ذو الجناح: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «بالدار،نام اسب حسین بن على«ع»که روز عاشورا بر آن نشسته بود.از آن جهت که این ا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
بالدار،نام اسب حسین بن على«ع»که روز عاشورا بر آن نشسته بود.از آن جهت که این اسب،رهوار و تندرو بوده است،به آن ذو الجناح مى‌گفته‌اند.این اسب،پس از شهادت آن حضرت،از پیکر وى دفاع مى‌کرد و به سواران دشمن حمله مى‌نمود و به این طریق، تعدادى را کشت. <ref>مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 58.</ref> سید الشهدا تا آخرین حدّ و لحظۀ توان خود،سوار بر این اسب بود و مقاومت و جنگ مى‌کرد.در پایان از روى این اسب بر زمین کربلا افتاد.
ذوالجَناح، نامى که در تشیع عامیانه به اسب امام‌حسین علیه‌السلام داده شده‌است.  


{{ب| نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت | نه سیّد الشهدا بر قتال،طاقت داشت }}
در هیچ‌یک از منابع متقدم حتى در مقتلهاى عربى و فارسى نامى از ذوالجناح برده نشده و وجه‌تسمیه اسب ایشان بدین نام مشخص نیست. در گزارشهایى (← ابن‌سعد، ج 4، ص 121؛ طبرى، سلسله 1، ص 1669)، جناح نام اسب یزیدبن زَمَعه، از صحابیان پیامبر که در روز حنین به شهادت رسید، و نیز نام اسب حوفزان‌بن شریک (ابن‌جُزَىّ، ص 112) ذکر شده‌است. همچنین طبرى، در ذکر غزوه ذى‌قَرَد در سال 6، نام اسبى از عُکّاشة‌بن مِحْصَن را جَناح آورده‌است (← سلسله 1، ص 1509ـ1510). در متن ترجمه نجم‌الدین راوندى (قرن ششم)، از شرف‌النبى ابوسعید خرگوشى، در یک‌جا (ص 359)، ذوالجناح، نام اسب پیامبر اکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم ذکر شده‌است (قس همان، ص 356، که نام اسب ایشان مُرتَجَز آمده‌است). در نورالعین فى مشهد الحسین اثر ابواسحاق اسفراینى (ص 43ـ46) نام اسب امام‌حسین علیه‌السلام در روز عاشورا میمون ذکرشده و در مرثیه‌اى هم که در این کتاب به‌عنوان زبان حال اهل حرم آن حضرت، پس از شهادت ایشان، خطاب به اسب بى‌سوارشان آمده، از این اسب با نام میمون یاد شده‌است (← ص 46). در برخى منابع، مثلا الفتوح ابن‌اعثم کوفى (ج 5، ص220)، اللُهوف ابن‌طاووس (ص 54) یا مقتل‌الحسین ابومؤید اخطب خوارزم (ج 2، ص 42ـ43) که از منابع اصلى متون متأخرترِ روضه‌خوانى* ازجمله روضة‌الشهداى ملاحسین واعظ کاشفى (تألیف 908) بوده‌اند، در شرح ماجراى شهادت امام‌حسین علیه‌السلام، نام اسب ذکر نشده‌است (نیز ← ابوالفرج اصفهانى، ص 78ـ79؛ ابن‌نما، ص 73ـ79). ظاهرآ این نام ابتدا در آثارى چون داستان مقتل حسین اثر شادى مداح در قرن هشتم (← د. ایرانیکا، ذیل مادّه) و روضة‌الشهداى کاشفى (ص 344) آمده و سپس در افواه عامه رواج یافته‌است. بنابر روایت کاشفى (همانجا)، امام‌حسین در روز عاشورا، هنگام عزیمت به میدان، عمامه رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را بر سر نهاد و سپر حمزه علیه‌السلام را بر پشت