاتل الطالبیین، ص87 ؛ ارشاد، ج2، ص239.
- ↑ آینهداران آفتاب، ج2، ص1201.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص225؛ الکافی، ج2، ص461؛ معارف، ص92.
- ↑ وقعة الطف، ص243؛ امالی صدوق، ص138؛ اللهوف، ص50.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص498؛ ارشاد، ص239؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص75؛ مناقب آل ابیطالب، ج4، ص34.
- ↑ منتهی الامال، ص26؛ مقتل الحسین خوارزمی، ص31.
- ↑ الفتوح، ج5، ص113؛ فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ص519.
- ↑ ر.ک : وقعة الطف، ص243-244؛ انساب الاشراف، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج5، ص477؛ ارشاد، ج2، ص239؛ شرح الاخبار، ص179-180؛ مقاتل الطالبیین، ص85- 87؛ تجارب الامم، ج2، ص77.