توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''توسل،''' اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8ق/ 14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروه‌های معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرن‌ها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پا برجا است.
==تحلیل مفهوم==
ریشۀ «وسل» در زبان‌های سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبان‌های باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است.<ref>زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186.</ref>


'''تَوَسُّل،''' اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8 ق/14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.
در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است<ref>مثلاً نک‌: ابن منظور، ذیل وسل.</ref>، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌ شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند<ref>طبری، ''تفسیر''، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، ''التبیان''، 3 /510.</ref>، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع<ref>''تنویر''...، 93.</ref>، فضیلت<ref>همان، 238.</ref> و حتى محبت<ref>طبری، همان، 6 /227.</ref> نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌ بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و در واقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست.<ref>ص 560.</ref> گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند.<ref>ابن منظور، همانجا.</ref>


تحلیل مفهوم: ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186).
معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند.<ref>نک‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل.</ref> اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را در بر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌ جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.


در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (مثلاً نک‍‌: ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در ''قرآن'' کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند (طبری، ''تفسیر''، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، ''التبیان''، 3 /510)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع (''تنویر''...، 93)، فضیلت (همان، 238) و حتى محبت (طبری، همان، 6 /227) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (ص 560). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند (ابن منظور، همانجا).
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو است که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است.<ref>نک‌: زمخشری، ذیل خبط.</ref>


معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (نک‍‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.
در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بستر سازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد<ref>همو، ذیل مهد.</ref> و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت در بر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است<ref>واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21.</ref>، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است.<ref>مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /716.</ref> اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌ شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، در واقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌ شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها است.<ref>مثلاً نک‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک‌: ابن درید، ذیل شفع.</ref>


در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است (نک‍‌: زمخشری، ذیل خبط).
فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب» و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب» می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌ شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است.<ref>برای نمونه، نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه، 3 /251.</ref>


در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (همو، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21)، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /716). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها ست (مثلاً نک‍‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، ''الامالی''، 275؛ نیز نک‍‌: ابن درید، ذیل شفع).
با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیر دینی طی قرون همواره کاربرد داشته است.<ref>مثلاً نک‌: ''نهج‌ البلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1 /464؛ ابو شامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114.</ref>
==توسل در نصوص اسلامی==
===توسل در ''قرآن'' کریم===
واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...»<ref>مائده/5/35.</ref> است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواست‌ها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...»<ref>اسراء/17/57.</ref> در اثنای سخن از دین‌ ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند<ref>طبری، ''تفسیر''، 15 /105-106.</ref> و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند<ref>همانجا.</ref>؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است.<ref>نک‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات.</ref>


فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب‍ » و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب‍ » می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (برای نمونه، نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه،3 /251).
برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...»<ref>نساء/4/64.</ref> و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ..<ref>آل عمران/3/103.</ref> نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند<ref>مثلاً نک‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22.</ref> که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.
===توسل در احادیث===
====توسل به پیامبر(ص)====
در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌ باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...».<ref>نک‌: احمد بن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700.</ref>


با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (مثلاً نک‍‌: ''نهج‌البلاغة''، حکمتِ 396؛ ''الامامة''...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، ''صفوة''...، 1 /464؛ ابوشامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114).
در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن<ref>ابو داوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252.</ref>؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.


== توسل در نصوص اسلامی ==
به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است.<ref>بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352.</ref> گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود.<ref>نک‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351.</ref> از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»<ref>بقره/2/37.</ref>، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر (ص) بوده است.<ref>حاکم، 2 /672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6 /313.</ref>


=== توسل در ''قرآن'' کریم ===
عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی (ص)''<ref>چ سلیمان صید، بیروت، 1984م.</ref> و شوکانی در ''الدر النضید''<ref>ص 3-8.</ref> به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است.<ref>نک‌: ص 104 بب؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25.</ref> در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/ 1325م وی را از مصر اخراج کنند.<ref>حسینی، 6 /138.</ref>
واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده/5/35) است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در ''قرآن'' کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء/17/57) در اثنای سخن از دین‌ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند (طبری، ''تفسیر''، 15 /105-106) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند (همانجا)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است (نک‍‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات).


برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء/4/64) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران/3/103) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند (مثلاً نک‍‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.
هم زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاء السقام'' را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌ باره منکری وجود نداشته است.<ref>ص 160.</ref> وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌ باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است.<ref>ص 161-168.</ref> وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است.<ref>ص 161، 169، 174.</ref> این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.
====توجه به کسانی جز پیامبر (ص)====
نخستین نمونه از این گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است.<ref>احمد بن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25.</ref> در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌ کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود.<ref>برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /397.</ref>


=== توسل در احادیث ===
نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) در باران‌ خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است.<ref>نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌ سعد، 3 /321-322، جم؛ طبری، ''تاریخ''، 4 /433؛ لالکایی، 1 /136.</ref> برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند.<ref>نک‌: ص 9 بب‌ .</ref>
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر(ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (نک‍‌: احمدبن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700).


در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر(ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، ''المعجم الکبیر''، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.
در احادیث امامیه، از توسل به [[اهل بیت (ع)]] سخن بسیار آمده<ref>مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275.</ref>، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است.<ref>نک‌: ابن بابویه، 462.</ref> توسل به ائمه (ع) به طور مطلق<ref>مثلاً نک‌: قمی، 1 /168.</ref> و توسل به امامانی به طور خاص چون [[امام حسین (ع)]]<ref>ابن قولویه، 360-361.</ref> و امام صادق (ع)<ref>خصیبی، 331.</ref> در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم «به حقِ» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است.<ref>نک‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28.</ref> گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود.<ref>مثلاً نک‌: ابن جوزی، ''المنتظم''، 9 /89.</ref>


به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر(ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352). گاه نیز از توسل به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (نک‍‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»(بقره/2/37)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، 2 /672؛ طبرانی، ''المعجم الاوسط''، 6 /313).
نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد.<ref>نک‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌ سعد، 3 /154.</ref>


عالمانی چون ابوالعباس خطیب در ''وسیلة الاسلام بالنبی(ص)'' (چ سلیمان صید، بیروت، 1984م) و شوکانی در ''الدر النضید'' (ص 3-8) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر(ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر(ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر(ص) نیز تردید کرده است (نک‍‌: ص 104 بب‍ ؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/1325م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی، 6 /138).
در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبت‌های مختلف، از جمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌ باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است.<ref>مثلاً نک‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406.</ref> محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است.<ref>نک‌: ص 32، 87 بب‌ .</ref>
====توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی====
توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست<ref>آمدی، 4 /302.</ref>، و شرف‌الدین بوصیری<ref>د 694ق.</ref> از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است.<ref>GAL, 314/1؛ نیز نک‌: ابن بطوطه، 1 /159.</ref> در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است.<ref>مثلاً نک‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13 /36.</ref>
====توسل به اعمال و حسنات====
در حدیثی مشهور از امام علی (ع) در منابع شیعه و غیر شیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌ داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راستگویی.<ref>اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهج‌البلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71.</ref> در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا<ref>آمدی، 3 /276.</ref>، به تقوا<ref>همو، 2 /591.</ref> و به استغفار<ref>همو، 6 /165.</ref> نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح<ref>ابن‌ کثیر، 2 /137.</ref>، به جهاد و نماز<ref>طبری، ''تاریخ''، 3 /411.</ref> و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت<ref>راغب، 561.</ref> در نوشته‌های عالمان نه در متون احادیث- آمده است.