افکند و ذوالفقار* را حمایل ساخت و بر ذوالجناح سوار شد. در بیشتر روایتها و مقتلهاى متأخرتر هم نام اسب آن حضرت ذکر نشده‌است (مثلا ← مجلسى، ج45، ص47، 56 ـ57، 60، 262ـ264؛ مقَرّم، ص283؛ حکیم، ج 1، ص 611ـ612). در مقتل فارسى فیض‌الدموع محمدابراهیم بدایع‌نگار در قرن سیزدهم (ص210) نام اسب دو بار و به‌صورت جناح نه ذوالجناح ضبط شده‌است (قس ← عُمّان سامانى، ص 326، پانویس 1، که جناح را نه نام اسب بلکه نام نژادى از اسبهاى عربى دانسته‌است).درباره آنچه در روز عاشورا از اسب امام‌حسین پدید آمد روایتهاى متقدم و متأخر، کمابیش هم‌داستان‌اند: پس از آنکه امام‌حسین از اسب بر زمین افتاد و دشمنان هریک بر ایشان زخمهاى سخت زدند، اسب ایشان به این سوى و آن سوى دوید و سپس بازآمد و موى پیشانى خود را به خون امام رنگین ساخت و آب از دیده‌ها روان گرداند. عمرسعد گفت که اسب را بگیرند چرا که از خیل اسبان رسول‌اللّه است، ولى اسب با دشمنان جنگید و شمارى از آنان را هلاک کرد؛ چون اسب را رها کردند به‌سوى پیکر حضرت آمد و آن را بویید و بوسید و سپس شیهه‌کشان به سمت خیمه‌ها دوید. اهل حرم چون در خیمه‌ها صداى او را شنیدند، گمان کردند که امام بازگشته و براى کودکان آب آورده‌است، ولى اسب را بى‌سوار دیدند، تیر خورده و خون‌آلود و اشک‌ریزان. پس بر سر و سینه زدند و خطاب به اسب نوحه سر دادند که چرا سوارت را باز نیاوردى؟ (← ابن‌اعثم کوفى؛ ابواسحاق اسفراینى؛ اخطب خوارزم، همانجاها؛ کاشفى، ص 353). این مضمون در بسیارى از مقتلها و مرثیه‌هاى راجع به عاشورا مکررآ ذکر شده و از تأثربرانگیزترین بخشهاى روضه‌هاى ظهر عاشوراست (← مجلسى، همانجا؛ نیرتبریزى، ص 125ـ127؛ مقرّم؛ حکیم، همانجاها؛ الول ـ ساتون ، ص 244؛ شیمل ، ص300؛ نیز ← عاشورا*؛ براى تحلیل نمونه‌هایى در ادبیات عربى و اردو ← پینالت ، ص 125ـ128؛ براى حضور ذوالجناح در تعزیه‌نامه‌ها ← همایونى، 1367ش، ص 29؛ همو، 1380ش، ص 488، 634ـ635، 870، 895ـ 896، 914؛ گلواژه‌هاى عزا بر گلبرگلهاى رثا، ص 129).درباره سرنوشت ذوالجناح اظهارات متفاوتى شده‌است، ازجمله اینکه خود را به امواج فرات سپرد و دیگر کسى نشانى از او نیافت (← ابواسحاق اسفراینى، همانجا؛ قندوزى، ج 3، ص 85ـ86؛ نیز ← حکیم، ج 1، ص 613)؛ یا آن‌قدر سرش را بر زمین کوفت تا جان داد (کاشفى، همانجا؛ مجلسى، ج 45، ص60) یا اینکه به‌سوى بادیه دوید و بى‌نشان شد (کاشفى، همانجا). ابواسحاق اسفراینى در نورالعین (همانجا) آورده که ذوالجناح در زمان ظهور حضرت مهدى عجل‌اللّه تعالى فرجه‌الشریف مرکب آن حضرت خواهد بود.