تعزیه حضرت علی اکبر (ع): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «نسخه '''تعزیه حضرت علی اکبر''' از تعزیههای قدیمی ایرانی است. == شبیه...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
== منبع == | == منبع == | ||
صادق همایونی، تعزیه در ایران، انتشاران نوید شیراز، ص 601-636 | |||
* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=651859&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author صادق همایونی، تعزیه در ایران، انتشاران نوید شیراز، ص 601-636] | |||
[[رده:نسخه تعزیه]] | [[رده:نسخه تعزیه]] | ||
[[رده:آیینها]] | [[رده:آیینها]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۰۳
نسخه تعزیه حضرت علی اکبر از تعزیههای قدیمی ایرانی است.
شبیهخوانان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
امام حسین، علی اکبر، ام لیلا، زینب، سکینه، عرب، ابن سعد، شمر، لشگریان.
ابزار و وسایل[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ساز - نقاره - حولهای خون آلود - خنجر - شمشیر - یک حلقه انگشتر - نامه - سپر - سینی - گلابپاش - پارچهای سفید - بازوبند - حنا - فرش - چند اسب - اسب - اسب علی اکبر (عقاب) - نیمکت مفروش - چندصندلی.
شرح صحنه تعزیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در گوشهای از میدانی که برای تعزیهخوانی در نظر گرفته شده است، چند صندلی و نیمکت و یا نیمکتی بزرگ و مفروش به چشم میخورد، روی یکی از صندلیها و یا گوشه نیمکت حضرت امام حسین (ع) با عمامه سبز، عبای مشکی و شال سبز نشسته است. در کنار حضرت زینب (س) قرار گرفته و در حالی که لباسش عربی است و نقابی مشکی از پارچه به ورت دارد و فقط چشمها پیداست. کمی آن طرفتر سکینه (ع) نشسته (سکینه معمولا پسربچه دوازده و تا هیجده ساله است نقاب به صورت دارد و چارقد سبزی به سر بسته و قبا پوشیده). در گوشنه دیگر اطاقی است که تعزیهخوانان برای تعویض لباس از آن استفاده میکنند و در حقیقت حکم خیمه را دارد. در اطاق املیلاست و علیاکبر (ع). للباس املیلا، مانند زینب (ع) و لباس علیاکبر (ع) مانند امام حسین است و چکمه نیز بپا دارد. در وسط میدان سکویی است که با چند قالی و یا زیلو مفروش است. از این سکو به عنوان میدان جنگ استفاده میشود. در کنار مدیدان چند اسب ایستاده که همگی زین و دهنه داشته و یا از پارچههی رنگارنگ و آینههای کوچک در پیشانی زینت شدهاند.
در گوشه دیگر میدان مجلس ابنسعد به نظر میرسد، ابنسعد روی صندلی و یا نیمکت مفروش نشسته، چارقد قرمزرنگی به دور سر پیچیده و عبایی به دوش انداخته و خنجری در شالش فرو کرده است. در کنار ابن سعد و شمر چند نفری دیده میشوند که لشگریان ابن سعد هستند و زمینه لباسشان قرمز است.
نقارهچی و ساز زن طبل جنگ میزنند و محل قرار گرفتنشان روی بام و مشرف بر میدان و مجلس امام و مجلس ابن سعد است، تماشاگران در اطراف میدان، زنان در یک سمت و مردان در سمتی دیگر نشستهاند.
شرح مجلس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در این مجلس علی اکبر از امام اذن طلبیده عازم کارزار میشود، ضمن انجام مراسمی درباره وی از سوی اهل بیت حوادثی نیز رخ میدهد و بالاخره علیاکبر به شهادت میرسد و نعش او به خیمهگاه آورده میشود.
بخشی از تعزیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
امام حسین: (با اشره دست، ساز زن و نقارهچی را به سکوت وا میدارد و در حالی که نسخه تعزیهخوانی مختص خود را مابل صورت گرفته در حال نشسته با آهنگی محروزن شروع به خواندن میکند.)
باز از چه تیره چهره خورشید انور است | در ماتم که، دیده کروبیانتر است؟ | |
گل از چه چاک کرده گریبان صبر را؟ | بلبل به پای گل به فغان از چه رو در است؟ | |
جنت سیاهپوش شده همچو زلف حور | طوبی، چرا خمیده و کوثر در آذر است؟ |
زینب: ( در حالی که از جا برمیخیزد و قدم میزند.)
ای چرخ تیره از سمتت عرش داور است | بنگر حسین را ز چه با ناله اندر است | |
خود میکنی ناره حسین جان گزیده باد | غلطان به خاک و خون، تن عباس سرور است | |
بر فرق فردان ننهی پا تو، از غرور | از تشنگی حسین، مرا دل در آذر است |
املیلا: (در حالی که به طرف مجلس امام میرود، دستهایش را تکان میدهد.)
ای خدا، آمد صدای عندلیب داغدار | زار مینالد، مگر آمد خزان در نوبهار | |
میکند با چشم گریان املیلا را خبر | آن که از دستان او دارد هزاران داستان | |
ای زنان بیپسر بهر خدا یاری کنید | کز غم اکبر آخر، دو چشمم اشکبار |
(زینب و املیلا به هم میرسند و تماشاگران، بخصوص زنها در این موقع زار میگریند.)
زینب:
املیلا از چمن آرای این خرم بهار | حکم شد تا عندلیب آید برون از لالهزار | |
کرده احضارت شه بطحاء امام محتوم | باشد او چشم انتظارت با دو چشم اشکبار |
(زینب و املیلا هر دو نفر به نزد امام میروند زینب روی یکی از صندلیها مینشیند و املیلا برابر امام میایستد.)
املیلا:
سلام ای شهریار کشور جان | سلام ای پادشاه کل ایمان | |
چرا گریان به هر جانب کنی رو؟ | چرا بنهادهای سر را به زانو؟ | |
غریبان سر به زانو میگذارند | غریبان اشکتر از دیده بارند | |
من ای آقا غریب این دیارم | بباید سر به زانویم گذارم |