هم‌زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب ''شفاءالسقام'' را به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌باره منکری وجود نداشته است (ص 160). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر(ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص 161-168). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر(ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر(ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص 161، 169، 174). این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.
کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌ شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد.<ref>قرطبی، 11 /77.</ref>


توجه به کسانی جز پیامبر(ص): نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر(ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمدبن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25). در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود (برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‍‌: ابن عابدین، 6 /397).
در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...»<ref>کلینی، 4 /74.</ref> دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی».<ref>نک‌: میبدی، 6 /122.</ref>


نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر(ص) درباران‌خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (نک‍‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌سعد، 3 /321-322، جم‍ ؛ طبری، ''تاریخ''،4 /433؛ لالکایی، 1 /136). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر(ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند (نک‍‌: ص 9 بب‍‌ ).
گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایش‌های مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است.<ref>مثلاً ابو نعیم، 9 /334؛ ابن‌ قیم، 26، 201.</ref> محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى''<ref>GAL, 11/460.</ref> همین انگاره را دنبال کرده است.


در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت(ع) سخن بسیار آمده (مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، ''الامالی''، 275)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر(ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است (نک‍‌: ابن بابویه، 462). توسل به ائمه(ع) به طور مطلق (مثلاً نک‍‌: قمی، 1 /168) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین(ع) (ابن قولویه، 360-361) و امام صادق(ع) (خصیبی، 331) در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت(ع) در احادیث اهل سنت(ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم«به حقِ» پیامبر(ص) و اهل بیت او دانسته شده است (نک‍‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت(ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود (مثلاً نک‍‌: ابن جوزی، ''المنتظم''، 9 /89).
بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است.<ref>مثلاً حجاوی، 2 /84.</ref>
==توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان==
===توسل و ائمه امامیه===
گذشته از فرقه‌ها و گرایش‌های غالیانه‌ای که در سده‌های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه‌ای از الوهیت و جسمانیت تصور می‌کردند<ref>خیاط، 234-235.</ref>، گرایش امامیه به خصوص از سدۀ 3ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غالیانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأکید کنند.<ref>طبرسی، 288/2؛ نیز نک‌: هد، امامت.</ref> در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند<ref>طباطبایی، 295/10-296.</ref>؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه‌ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می‌گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می‌رود.<ref>اصفهانی، 352/1.</ref>


نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (نک‍‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌سعد، 3 /154).
از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می‌برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»<ref>آل عمران/103/2.</ref> است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی (ع) دانسته شده است.<ref>کتاب سلیم ...، 276؛ ابن شهر آشوب، 33/2.</ref> همچنین امام علی (ع) در ضمن خطبه‌ای فرمود: «آنا حبل الله المتین».<ref>نک‌: ابن بابویه، 165.</ref> نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است.<ref>حسکانی، 169/1؛ حصیبی، 240؛ نیز نک‌: نعمانی، 46؛ قاضی نعمان، 266/2.</ref> آیه 35 سوره مائده<ref>5.</ref> مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می‌آید.<ref>نک‌: قمی، 168/1</ref> امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است.<ref>ابن شهر آشوب، همانجا.</ref>


در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌باره به یادداشتی از احمدبن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (مثلاً نک‍‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (نک‍‌: ص 32، 87 بب‍‌ ).
استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می‌آید.<ref>برای تفصیل، نک‌: هد، شفاعت.</ref>
===توسل و دعا===
ادعیه بی شماری وجود دارند که در آنها توسل به اسماء الهی و اعمال صالح شخص مؤمن برای قبولی دعا و برطرف شدن حاجات صورت می‌گیرد. با این حال آنچه که در مباحث مربوط به توسل و دعا بیشتر توجه شده است، توسل به دعای صالحان برای برطرف شدن حاجت و یا شفاعت است. توسل به دعای صالحان از مهم‌ترین مصادیق توسل به شمار می‌رود، چنان که برخی توسل را به معنای طلب دعا تعریف کرده‌اند<ref>حسینی، 21.</ref> و برترین نوع آن توسل به دعای پیامبران و انبیای خاص خداوند است.<ref>امینی، 145/5.</ref> در آیات قرآنی نیز اشاراتی به این گونه توسل شده است.<ref>نساء/64/4؛ منافقون/563.</ref>


توسل به ''قرآن'' کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به ''قرآن'' کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی(ع) اشاره شده است که ''قرآن'' برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست (آمدی، 4 /302)، و شرف‌الدین بوصیری (د 694ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان ''التوسل بالقرآن'' تألیف کرده است (GAL, 1 /314؛ نیز نک‍‌: ابن بطوطه، 1 /159). در مواردی از توسل به ''تورات'' و ''انجیل'' توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (مثلاً نک‍‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13/36).
در پی شکل‌ گیری بحث‌هایی درباره جواز توسل به دعای پیامبر (ص)، آن را اغلب به 3 گونه تقسیم بندی کرده‌اند: نخست توسل به دعای آن حضرت در زمان حیات وی که تمامی گرایش‌های اسلامی در صحت این موارد توافق دارند؛ دیگری توسل به دعای نبی پس از رحلت او در روز قیامت که با توسل به دعای پیامبر (ص) به معنی شفاعت خواستن از وی در روز قیامت هم معنی است؛ سومین مورد، مربوط به توسل به دعای پیامبر (ص) در حیات برزخی ایشان است.<ref>ابن مرزوق، 191۔ 194.</ref> اغلب گرایش‌های اسلامی مشروعیت هر 3 مورد یاد شده را قبول دارند و تنها حالت سوم است که عامل برخی از اختلافات شده است.<ref>نک‌: ادامه مقاله.</ref>
===توسل نزد صوفیه===
توسل در میان صوفیه از مهم‌ترین روش‌های سلوک معنوی به شمار می‌رود. اساس سلوک طریقه اویسیه که به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند، توسل به روحانیت رسول اکرم (ص) بود. صوفیانی چون بهاء الدین نقشبند که از روحانیت خواجه عبدالخالق غجدوانی بهره می‌گرفته، و زین‌ الدین ابوبکر تایبادی که با توسل به روحانیت احمد جام ژنده پیل منازل سلوک را طی کرده است، از این شمار هستند.<ref>جامی، 384-385، 498.</ref> توسل در میان دیگر گرایش‌های صوفیه نیز اهمیت دارد. از نظر صوفیه اولیای الهی -که همان مشایخ صوفیه هستند- بالاترین منزلت را نزد خداوند و به قیاس با زندگی روزمره، همان طور که برای رفع نیازهای زندگی گریزی از توسل به وسایل نیست، در حل مشکلات معنوی نیز شایسته است به روحانیت اولیا توسل شود.<ref>یافعی، 273.</ref> بیشتر مسائل مربوط به توسل در نزد صوفیه به همان ترتیبی است که در شرایط و موارد توسل از آنها یاد شده است. با این حال نقش حائز اهمیت مشایخ و اولیای صوفیه به گونه‌ای است که توسل به این اولیا را از مباحث بحث برانگیز و مورد اختلاف میان صوفیان و متشرعان کرده است.


توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست‌گویی (اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ ''نهج‌البلاغة''، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، 3 /276)، به تقوا (همو، 2 /591) و به استغفار (همو، 6 /165) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن‌کثیر، 2 /137)، به جهاد و نماز (طبری، ''تاریخ''، 3 /411) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، 561) در نوشته‌های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.
برخی از فرق صوفیه بر نقش معنوی توسل به شیخ طریقة خود تأکید ویژه‌ای دارند. برای نمونه در میان طریقه‌های معاصر صوفیه، تجانیه پیروان شیخ احمد تجانی، بر توسل به شیخ طریقه خود تأکیدی فراوان دارند. آنان شیخ احمد را خاتم اولیا می‌دانند و توسل به روحانیت شیخ را اساسی‌ترین راه نجات و رستگاری به شمار می‌آورند.<ref>فوتی، 5/2، 17؛ تریمینگام، 108.</ref>


کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، 11/77).
ابوالحسن شاذلی درباره جواز توسل و شفاعت، مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند: از نظر او دسته‌ای از مردم هستند که هنوز اندیشه و افکار آنان درباره توحید شکل کامل نگرفته است و میان شک و یقین سرگشته‌اند. شاذلی توسل را برای این دسته از مردم شایسته نمی‌داند، چه، بیم آن دارد که به اشتباه وسیله‌ها را عامل و فاعل رستگاری بدانند و نیز فراموش کنند که توسل بدون داشتن عمل صالح سودمند نیست. در مقابل دسته دیگر مردم که به درجه‌ای رسیده‌اند که توحید و محبت به خداوند در وجود آنها شکل گرفته است، در صورت توسل به شخص یا عملی دچار گمراهی نمی‌گردند و از این رو توسل برای آنان جایز است.<ref>نک‌: عمار، 255-256.</ref>
===نقد توسل از سوی سلفیه===
درباره توسل تا پیش از ابن تیمیه (د 728 ق) به طور مستقیم به بحث و گفت و گوی نظری پرداخته نشده است و به بابی با عنوان توسل در کتاب‌های کلامی یا حدیثی یا در ضمن ردیه نگاشته‌ها برنمی خوریم. ابن تیمیه و سپس پیروان وی موسوم به سلفیه تاکنون، به طور پیگیر به نقد توسل پرداخته، و گونه‌هایی از آن را نامشروع، بدعت و حتی مستلزم شرک دانسته‌اند. آنان در یک دسته‌بندی برگرفته از احادیث، توسل را یا به اعمال و رفتار نیک افراد می‌دانند، یا به معنای واسطه قرار دادن شخصی دیگر -اعم از زنده یا مرده- که در این صورت نیز نقش آن شخص یا صرفا در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام می‌دهد، یا آن شخص خود واسطه میان خدا و بندگان قرار گرفته، به ذات او متوسل می‌شود.


در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق(ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی..(کلینی، 4 /74) دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی» (نک‍‌: میبدی، 6 /122).
ابن تیمیه در رساله‌ای مستقل با عنوان «قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة» بر مبنای همین تقسیم بندی از دو گونه توسل مشروع و نامشروع یاد می‌کند.<ref>نک‌: سراسر رساله، به ویژه ص 48-51، نیز دقائق التفسیر، 47/2-48.</ref> گونه اول آن است که ایمان و عمل صالح به عنوان واسطه‌ای برای تقرب به خدا قرار گیرد، یا آنکه کسی از پیامبر (ص) یا هر بنده دیگری در زمان حیات و در حال حضور، درخواست دعای خیر کند که این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد، و گرنه دعای پیامبر (ص) و دیگری برای غیر مؤمنان سودی ندارد. همچنین سوگند دادن خدا به پیامبر (ص) و نیز واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر اکرم در طلب حاجت از خدا بدعت و نامشروع تلقی شده است. از این رو توسل به ذات پیامبر (ص) و به طبع دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت تلقی می‌شود و در خواست دعای خیر از ایشان نیز تنها در زمان حیات و به طور مستقیم و رو در روی او سنت صحابه معمول بوده است و جز آن هر چه باشد، بدعت تلقی می‌شود.<ref>نک‌: مبارکفوری، 25/10-28؛ رضا، 371/6-377، 6/11-7.</ref>


گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(مثلاً ابونعیم، 9 /334؛ ابن‌قیم، 26، 201). محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف ''التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى'' (GAL, 11/460) همین انگاره را دنبال کرده است.
ابن تیمیه بر مبنای این نگرش به نقد و تأویل روایاتی پرداخته است که از توسل اصحاب پیامبر (ص) به آن حضرت حکایت می‌کنند و در همه آنها سعی دارد که توسل را صرفا به همان همان دو معنای مشروع نخست باز گرداند. این طرز تلقی سختگیرانه از سوی همفکران سلفی ابن تیمیه نیز نقد شده، و مواردی چون واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر (ص) نزد خدا جایز و مشروع شمرده شده است.<ref>نک‌: الوسی، 187/6-188.</ref>


بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر(ص) و صالحان، تأکید شده است (مثلاً حجاوی، 2 /84).
عموم دانشمندان مذاهب اسلامی بر نگرش ابن تیمیه در نقد توسل، اعتراضاتی کرده، و ردیه‌های متعددی بر او نگاشته‌اند.<ref>برای نمونه، نک‌: سبکی، 245-320؛ سمهودی، 1371 بب؛ نبهانی، سراسر کتاب، به ویژه ص 386 بب .</ref> در این ردیه‌ها بیشتر بر تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان، و در نتیجه رد اتهام شرک نسبت به توسل پرداخته شده، و در کنار آن به آیه 35 سوره مائده<ref>5.</ref> و نیز آیاتی دیگر که از استغفار پیامبر (ص) برای مؤمنان یاد گردیده است<ref>برای نمونه، نک‌: یوسف/97/12-98؛ منافقون/5/63.</ref> و همچنین به روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر اکرم (ص) در حیات و ممات ایشان حکایت دارند<ref>برای نمونه، نک‌: طبرانی، 49٫3؛ هیثمی، 2/ 279.</ref>، استناد شده است.


== منابع ==
بحث و گفت و گو درباره توسل در سده‌های اخیر تحت تأثیر جریان رو به رشد وهابیت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، و ردیه نویسی از هر دو سوی موافق و مخالف بسیار رونق داشته است.<ref>برای نمونه، نک‌: امین، 241 بب؛ قس: عبداللطیف، 241 بب .</ref>
==توسل در تحقق تاریخی==
مجموعه رفتارهایی که می‌توان آن را مصداقی از توسل دانست، از گذشته تا به امروز در جوامع گوناگون به شیوه‌های مختلف انجام گرفته، و نمایانگر آداب و رسوم جاری در میان مردم است. سرچشمه توسل اعتقادات دینی است که با توجه به گستره اسلام و وجود مذاهب و مکاتب مختلف، به طور طبیعی نمود‌هایی پر تنوع یافته است.