در کنار این باورها، مراسم آوردنِ شبیهِ ذوالجناح به عزادارى امام‌حسین، در روز عاشورا، تقریبآ در همه مناطق شیعه‌نشین رایج است. از منشأ و تاریخچه این مراسم نیز اطلاع درخور اعتمادى دردست نیست. در قرن سیزدهم/ نوزدهم، در مراسم تشییع جنازه اشخاص مهم در ایران، اسبِ محبوب او را با زین و یراق مجلل مى‌آوردند و اسلحه و قرآن متوفى را بر او مى‌آویختند (دروویل ، ص 311؛ ماسه ، ج 1، ص100). گفته شده‌است که درگذشته در ارومیه، لباسهاى مرده را روى اسبى مى‌نهادند و پیشاپیش گروه تشییع‌کننده حرکت مى‌دادند (← ماسه، ج 1، ص100ـ101). به گمان پینالت (ص 122) ممکن است این آیینها در پیدایش مراسم شبیه ذوالجناح، مؤثر بوده چنان‌که کالمار نیز استفاده از اسب را در مراسم تشییع جنازه در ایران پیش از اسلام با این مراسم مرتبط دانسته‌است (← د. ایرانیکا، همانجا). موریه در آغاز قرن نوزدهم (ص 182)، مراسم عاشوراى تهران را وصف و به اسب سفیدى اشاره کرده که بدنش با زخمها و تیرهاى ساختگى پوشیده و با ساز و برگ سیاه‌رنگ آراسته شده بود (براى گزارشى مشابه درباره شبیه ذوالجناح در عاشوراى تبریز در 1896 ← ویلسون ، ص 193؛ ماسه، ج 1، ص 134).در ایران امروز هم در بعضى هیئتها و دسته‌هاى عزادارى محرّم، اسبى سفید را که یال و اندامش به رنگ سرخ آغشته شده، به‌عنوان ذوالجناح در جلوى دسته حرکت مى‌دهند (شاطرى، ذیل مادّه؛ جهانگیرى، ص 174). گاه این اسب را با پارچه‌اى مخملین تزیین مى‌کنند و کودکى بر پشت آن مى‌نشانند (مردم‌نگارى مراسم عزادارى ماه محرم در شهرستان بیرجند، ص 52) و از قول کودکان اهل حرم، خطاب به ذوالجناح، نوحه سر مى‌دهند و خاک و کاه بر سر مى‌ریزند (همان، ص 25؛ تهیه اسب براى مراسم ذوالجناح گاهى جزو نذرهاى عزاداران به‌شمار مى‌رفت ← شهرى‌باف، ج 2، ص 371). در پاکستان، این اسب را با رنگهاى زنده و روشن مى‌آرایند و تقریبآ سرتا پاى آن را با گُل مى‌پوشانند. مردم عزادار، اسب را لمس مى‌کنند و سپس دستان خود را به صورتهاشان مى‌کشند و از خداوند طلب آمرزش مى‌کنند (جمیلى، ص 65ـ66؛ براى مراسمى مشابه در هند ← پینالت، ص 144ـ145؛ جعفرى، ص 319) که این کار ظاهرآ با انتقاداتى مواجه است (← پینالت، ص 129ـ130). به گزارش آقااحمد کرمانشاهى (متوفى 1235؛ ج 1، ص 386ـ 387) در حیدرآباد هند، نعل پاره‌اى را که به‌رغم باورمندان، نعل ذوالجناح بوده‌است بر تخته‌اى نصب کرده، در شب تاسوعا بر دوش مى‌گرفتند و با احترام مى‌گرداندند. صحنه بازگشت ذوالجناحِ تیرخورده و خونین و بى‌سوار به سمت خیمه‌ها و گریستن اهل حرم بر گرد او، مضمون شمایل*ها و نقاشیهاى بدیعى بوده‌است (براى نمونه شمایلى از ذوالجناح با چهره‌اى پوشیده و هاله‌اى از نور بر دور سر و تیرهاى فرورفته در تن،احتمالا متعلق به 1097، در بناى امامزاده زید در اصفهان ← بلوکباشى، ص 32؛ براى دو شمایل از این دست که در شبه‌قاره تهیه شده ← پینالت، ص 131ـ132؛ براى نمونه‌اى از شمایلهاى ذوالجناح در نقاشیهاى قهوه‌خانه‌اى ← جهانگیرى، ص 176). اثرى از محمود فرشچیان، نگارگر معاصر ایرانى، در این زمینه یک شاهکار به‌شمار مى‌آید که اصل آن در موزه آستان قدس رضوى در مشهد نگهدارى مى‌شود (براى نمونه‌هایى از حضور ذوالجناح در شعر فارسى ← عمّان سامانى، ص 326، 342؛ نیر تبریزى، ص 125ـ127؛ ادیب‌الممالک، ج 1، ص 297، 299).


