ازرق بن حرث صیداوی: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ازرق بن حرث صیداوی،''' فرمانده گروه چهارصد نفره از سوی عمر بن سعد به سوی قبیله بنیاسد بود. | '''ازرق بن حرث صیداوی،''' فرمانده گروه چهارصد نفره از سوی [[عمر بن سعد]] به سوی قبیله بنیاسد بود. | ||
{{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا | {{جعبه اطلاعات قاتل شهدای کربلا |
نسخهٔ ۱۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۸
ازرق بن حرث صیداوی، فرمانده گروه چهارصد نفره از سوی عمر بن سعد به سوی قبیله بنیاسد بود.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | ازرق بن حرث صیداوی |
نقش در واقعه کربلا | |
نقشهای برجسته | فرمانده گروه چهارصد نفره از سوی عمر بن سعد به سوی قبیله بنیاسد |
واقعه کربلا
درخواست حبیب بن مُظاهر از امام حسین (ع)
در کربلا حبیب بن مُظاهر زمانی که کمی یاران امام را دید، عرض کرد که در این منطقه تیرهای از بنیاسد زندگی میکنند، اگر اجازه میدهی با آنان صحبت کنم که برای یاری شما به کربلا بیایند.
درخواست حبیب بن مُظاهر از قبیله بنیاسد
امام حسین (ع) موافقت کرد. حبیب نیمه شب به سوی آنان رفت. آنان با او به احترام برخورد کردند. حبیب گفت: شما را به شرافت و بزرگی که در روز بازپسین خواهید داشت، میخوانم. پسر دختر پیامبر شما تنها و مظلوم در بیابان کربلا محاصره شده است. مردم کوفه او را دعوت کردند تا یاریاش کنند، در حالی که بهسوی آنان آمده است، او را رها کرده و آمادهاند با او بجنگند و او را به قتل برسانند. به خداوند سوگند یاد میکنم هر یک از شما در کنار حسین (ع) کشته شود، در برترین جایگاهها در بهشت، دوست و همنشین محمد (ص) خواهد بود.
نقش ازرق بن حرث صیداوی در واقعه کربلا
عبدالله بن بشر از میان جمع برخاست و گفت: من این درخواست را میپذیرم. دیگران نیز اعلام کردند که آمادهاند از امام حسین (ع) حمایت کنند. در میان آنان یکی از جاسوسان عبیدالله بن زیاد به نام جبلة بن عمرو بود که خبر را به عمر بن سعد رساند. عمر بن سعد، ازرق بن حرث صیداوی را در رأس یک گروه چهار صد نفره مسلح فرستاد تا جلوی آنان را بگیرد. در نزدیکی فرات درگیری پیش آمد. قبیله بنیاسد مجبور به بازگشت شدند. حبیب آنچه را رخ داده بود، به اطلاع امام رساند.[۱]
منبع
مرضیه محمدزاده، دوزخیان جاوید، نشر بصیرت، ص 163-164.
پی نوشت
- ↑ - انساب الاشراف، ج3، ص388؛ الفتوح، ج5، ص90-91؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص345-346.