* آمدی، عبدالواحد، ''غرر الحکم''، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1366ش.
جدا از روایات و اقوال پر شماری که درباره توسل در سطح مفاهیم نظری وجود دارد، روایات بسیاری یافت می‌شود که نمونه‌های عملی توسل را در میان مردم مسلمان از سده‌های نخست نشان می‌دهد. توسل یکی از روش‌های مرسوم ارتباط با پروردگار در میان مسلمانان است که نزد مذاهب مختلف اسلامی دیده می‌شود. از عالمان اهل سنت، کسانی چون سبکی (سده 8 ق) و سمهودی (سده 10 ق) به رواج عملی گونه‌هایی از توسل که به صور مختلف انجام می‌شده است، اشاره دارند و آثاری در این زمینه تألیف نموده‌اند.<ref>نک‌: سبکی، 160؛ سمهودی، 1371/3.</ref> در این اعمال تقرب به خداوند اصلی‌ترین مؤلفه‌ای است که مورد توجه متوسلان است.
* ابشیهی، محمد، ''المستطرف''، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م.
* ابن ابی شیبه، عبدالله، ''المصنف''، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق.
* ابن ابی عاصم، احمد، ''السنة''، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400ق/1993م.
* ابن بابویه، محمد، ''الامالی''، قم، 1417ق.
* ابن بطوطه، محمد، ''الرحلة''، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق.
* ابن جوزی، عبدالرحمان، ''صفوة الصفوة''، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، 1399ق/1979م.
* همو، ''المنتظم''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/1992م.
* ابن حبان، محمد، ''الصحیح''، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414ق.
* ابن خزیمه، محمد، ''الصحیح''، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1971م.
* ابن درید، محمد، ''جمهرة اللغة''، حیدرآباد دکن، 1345ق.
* ابن سعد، محمد، ''الطبقات الکبرى''، بیروت، دار صادر.
* ابن عابدین، محمدامین، ''حاشیة رد المحتار''، بیروت، 1415ق.
* ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، ''قواعد الاحکام''، بیروت، دارالکتب العلمیه.
* ابن قولویه، جعفر، ''کامل الزیارات''، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق.
* ابن قیم جوزیه، محمد، ''الفوائد''، بیروت، 1393ق/1973م.
* ابن کثیر، ''البدایة و النهایة''، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، 1403ق.
* ابن ماجه، محمد، ''السنن''، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م.
* ابن مغازلی، علی، ''مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع)''، بیروت، مکتبة الحیاة.
* ابن مفلح، محمد، ''الفروع''، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، 1418ق.
* ابن منظور، ''لسان؛'' ابوداوود سجستانی، سلیمان، ''السنن''، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1369ق.
* ابوشامه، عبدالرحمان، ''کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین''، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م.
* ابونعیم اصفهانی، احمد، ''حلیة الاولیاء''، قاهره، 1351ق/1932م.
* احمدبن حنبل، ''مسند''، قاهره، 1313ق.
* اسکافی، محمد، ''المعیار و الموازنة''، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م.
* ''الامامة و السیاسة''، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م.
* اهوازی، حسین، ''الزهد''، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، 1399ق.
* بخاری، محمد، ''صحیح''، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م.
* بزار، احمد، ''المسند''، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، 1409ق.
* بیهقی، احمد، ''السنن الکبرى''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م.
* ترمذی، محمد، ''السنن''، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م بب‍ .
* ''تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس''، بیروت، دارالفکر.
* جعفری، یعقوب، ''بزرگداشت اولیای خدا''، قم، 1372ش.
* جوهری، اسماعیل، ''صحاح''، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376ق/1956م.
* حاکم نیشابوری، محمد، ''المستدرک علی الصحیحین''، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/1990م.
* حجاوی، موسى، «الاقناع»، همراه ''کشاف القناع'' بهوتی، بیروت، 1418ق.
* حسینی، محمد، ''ذیل العبر''، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.
* حطاب، محمد، ''مواهب الجلیل''، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، 1416ق.
* خزاز، علی، ''کفایة الاثر''، قم، 1401ق.
* خصیبی، حسین، ''الهدایة الکبرى''، بیروت، 1411ق/1991م.
* خطیب بغدادی، احمد، ''تاریخ بغداد''، قاهره، 1349ق.
* خلیل بن احمد فراهیدی، ''العین''، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م.
* دیلمی، شیرویه، ''الفردوس بمأثور الخطاب''، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1986م.
* ذهبی، محمد، ''سیر اعلام النبلاء''، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م.
* راغب اصفهانی، حسین، ''مفردات الفاظ القرآن''، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، 1392ق.
* زمخشری، محمود، ''اساس البلاغة''، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، 1399ق/1979م.
* سبکی، علی، ''شفاء السقام''، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م.
* سیوطی، ''الدر المنثور''، بیروت، 1993م.
* شوکانی، محمد، ''الدر النضید''، بیروت، دارالندوة الجدیده.
* طبرانی، سلیمان، ''المعجم الاوسط''، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق.
* همو، ''المعجم الکبیر''، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م.
* طبری، ''تاریخ''، بیروت، 1407ق.
* همو، ''التفسیر''، بیروت، 1405ق.
* طوسی، محمد، ''الامالی''، قم، 1413ق.
* همو، ''التبیان''، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/1964م.
* طیالسی، سلیمان، ''المسند''، بیروت، دارالمعرفه.
* عبدالسلام، عمر، ''مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة''، بیروت، 1416ق/1995م.
* علی، جواد، ''المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام''، بیروت/ بغداد، 1968م.
* علی بن جعد، ''المسند''، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410ق/1990م.
* ''قرآن'' کریم.
* قرطبی، محمد، ''الجامع لاحکام القرآن''، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972م.
* قمی، علی، ''تفسیر''، به کوشش موسوی جزایری، قم، 1387ق/1968م.
* کراجکی، محمد، ''معدن الجواهر''، به کوشش احمد حسینی، قم، 1394ق.
* کلینی، محمد، ''الکافی''، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1391ق.
* کوفی، محمد، ''مناقب امیرالمؤمنین(ع)''، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، 1412ق.
* لالکایی، هبةالله، ''کرامات الاولیاء''، به کوشش احمد سعدالحمان، ریاض، 1412ق.
* مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، ''تحفة الاحوذی''،بیروت، دارالکتب العلمیه.
* محاملی، حسین، ''الامالی''، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، 1412ق.
* مرداوی، علی، ''الانصاف''، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/1986م.
* مفید، محمد، ''المسائل‌العکبریة''، قم،1413ق.
* ممدوح، محمودسعید، ''رفع المنارة''، عمان، 1416ق/1915م.
* میبدی، احمد، ''کشف الاسرار''، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361ش.
* ''نهج‌البلاغة.''
* واقدی، محمد، ''فتوح الشام''، بیروت، دارالجیل.


نیز:
مسلمانان از دیر باز به روش‌های گوناگون به بزرگان متوسل می‌شدند که قدمت آن را می‌توان از زمان پیغمبر (ص) پی گرفت. در برخی از روایات از زمان پیامبر اسلام (ص) آمده است که مردم برای حاجات خود و به خصوص هنگام در خواست باران (استسقا)، آن حضرت را وسیله قرار داده، با توسل جستن به ایشان، از خداوند طلب رفع نیاز خویش می‌کردند.<ref>مثلا بخاری، 342/1.</ref> در روایتی دیگر در همان عصر شخصی نابینا برای توسل جستن نزد پیامبر (ص) می‌شتابد و خواست او اجابت می‌گردد.<ref>ابن ماجه، 441/1.</ref> پس از وفات پیامبر (ص) هم، مسلمانان نزد مزار آن حضرت می‌رفتند و به ایشان توسل می‌جستند<ref>نک‌: دارمی، 43/1؛ سمهودی، 1371/3، 1374، جم؛ ابن حجر، 511/2.</ref> نه تنها از توسل مردم به پیامبر (ص)، بلکه از توسل پیامبران به یکدیگر نیز سخن آمده است؛ چنان که نه تنها رسول اکرم (ص) به پیامبران پیشین متوسل گشته، روایاتی نیز درباره توسل پیشاپیش از سوی پیامبران به رسول اکرم (ص) رسیده است.<ref>نک‌: ابو نعیم، 121/3؛ هندی، 455/11.</ref>


* GAL; Zammit, M. R., ''A Comparative Lexical Study of Qurºānic Arabic'', Leiden etc., 2002.
نزد شیعه توسل به ائمه (ع) و به طور کلی 14 معصوم (ع) در منابع کهن نمونه‌های روشنی دارد، همچون حسن بن ابراهیم خلال به امام صادق (ع) توسل می‌جسته است.<ref>خطیب، 120/1.</ref> جامع‌ترین نمونه از توسل به معصومین (ع) را می‌توان در دعای توسل مشاهده کرد.<ref>نک: ادامه مقاله.</ref> باید توجه داشت که توسل به اهل بیت (ع) مختص به شیعیان نبوده، و به رغم تفاوت‌های اعتقادی در باب امامت، توسل به اهل بیت در میان اهل سنت نیز رواجی گسترده داشته است.<ref>مثلا نک: ابن جبیر، 48.</ref>


بر سیاق توسل پیامبران به یکدیگر، در روایات شیعه از توسل امامان به پیامبر (ص) و به یکدیگر نیز سخن آمده است. در این باره نمونه‌هایی از توسل جستن حضرت علی (ع) به پیامبر (ص)<ref>علامه حلی، 106.</ref> یا امام صادق (ع) به امامان پیش از خود<ref>مشهدی، 47.</ref> نقل شده است.