{{ب| بلند مرتبه شاهى ز صدر زین افتاد | اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد }}
http://rch.ac.ir/article/Details/11265
 
پس از شهادت امام حسین«ع»،اسب او کاکل خود را به خون امام آغشته کرد و با صیحه و فریاد و گام بر زمین زدن به سوى خیمه‌ها دوید تا شهادت امام را به اهل بیت خبر دهد.زنان متوجّه شهادت امام شدند و شیون آنان برخاست. <ref>بحار الأنوار،ج 45،ص 60.</ref> در برخى منابع نقل شده که اسب امام،پس از شهادت حضرت،وحشتزده از نزد بانوان گریخت و خود را به آب فرات انداخت و ناپدید شد. <ref>تذکرة الشهدا،ملا حبیب الله کاشى،ص 353.</ref> در زیارت ناحیۀ مقدّسه از این اسب،با عنوان«جواد»یاد شده که با زین و حالت پریشان روى به خیمه‌ها نهاد:«فلمّا نظرن النّساء الى الجواد مخزیا و السّرج علیه ملویّا خرجن من الخدور ناشرات الشّعور،على الخدود لاطمات و للوجوه سافرات و بالعویل داعیات...». <ref>حیاة الإمام الحسین،ج 3،ص 298.</ref> و روایت است که پس از شهادت امام،این اسب با همهمه مى‌گفت:
 
«الظّلیمة الظّلیمة لامّة قتلت ابن بنت نبیّها». <ref>بحار الأنوار،ج 44،ص 266.</ref>
 
{{ب| خونى که روى یال تو پیداست،ذو الجناح | خون همیشه جارى مولاست،ذو الجناح }}
 
{{ب| یک قطره آفتاب به روى تنت نشست | بوى خدا ز یال تو برخاست،ذو الجناح <ref>از:حسین عبدى.</ref> }}
 
 
 
 
 
 
 
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 180-181.

نسخهٔ ‏۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۳۷

ذوالجَناح، نامى که در تشیع عامیانه به اسب امام‌حسین علیه‌السلام داده شده‌است.