'''ب- توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان'''
فراتر از پیامبران و امامان، در میان مذاهب گوناگون اسلامی توسل شامل اولیا نیز بوده، و بدین سان، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گرفته است. جدای از خاندان نبوت، اولیاء الله همواره در میان مردم دارای جایگاه خاص بوده‌اند و پس از مرگ، مدفن ایشان نیز متبرک شمرده شده، و مردم برای توسل جویی به این مکان‌های مقدس می‌رفته‌اند.<ref>مثلا نک‌: کوکلانی، 28.</ref> زرقانی سبب گرایش مردم به زیارت و توسل به اولیا را از میان رفتن گناهان زوار این مکان‌ها ذکر کرده است.<ref>317/8.</ref>


'''ب- 1.توسل و ائمه اماميه:''' گذشته از فرقه ها و گرایشهای غالیانه ای که در سده های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه ای از الوهیت و جسمانیت تصور می کردند (خیاط، ۲۳۴-۲۳۵گرایش امامیه به خصوص از سدۀ ۳ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غاليانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأكید کنند (طبرسی، ۲۸۸/۲؛ نیز نک: هد، امامت). در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند (طباطبایی، ۲۹۵/۱۰-۲۹۶)؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می رود (اصفهانی، ۳۵۲/۱).
در میان شیعه، مواردی از توسل به افرادی از خاندان ائمه اعم از امامزادگان و مادران و همسران ائمه دیده می‌شود.<ref>نک: این بابویه، 369؛ مصطفوی، 133/1؛ نوبان، 47؛ شکورزاده، 28.</ref> در منابع اهل سنت نیز سخن از آن است که پس از وفات پیامبر (صمردم به هنگام درخواست باران، عباس عموی حضرت را به عنوان جایگزینی از خاندان ایشان برای استسقا خواسته، به او متوسل گشتند و این امر در حضور خلیفه دوم اتفاق افتاد.<ref>بخاری، همانجا؛ نیز غزالی، 308/1.</ref> در دوره‌های بعدی نمونه‌هایی از توسل به عالمان بزرگ اهل سنت نیز دیده می‌شود؛ به خصوص روایتی حاکی از آن است که محمد بن ادریس شافعی، به تربت ابوحنیفه توسل جسته بود<ref>خطیب، 123/1.</ref> و بسیاری هم به تربت شافعی متوسل می‌شدند.<ref>ابن عماد، 46/4.</ref>


از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا» (آل عمران /۱۰۳ / ۲ ) است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی(ع) دانسته شده است (کتاب سليم ...، ۲۷۶؛ ابن شهر آشوب، ۳۳ / ۲ ). همچنین امام علی(ع) در ضمن خطبه ای فرمود: «آنا حبل الله المتين» (نک: ابن بابویه، ۱۶۵). نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است (حسکانی، ۱۶۹/۱ ؛ حصیبی، ۲۴۰؛ نیز نک: نعمانی، ۴۶؛ قاضی نعمان، ۲۶۶/۲). آیه ۳۵ سوره مائده (۵) مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می آید (نک: قمی، ۱۶۸ / ۱ ). امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است (ابن شهر آشوب، همانجا).
مزار امامان و اولیا در تاریخ فرهنگ اسلامی همواره آن اندازه اهمیت داشته است که در متون کهنی از شیعه و اهل سنت چون رحلة ابن جبیر و در فضل الکوفة و مساجدها در کنار داده‌های جغرافیایی، از اماکن متبرکه نیز به طور گسترده یاد کرده‌اند.<ref>مثلا ابن جبیر، 48، 86؛ مشهدی، همانجا؛ ابن عدیم، 470-469.</ref> به این‌ها باید کتاب‌های دیگری را افزود که درباره مزارات شهرهای مختلف به طور مستقل نوشته شده است.<ref>مثلا جنید، نیز احمد بن محمود، سراسر آثار.</ref>


استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می آید (برای تفصیل، نک: هد، شفاعت).
شمار مقابر و مدافن امامزاده‌ها در شهرهای بزرگ و کوچک، و تردد شمار بسیار حاجتمندان که به نیت توسل جویی به این اماکن می‌رفته‌اند، توجه برخی از سیاحان مسلمان و بیگانه را به خود جلب کرده است<ref>بلخی، 102-103؛ دلاواله، 123، 435-436؛ تاج السلطنه، 102؛ لهسایی زاده، 101؛ اولیویه، 76، 106؛ اورسل، 222.</ref>؛ از جمله کلاویخو در نخستین دهه سده 9ق به فراوانی زوار و متوسلان به امام رضا (ع) اشاره دارد.<ref>ص 192-193.</ref> غالبا به هنگام زیارت، ادعیه و زیارت نامه‌هایی خوانده می‌شود که در آنها به شیوه‌های مختلف به صاحب آن زیارتگاه و یا کسی از بزرگان دین، توسل می‌جویند.<ref>برای نمونه، نک‌: زین، 115 بب .</ref>


'''ب- ۲. توسل و دعا:''' ادعیه بی شماری وجود دارند که در انها توسل به اسماء الهی و اعمال صالح شخص مؤمن برای قبولی دعا و برطرف شدن حاجات صورت می گیرد. با این حال آنچه که در مباحث مربوط به توسل و دعا بیشتر توجه شده است، توسل به دعای صالحان برای برطرف شدن حاجت و یا شفاعت است. توسل به دعای صالحان از مهم ترین مصادیق توسل به شمار می رود، چنان که برخی توسل را به معنای طلب دعا تعریف کرده اند (حسینی، ۲۱) و برترین نوع آن توسل به دعای پیامبران و انبیای خاص خداوند است (امینی، ۱۴۵/۵). در آیات قرآنی نیز اشاراتی به این گونه توسل شده است (نساء/۶۴/۴)؛ منافقون/۵۶۳).
وقتی اعتقادات دینی مردم با نیاز‌های ایشان و نیز برخی از عرف و عادات جامعه در هم آمیخته می‌شود، طیفی از باور‌ها و رسم‌ها را به وجود می‌آورد که با وجود غیر مستند بودن آنها به نصوص دینی، می‌تواند دارای ارزش مردم شناختی باشد. از جمله اینکه توسل به هر کدام از امامان و اولیا برای نیاز خاصی دانسته شده است. برای نمونه توسل به [[حسین بن على (ع)|امام حسین (ع)]] برای حل مشکلات خانوادگی از گذشته‌های دور نزد زنان مرسوم بوده است، یا اگر مشکل بیماری بود، سفره‌ای به نام امام [[زین العابدین «ع»|زین العابدین (ع)]]، اگر برای ادای قرض بود به نام امام هشتم (ع) و اگر برای سرکوبی دشمن بود، برای حضرت [[عباس ابن علی(ع)|عباس (ع)]] می‌انداختند و [[روضه]] مربوط به مصائب و عزای او خوانده می‌شد؛ توسل به حضرت خضر (ع) در دوره زمانی 40 روزه برای رفع گرفتاری انجام می‌شد.<ref>نفیسی، 34؛ شیل، 91؛ تحقیقات میدانی.</ref> جالب آن است که مثلا در کاشان زنان برای برخی حاجات که غالبا درباره آگاهی و خبر یافتن از چیزی است، به امامزاده شاه پلمون رفته، بدو متوسل می‌شوند.<ref>ماسه، 294.</ref>


در پی شکل گیری بحثهایی درباره جواز توسل به دعای پیامبر (ص)، آن را اغلب به ۳ گونه تقسیم بندی کرده اند: نخست توسل به دعای آن حضرت در زمان حیات وی که تمامی گرایشهای اسلامی در صحت این موارد توافق دارند؛ دیگری توسل به دعای نبی پس از رحلت او در روز قیامت که با توسل به دعای پیامبر (ص) به معنی شفاعت خواستن از وی در روز قیامت هم معنی است؛ سومین مورد، مربوط به توسل به دعای پیامبر (ص) در حیات برزخی ایشان است (ابن مرزوق، ۱۹۱۔ ۱۹۴). اغلب گرایشهای اسلامی مشروعیت هر ۳ مورد یاد شده را قبول دارند و تنها حالت سوم است که عامل برخی از اختلافات شده است (نک: ادامه مقاله).  
توسل جستن در هر دو حالت فردی و گروهی انجام می‌شود. به جز نمونه‌های بسیار در حالت فردی، انجام دادن برخی از مراسم مانند دعاهایی مخصوص به صورت جمعی انجام می‌گیرد مانند دعای معروف توسل.


'''ب- 3. توسل نزد صوفيه:''' توسل در میان صوفیه از مهم ترین روشهای سلوک معنوی به شمار می رود. اساس سلوک طريقه اویسیه که به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند، توسل به روحانیت رسول اکرم (ص) بود. صوفیانی چون بهاء الدين نقشبند که از روحانیت خواجه عبدالخالق غجدوانی بهره می گرفته، و زین الدین ابوبکر تایبادی که با توسل به روحانیت احمد جام ژنده پیل منازل سلوک را طی کرده است، از این شمار هستند (جامی، ۳۸۴-۳۸۵، ۴۹۸). توسل در میان دیگر گرایشهای صوفیه نیز اهمیت دارد. از نظر صوفیه اولیای الهی -که همان مشایخ صوفیه هستند- بالاترین منزلت را نزد خداوند و به قیاس با زندگی روزمره، همان طور که برای رفع نیازهای زندگی گریزی از توسل به وسایل نیست، در حل مشکلات معنوی نیز شایسته است به روحانیت اولیا توسل شود (یافعی، ۲۷۳). بیشتر مسائل مربوط به توسل در نزد صوفیه به همان ترتیبی است که در شرایط و موارد توسل از آنها یاد شده است. با این حال نقش حائز اهمیت مشایخ و اولیای صوفیه به گونه ای است که توسل به این اولیا را از مباحث بحث برانگیز و مورد اختلاف میان صوفیان و متشرعان کرده است.  
در میان روش‌های گوناگون برای توسل، دعای معروف به توسل از شهرت بسیاری برخوردار است. در این دعا که به روایت ابن بابویه است، با نام بردن و توسل به پیامبر اکرم (ص) آغاز می‌شود و با حضرت فاطمه زهرا و امامان دوازده گانه (ع) ادامه می‌یابد.<ref>مجلسی، 247/99-249؛ قمی، 108-110.</ref> این دعا که در میان مردم رواج بسیار دارد، بیشتر در شب‌های چهارشنبه هر هفته به صورت عمومی (در مساجد، حسینیه‌ها، زیارتگاه‌ها، به خصوص در مسجد جمکران قم و امامزاده صالح تجریش) و خصوصی (در منازل) انجام می‌شود. در این مراسم متوسلان با نشستن رو به سوی قبله، دعا می‌خوانند و با رسیدن به نام هر یک از معصومین (ع)، به ذکر کوتاهی از آن حضرت می‌پردازند. زمان انجام این دعا در انتخاب روضه‌هایی که همراه آن خوانده می‌شود، اثر می‌گذارد. مثلا اگر در ماه رمضان باشد، وقتی به اسم امام علی (ع) می‌رسند، روضه حضرت امیر را می‌خوانند؛ یا وقتی در ماه محرم باشد، با رسیدن به نام [[حسین|امام حسین (ع)]] [[روضه]] آن حضرت قرائت می‌شود؛ در ادامه تا به اسم امام جواد (ع) می‌رسند، روضة باب الحوائج خوانده می‌شود. این مراسم ادامه پیدا می‌کند تا وقتی به اسم امام زمان (ع) می‌رسند که در این وقت رو به قبله می‌ایستند و با ادای سلام و احترام به ایشان، مراسم تمام می‌شود.


برخی از فرق صوفیه بر نقش معنوی توسل به شیخ طريقة خود تأکید ویژه ای دارند. برای نمونه در میان طريقه های معاصر صوفیه، تجانيه پیروان شیخ احمد تجانی، بر توسل به شیخ طریقه خود تأكیدی فراوان دارند. آنان شیخ احمد را خاتم اولیا می دانند و توسل به روحانیت شیخ را اساسی ترین راه نجات و رستگاری به شمار می آورند (فوتی، ۵/۲، ۱۷؛ تریمینگام، 108).
در مجالس خصوصی که در منازل انجام می‌شود، از گذشته چنین مرسوم بود که با قرار دادن نوعی از چراغ، همچون چراغ زنبوری مردم را از برقراری مجلس دعا آگاه می‌ساختند که امروزه این عمل به وسیله لامپ‌های نئون تعبیه شده بر روی یک پایه صورت می‌گیرد. در مراسم دعای توسل علاوه بر دعوت‌های خصوصی، این چراغ‌ها بیانگر دعوت عام است.<ref>برای چگونگی انجام این دعا در برخی از شهر‌ها، نک‌: طباطبایی، 634.</ref> به جز دعای توسل، از قدیم دعا برای توسل در اشکال گوناگون بوده که برای نمونه می‌توان به دعای امام جعفر صادق (ع) اشاره کرد که در الکافی کلینی آمده است.<ref>نک‌: 75/4.</ref>


ابوالحسن شاذلی درباره جواز توسل و شفاعت، مردم را به دو دسته تقسیم می کند: از نظر او دسته ای از مردم هستند که هنوز اندیشه و افکار آنان درباره توحید شکل کامل نگرفته است و میان شک و يقين سرگشته اند. شاذلی توسل را برای این دسته از مردم شایسته نمی داند، چه، بیم آن دارد که به اشتباه وسیله ها را عامل و فاعل رستگاری بدانند و نیز فراموش کنند که توسل بدون داشتن عمل صالح سودمند نیست. در مقابل دسته دیگر مردم که به درجه ای رسیده اند که توحید و محبت به خداوند در وجود آنها شکل گرفته است، در صورت توسل به شخص یا عملی دچار گمراهی نمی گردند و از این رو توسل برای آنان جایز است (نک: عمار، ۲۵۵-۲۵۶).
علاوه بر دعای معروف توسل، برای توسل جستن و طلب شفاعت کردن راه‌های گوناگونی وجود دارد. همچون رفتن به زیارت به قصد طلب حاجت، بر پا داشتن [[عزادارى|عزاداری]] بزرگان دین برای رفع بلا و برآورده شدن حاجات، نذر کردن چیزی به نام ایشان و یا برای مرقدشان، به جا آوردن نماز توسل در میان نمازهای مستحب برای توسل به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع). مردم ضمن توسل به بزرگان دین در بیان نیاز به یاری ایشان به هنگام شیوع بیماری‌های مهلکی چون وبا و طاعون و یا خشکسالی نذر می‌کردند تا بلا و مصیبت رفع شود.<ref>شکور زاده، 33.</ref> همچنین مسافران، برای به سلامت رسیدن نیز متوسل می‌شده‌اند و برای رسیدن به مقصد نذر می‌کرده‌اند.<ref>سرنا، 275 ,271.</ref>


برای توسل گاه مراسم سفره بر پا می‌کنند. سفره‌ها نیز به نیت رفع پریشانی، سلامت مسافر، قرض، ناخوشی، زیارت، رفع اختلافات خانوادگی و دیگر حاجات انداخته می‌شود.<ref>شریعت زاده، 389؛ نوبان، 46-49.</ref> برای این سفره‌ها آدابی مثل خواندن نماز و روضه و اشعاری به قصد توسل وجود دارد.<ref>شکور زاده، 25، 29؛ هدایت، 59-60؛ نفیسی، همانجا.</ref>


مآخذ: ابن بابویه، محمد، التوحيد، به کوشش هاشم حسینی، تهران، ۱۳۸۷ق؛ این شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، مطبعه علمیه، این مرزوق، ابوحامد، التوسل بالنبی، به کوشش حسين حلمی، استانبول، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م؛ اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، قم، ۱۳۹۷ق؛ امینی، عبدالحسين، الغدیر، بیروت، بیروت، ۱۳۹۷ق، جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۳۶ ش؛ حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، به کوشش محمد باقر محمودی، تهران، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م، حسینی، عبدالله، كاسح الالغام الكفرية، قاهره، مكتبة الشعب؛ خصیبی، حسین، الهداية الكبرى، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م، خیاط، عبدالکریم، الانتصار، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه؛ طباطبایی، محمد حسين، الميزان، قم، جامعه مدرسین؛ طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م، عمار، على سالم، ابوالحسن الشاذلي قاهره، ۱۹۵۱م؛ فوتی، عمر، «الرماح»، در حاشیه جواهر المعانی، بیروت، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ قرآن کریم؛ قمی، علی، تفسیر، به کوشش طيب موسوی جزایری، قم، ۱۴۰۴م، کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، ۱۴۱۵ق؛ نعمانی، محمد، الغيبة، به کوشش فارس حسون، قم، ۱۴۲۲ق، يافعی، عبدالله، نشر السحاسن الغالية ، به کوشش ابراهيم عطوه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م، نیز:
*