در هیچ‌یک از منابع متقدم حتى در مقتلهاى عربى و فارسى نامى از ذوالجناح برده نشده و وجه‌تسمیه اسب ایشان بدین نام مشخص نیست. در گزارشهایى (← ابن‌سعد، ج 4، ص 121؛ طبرى، سلسله 1، ص 1669)، جناح نام اسب یزیدبن زَمَعه، از صحابیان پیامبر که در روز حنین به شهادت رسید، و نیز نام اسب حوفزان‌بن شریک (ابن‌جُزَىّ، ص 112) ذکر شده‌است. همچنین طبرى، در ذکر غزوه ذى‌قَرَد در سال 6، نام اسبى از عُکّاشة‌بن مِحْصَن را جَناح آورده‌است (← سلسله 1، ص 1509ـ1510). در متن ترجمه نجم‌الدین راوندى (قرن ششم)، از شرف‌النبى ابوسعید خرگوشى، در یک‌جا (ص 359)، ذوالجناح، نام اسب پیامبر اکرم صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم ذکر شده‌است (قس همان، ص 356، که نام اسب ایشان مُرتَجَز آمده‌است). در نورالعین فى مشهد الحسین اثر ابواسحاق اسفراینى (ص 43ـ46) نام اسب امام‌حسین علیه‌السلام در روز عاشورا میمون ذکرشده و در مرثیه‌اى هم که در این کتاب به‌عنوان زبان حال اهل حرم آن حضرت، پس از شهادت ایشان، خطاب به اسب بى‌سوارشان آمده، از این اسب با نام میمون یاد شده‌است (← ص 46). در برخى منابع، مثلا الفتوح ابن‌اعثم کوفى (ج 5، ص220)، اللُهوف ابن‌طاووس (ص 54) یا مقتل‌الحسین ابومؤید اخطب خوارزم (ج 2، ص 42ـ43) که از منابع اصلى متون متأخرترِ روضه‌خوانى* ازجمله روضة‌الشهداى ملاحسین واعظ کاشفى (تألیف 908) بوده‌اند، در شرح ماجراى شهادت امام‌حسین علیه‌السلام، نام اسب ذکر نشده‌است (نیز ← ابوالفرج اصفهانى، ص 78ـ79؛ ابن‌نما، ص 73ـ79). ظاهرآ این نام ابتدا در آثارى چون داستان مقتل حسین اثر شادى مداح در قرن هشتم (← د. ایرانیکا، ذیل مادّه) و روضة‌الشهداى کاشفى (ص 344) آمده و سپس در افواه عامه رواج یافته‌است. بنابر روایت کاشفى (همانجا)، امام‌حسین در روز عاشورا، هنگام عزیمت به میدان، عمامه رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را بر سر نهاد و سپر حمزه علیه‌السلام را بر پشت افکند و ذوالفقار* را حمایل ساخت و بر ذوالجناح سوار شد. در بیشتر روایتها و مقتلهاى متأخرتر هم نام اسب آن حضرت ذکر نشده‌است (مثلا ← مجلسى، ج45، ص47، 56 ـ57، 60، 262ـ264؛ مقَرّم، ص283؛ حکیم، ج 1، ص 611ـ612). در مقتل فارسى فیض‌الدموع محمدابراهیم بدایع‌نگار در قرن سیزدهم (ص210) نام اسب دو بار و به‌صورت جناح نه ذوالجناح ضبط شده‌است (قس ← عُمّان سامانى، ص 326، پانویس 1، که جناح را نه نام اسب بلکه نام نژادى از اسبهاى عربى دانسته‌است).درباره آنچه در روز عاشورا از اسب امام‌حسین پدید آمد روایتهاى متقدم و متأخر، کمابیش هم‌داستان‌اند: پس از آنکه امام‌حسین از اسب بر زمین افتاد و دشمنان هریک بر ایشان زخمهاى سخت زدند، اسب ایشان به این سوى و آن سوى دوید و سپس بازآمد و موى پیشانى خود را به خون امام رنگین ساخت و آب از دیده‌ها روان گرداند. عمرسعد گفت که اسب را بگیرند چرا که از خیل اسبان رسول‌اللّه است، ولى اسب با دشمنان جنگید و شمارى از آنان را هلاک کرد؛ چون اسب را رها کردند به‌سوى پیکر حضرت آمد و آن را بویید و بوسید و سپس شیهه‌کشان به سمت خیمه‌ها دوید. اهل حرم چون در خیمه‌ها صداى او را شنیدند، گمان کردند که امام بازگشته و براى کودکان آب آورده‌است، ولى اسب را بى‌سوار دیدند، تیر خورده و خون‌آلود و اشک‌ریزان. پس بر سر و سینه زدند و خطاب به اسب نوحه سر دادند که چرا سوارت را باز نیاوردى؟ (← ابن‌اعثم کوفى؛ ابواسحاق اسفراینى؛ اخطب خوارزم، همانجاها؛ کاشفى، ص 353). این مضمون در بسیارى از مقتلها و مرثیه‌هاى راجع به عاشورا مکررآ ذکر شده و از تأثربرانگیزترین بخشهاى روضه‌هاى ظهر عاشوراست (← مجلسى، همانجا؛ نیرتبریزى، ص 125ـ127؛ مقرّم؛ حکیم، همانجاها؛ الول ـ ساتون ، ص 244؛ شیمل ، ص300؛ نیز ← عاشورا*؛ براى تحلیل نمونه‌هایى در ادبیات عربى و اردو ← پینالت ، ص 125ـ128؛ براى حضور ذوالجناح در تعزیه‌نامه‌ها ← همایونى، 1367ش، ص 29؛ همو، 1380ش، ص 488، 634ـ635، 870، 895ـ 896، 914؛ گلواژه‌هاى عزا بر گلبرگلهاى رثا، ص 129).