Trimingham, S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971.
==پیوند به بیرون==


مسعود تاره
*[https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/3207 منبع مقاله: دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی]


==منابع==


'''ب- ۴. نقد توسل از سوی سلفيه:''' درباره توسل تا پیش از ابن تیمیه (د ۷۲۸ ق) به طور مستقیم به بحث و گفت و گوی نظری پرداخته نشده است و به بابی با عنوان توسل در کتابهای کلامی یا حدیثی یا در ضمن ردیه نگاشته ها برنمی خوریم. ابن تیمیه و سپس پیروان وی موسوم به سلفيه تاکنون، به طور پیگیر به نقد توسل پرداخته، و گونه هایی از آن را نامشروع، بدعت و حتی مستلزم شرک دانسته اند. آنان در یک دسته بندی برگرفته از احادیث، توسل را یا به اعمال و رفتار نیک افراد می دانند، یا به معنای واسطه قرار دادن شخصی دیگر -اعم از زنده یا مرده- که در این صورت نیز نقش آن شخص یا صرفا در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام می دهد، یا آن شخص خود واسطه میان خدا و بندگان قرار گرفته، به ذات او متوسل می شود.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1088640 آمدی، عبدالواحد، ''غرر الحکم''، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، 1366ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4571043 ابشیهی، محمد، ''المستطرف''، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/666255 ابن ابی شیبه، عبدالله، ''المصنف''، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/926341 ابن ابی عاصم، احمد، ''السنة''، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، 1400ق/1993م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1034139 ابن بابویه، محمد، ''الامالی''، قم، 1417ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/929246 ابن بطوطه، محمد، ''الرحلة''، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5398743 ابن جوزی، عبدالرحمان، ''صفوة الصفوة''، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، 1399ق/1979م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2032309 همو، ''المنتظم''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/1992م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1050836 ابن حبان، محمد، ''الصحیح''، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2129333 ابن خزیمه، محمد، ''الصحیح''، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1971م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/768144 ابن درید، محمد، ''جمهرة اللغة''، حیدرآباد دکن، 1345ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/576130 ابن سعد، محمد، ''الطبقات الکبرى''، بیروت، دار صادر.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4502466 ابن عابدین، محمدامین، ''حاشیة رد المحتار''، بیروت، 1415ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/934830 ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، ''قواعد الاحکام''، بیروت، دارالکتب العلمیه.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4322993 ابن قولویه، جعفر، ''کامل الزیارات''، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3082880 ابن قیم جوزیه، محمد، ''الفوائد''، بیروت، 1393ق/1973م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/526592 ابن کثیر، ''البدایة و النهایة''، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، 1403ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5813860 ابن ماجه، محمد، ''السنن''، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1952-1953م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1619609 ابن مغازلی، علی، ''مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)''، بیروت، مکتبة الحیاة.]
*ابن مفلح، محمد، ''الفروع''، به کوشش ابو الزهراء حازم القاضی، بیروت، 1418ق.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/891539 ابن منظور، ''لسان.'']
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4777718 ابو داوود سجستانی، سلیمان، ''السنن''، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1369ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/936215 ابوشامه، عبدالرحمان، ''کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین''، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/571855 ابونعیم اصفهانی، احمد، ''حلیة الاولیاء''، قاهره، 1351ق/1932م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/528095 احمد بن حنبل، ''مسند''، قاهره، 1313ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/509695 اسکافی، محمد، ''المعیار و الموازنة''، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1402ق/1981م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1767089 ''الامامة و السیاسة''، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2875577 اهوازی، حسین، ''الزهد''، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، 1399ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1144353 بخاری، محمد، ''صحیح''، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م.]
*بزار، احمد، ''المسند''، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌ الله، بیروت/ مدینه، 1409ق.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1731585 بیهقی، احمد، ''السنن الکبرى''، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5466349 ترمذی، محمد، ''السنن''، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م بب .]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3012556 ''تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس''، بیروت، دارالفکر.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1101399 جعفری، یعقوب، ''بزرگداشت اولیای خدا''، قم، 1372ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/573114 جوهری، اسماعیل، ''صحاح''، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، 1376ق/1956م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/927782 حاکم نیشابوری، محمد، ''المستدرک علی الصحیحین''، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/1990م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1004414 حجاوی، موسى، «الاقناع»، همراه ''کشاف القناع'' بهوتی، بیروت، 1418ق.]
*حسینی، محمد، ''ذیل العبر''، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2132038 حطاب، محمد، ''مواهب الجلیل''، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، 1416ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3228922 خزاز، علی، ''کفایة الاثر''، قم، 1401ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4954382 خصیبی، حسین، ''الهدایة الکبرى''، بیروت، 1411ق/1991م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/731213 خطیب بغدادی، احمد، ''تاریخ بغداد''، قاهره، 1349ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/727418 خلیل بن احمد فراهیدی، ''العین''، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، 1981-1982م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2120355 دیلمی، شیرویه، ''الفردوس بمأثور الخطاب''، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، 1986م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1567247 ذهبی، محمد، ''سیر اعلام النبلاء''، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/975977 راغب اصفهانی، حسین، ''مفردات الفاظ القرآن''، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، 1392ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5025050 زمخشری، محمود، ''اساس البلاغة''، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، 1399ق/1979م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5466154 سبکی، علی، ''شفاء السقام''، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1096040 سیوطی، ''الدر المنثور''، بیروت، 1993م.]
*شوکانی، محمد، ''الدر النضید''، بیروت، دارالندوة الجدیده.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1085022 طبرانی، سلیمان، ''المعجم الاوسط''، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/500440 همو، ''المعجم الکبیر''، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/706922 طبری، ''تاریخ''، بیروت، 1407ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/883315 همو، ''التفسیر''، بیروت، 1405ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/801179 طوسی، محمد، ''الامالی''، قم، 1413ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5620805 همو، ''التبیان''، به کوشش قصیر عاملی، نجف، 1383ق/1964م.]
*طیالسی، سلیمان، ''المسند''، بیروت، دارالمعرفه.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4162128 عبدالسلام، عمر، ''مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة''، بیروت، 1416ق/1995م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/633648 علی، جواد، ''المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام''، بیروت/ بغداد، 1968م.]
*علی بن جعد، ''المسند''، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، 1410ق/1990م.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4280577 ''قرآن'' کریم.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/621022 قرطبی، محمد، ''الجامع لاحکام القرآن''، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/808030 قمی، علی، ''تفسیر''، به کوشش موسوی جزایری، قم، 1387ق/1968م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/502271 کراجکی، محمد، ''معدن الجواهر''، به کوشش احمد حسینی، قم، 1394ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2213657 کلینی، محمد، ''الکافی''، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، 1391ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/552148 کوفی، محمد، ''مناقب امیرالمؤمنین (ع)''، به کوشش محمدباقر محمودی، قم، 1412ق.]
*لالکایی، هبةالله، ''کرامات الاولیاء''، به کوشش احمد سعدالحمان، ریاض، 1412ق.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2117677 مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، ''تحفة الاحوذی''، بیروت، دارالکتب العلمیه.]
*محاملی، حسین، ''الامالی''، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، 1412ق.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/933123 مرداوی، علی، ''الانصاف''، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/1986م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/541749 مفید، محمد، ''المسائل‌ العکبریة''، قم،1413ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2601475 ممدوح، محمود سعید، ''رفع المنارة''، عمان، 1416ق/1915م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1759514 میبدی، احمد، ''کشف الاسرار''، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1361ش.]
*''[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3097840 نهج‌البلاغة.]''
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/933119 واقدی، محمد، ''فتوح الشام''، بیروت، دارالجیل.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/547512 ابن جبیر، محمد، رحلة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/809143 ابن حجر هیتمی، احمد، الصواعق المحرقة، به کوشش عبد الرحمان ترکی و کامل محمد خراط، بیروت، 1997 م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/536144 ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1988م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2127109 ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1317773 احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1339 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/534911 اولیویه، سفرنامه، ترجمه محمد طاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1931823 بلخی، محمود، بحر الاسرار، بخش سفرنامه هند و سیلان، کراچی، 1980م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/536518 تاج السلطنه، خاطرات، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1361ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/893754 جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1338ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/928653 دارمی، عبدالله، السنن، به کوشش فراز احمد زمرلی و خالد السبع علمی، بیروت، 1407ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2152645 دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، 1348ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/938116 زرقانی، محمد، شرح على المواهب اللدنیة، بیروت، 1393ق/1972م.]
*زین، عبد المنعم، وسیلة المؤمنین، بیروت، 1414ق/ 1994م.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1941104 سمهودی، على، وفاء الوفاء باخبار دار مصطفی، بیروت، 1404ق/1984م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/549456 شریعت زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3409782 شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/550207 شیل، م. ن.، خاطرات، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، 1362 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/666147 طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامه اردکان، تهران، 1381 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/505261 علامه حلی، حسن، کشف الیقین، به کوشش محمد حسن حسین آبادی، تهران، 1411ق/1991م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5161421 غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، دار المعرفه.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/657648 قمی، عباس، مفاتیح الجنان، بیروت، 1414ق/1995م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/527851 کلاویخو، روی، سفرنامه، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، 1337ش.]
*
*کوکلانی، طوطی، «اماکن نظر کرده سبزوار»، فردوسی، تهران، 1347 ش، شم 874.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/609431 لهسایی زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1087204 مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403ق/1983م.]
*مشهدی، محمد، فضل الکوفة و مساجدها، به کوشش محمد سعید طریحی، بیروت، دارالمرتضى.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/527306 مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/697030 نفیسی، سعید، گفت و گوی خانوادگی درباره تهران قدیم، تهران، 1353ش.]
*نویان، مهرالزمان، «سفره‌های نذری، تجلی صداقت و اخلاص»، میراث فرهنگی، تهران، 1369ش، شد 2.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4523452 هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران، 1385ش.]
*هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت 1401ق/1989م.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1096113 آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، 1417ق.]
*ابن تیمیه، احمد، دقائق التفسیر، به کوشش محمد سید جلیند، دمشق، 1404ق.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/922785 همو، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، 1390ق/1970م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/496221 امین، محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبد الوهاب، قم، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1921100 رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفه.]
*
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/892784 طبرانی، سلیمان، المعجم الصغیر، به کوشش محمد شکور محمود حاج امریر، بیروت، 1405ق/1985م.]
*عبداللطیف، محمد، دعاوى المناوئین الدعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ریاض، 1412ق.
*
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3723351 نبهانی، یوسف، شواهد الحق فی الاستعانة بسید الخلق، بیروت، 1417ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/559067 هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، 1988م.]