درباره سرنوشت ذوالجناح اظهارات متفاوتى شده‌است، ازجمله اینکه خود را به امواج فرات سپرد و دیگر کسى نشانى از او نیافت (← ابواسحاق اسفراینى، همانجا؛ قندوزى، ج 3، ص 85ـ86؛ نیز ← حکیم، ج 1، ص 613)؛ یا آن‌قدر سرش را بر زمین کوفت تا جان داد (کاشفى، همانجا؛ مجلسى، ج 45، ص60) یا اینکه به‌سوى بادیه دوید و بى‌نشان شد (کاشفى، همانجا). ابواسحاق اسفراینى در نورالعین (همانجا) آورده که ذوالجناح در زمان ظهور حضرت مهدى عجل‌اللّه تعالى فرجه‌الشریف مرکب آن حضرت خواهد بود.در کنار این باورها، مراسم آوردنِ شبیهِ ذوالجناح به عزادارى امام‌حسین، در روز عاشورا، تقریبآ در همه مناطق شیعه‌نشین رایج است. از منشأ و تاریخچه این مراسم نیز اطلاع درخور اعتمادى دردست نیست. در قرن سیزدهم/ نوزدهم، در مراسم تشییع جنازه اشخاص مهم در ایران، اسبِ محبوب او را با زین و یراق مجلل مى‌آوردند و اسلحه و قرآن متوفى را بر او مى‌آویختند (دروویل ، ص 311؛ ماسه ، ج 1، ص100). گفته شده‌است که درگذشته در ارومیه، لباسهاى مرده را روى اسبى مى‌نهادند و پیشاپیش گروه تشییع‌کننده حرکت مى‌دادند (← ماسه، ج 1، ص100ـ101). به گمان پینالت (ص 122) ممکن است این آیینها در پیدایش مراسم شبیه ذوالجناح، مؤثر بوده چنان‌که کالمار نیز استفاده از اسب را در مراسم تشییع جنازه در ایران پیش از اسلام با این مراسم مرتبط دانسته‌است (← د. ایرانیکا، همانجا). موریه در آغاز قرن نوزدهم (ص 182)، مراسم عاشوراى تهران را وصف و به اسب سفیدى اشاره کرده که بدنش با زخمها و تیرهاى ساختگى پوشیده و با ساز و برگ سیاه‌رنگ آراسته شده بود (براى گزارشى مشابه درباره شبیه ذوالجناح در عاشوراى تبریز در 1896 ← ویلسون ، ص 193؛ ماسه، ج 1، ص 134).در ایران امروز هم در بعضى هیئتها و دسته‌هاى عزادارى محرّم، اسبى سفید را که یال و اندامش به رنگ سرخ آغشته شده، به‌عنوان ذوالجناح در جلوى دسته حرکت مى‌دهند (شاطرى، ذیل مادّه؛ جهانگیرى، ص 174). گاه این اسب را با پارچه‌اى مخملین تزیین مى‌کنند و کودکى بر پشت آن مى‌نشانند (مردم‌نگارى مراسم عزادارى ماه محرم در شهرستان بیرجند، ص 52) و از قول کودکان اهل حرم، خطاب به ذوالجناح، نوحه سر مى‌دهند و خاک و کاه بر سر مى‌ریزند (همان، ص 25؛ تهیه اسب براى مراسم ذوالجناح گاهى جزو نذرهاى عزاداران به‌شمار مى‌رفت ← شهرى‌باف، ج 2، ص 371). در پاکستان، این اسب را با رنگهاى زنده و روشن مى‌آرایند و تقریبآ سرتا پاى آن را با گُل مى‌پوشانند. مردم عزادار، اسب را لمس مى‌کنند و سپس دستان خود را به صورتهاشان مى‌کشند و از خداوند طلب آمرزش مى‌کنند (جمیلى، ص 65ـ66؛ براى مراسمى مشابه در هند ← پینالت، ص 144ـ145؛ جعفرى، ص 319) که این کار ظاهرآ با انتقاداتى مواجه است (← پینالت، ص 129ـ130). به گزارش آقااحمد کرمانشاهى (متوفى 1235؛ ج 1، ص 386ـ 387) در حیدرآباد هند، نعل پاره‌اى را که به‌رغم باورمندان، نعل ذوالجناح بوده‌است بر تخته‌اى نصب کرده، در شب تاسوعا بر دوش مى‌گرفتند و با احترام مى‌گرداندند. صحنه بازگشت ذوالجناحِ تیرخورده و خونین و بى‌سوار به سمت خیمه‌ها و گریستن اهل حرم بر گرد او، مضمون شمایل*ها و نقاشیهاى بدیعى بوده‌است (براى نمونه شمایلى از ذوالجناح با چهره‌اى پوشیده و هاله‌اى از نور بر دور سر و تیرهاى فرورفته در تن،احتمالا متعلق به 1097، در بناى امامزاده زید در اصفهان ← بلوکباشى، ص 32؛ براى دو شمایل از این دست که در شبه‌قاره تهیه شده ← پینالت، ص 131ـ132؛ براى نمونه‌اى از شمایلهاى ذوالجناح در نقاشیهاى قهوه‌خانه‌اى ← جهانگیرى، ص 176). اثرى از محمود فرشچیان، نگارگر معاصر ایرانى، در این زمینه یک شاهکار به‌شمار مى‌آید که اصل آن در موزه آستان قدس رضوى در مشهد نگهدارى مى‌شود (براى نمونه‌هایى از حضور ذوالجناح در شعر فارسى ← عمّان سامانى، ص 326، 342؛ نیر تبریزى، ص 125ـ127؛ ادیب‌الممالک، ج 1، ص 297، 299).

http://rch.ac.ir/article/Details/11265