ابن تیمیه در رساله‌ای مستقل با عنوان قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة بر مبنای همین تقسیم بندی از دو گونه توسل مشروع و نامشروع یاد می کند (نک: سراسر رساله، به ویژه ص ۴۸-۵۱، نیز دقائق التفسير، ۴۷/۲-۴۸). گونه اول آن است که ایمان و عمل صالح به عنوان واسطه ای برای تقرب به خدا قرار گیرد، یا آنکه کسی از پیامبر (ص ) یا هر بنده دیگری در زمان حیات و در حال حضور، در خواست دعای خیر کند که این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد، و گرنه دعای پیامبر (ص) و دیگری برای غیر مؤمنان سودی ندارد. همچنین سوگند دادن خدا به پیامبر (ص) و نیز واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر اکرم در طلب حاجت از خدا بدعت و نامشروع تلقی شده است. از این رو توسل به ذات پیامبر (ص) و به طبع دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت تلقی می شود و در خواست دعای خیر از ایشان نیز تنها در زمان حیات و به طور مستقیم و رودرروی او سنت صحابه معمول بوده است و جز آن هر چه باشد، بدعت تلقی می شود (نک: مبارکفوری، ۲۵/۱۰-۲۸؛ رضا، ۳۷۱/۶-۳۷۷، ۶/۱۱-۷).
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5983104 ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، تهران، 1387ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1646537 ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، مطبعه علمیه.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3440471 ابن مرزوق، ابوحامد، التوسل بالنبی، به کوشش حسین حلمی، استانبول، 1396ق/1976م.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2360165 اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، قم، 1397ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2819424 امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، بیروت، 1397ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4196773 جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، 1336 ش.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/518101 حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، به کوشش محمد باقر محمودی، تهران، 1411ق/1990م.]
*حسینی، عبدالله، کاسح الالغام الکفریة، قاهره، مکتبة الشعب.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/920390 خیاط، عبدالکریم، الانتصار، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/603187 طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/624626 طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش محمدباقر خرسان، نجف، 1386ق/1966م.]
*عمار، على سالم، ابوالحسن الشاذلی قاهره، 1951م.
*فوتی، عمر، «الرماح»، در حاشیه جواهر المعانی، بیروت، 1393ق/ 1973م.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3366118 قاضی نعمان، شرح الأخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.]
*
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/5178111 کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، 1415ق.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2554155 نعمانی، محمد، الغیبة، به کوشش فارس حسون، قم، 1422ق.]
*یافعی، عبدالله، نشر السحاسن الغالیة، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، 1381ق/1961م.


ابن تیمیه بر مبنای این نگرش به نقد و تأويل روایاتی پرداخته است که از توسل اصحاب پیامبر (ص) به آن حضرت حکایت می کنند و در همه آنها سعی دارد که توسل را صرفا به همان همان دو معنای مشروع نخست باز گرداند. این طرز تلقی سخت گیرانه از سوی همفکران سلفی ابن تیمیه نیز نقد شده، و مواردی چون واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر (ص) نزد خدا جایز و مشروع شمرده شده است (نک: الوسی، ۱۸۷/۶-۱۸۸).
نیز:
 
{{چپ‌چین}}
عموم دانشمندان مذاهب اسلامی بر نگرش ابن تیمیه در نقد توسل، اعتراضاتی کرده، و ردیه های متعددی بر او نگاشته اند (برای نمونه، نک: سبکی، ۲۴۵-۳۲۰؛ سمهودی، ۱۳۷۱ بب‍؛ نبهانی، سراسر کتاب، به ویژه ص ۳۸۶ بب‍). در این ردیه ها بیشتر بر تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان، و در نتیجه رد اتهام شرک نسبت به توسل پرداخته شده، و در کنار آن به آیه ۳۵ سوره مائده (۵) و نیز آیاتی دیگر که از استغفار پیامبر (ص) برای مؤمنان ياد گردیده است (برای نمونه، نک: يوسف / ۹۷/۱۲-۹۸؛ منافقون /۵/۶۳) و همچنین به روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر اکرم (ص) در حیات و ممات ایشان حکایت دارند (برای نمونه، نک: طبرانی، ۴۹٫۳؛ هیثمی، ۲/ ۲۷۹)، استناد شده است.
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/939817 Massé, H., Croyances et coutumes Persanes, Paris, 1938.]
 
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/938587 Orsolle, E., Le Caucase er la Perse, Paris, 1885.]
بحث و گفت و گو درباره توسل در سده های اخیر تحت تأثیر جریان رو به رشد وهابیت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، و ردیه نویسی از هر دو سوی موافق و مخالف بسیار رونق داشته است (برای نمونه، نک: امین، ۲۴۱ بب‍؛ قس: عبداللطيف، ۲۴۱ بب‍).
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/939544 Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883.]
 
*GAL; Zammit, M. R., ''A Comparative Lexical Study of Qurºānic Arabic'', Leiden etc., 2002.
== منابع ==
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2216131 Trimingham, S., The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971.]
 
{{پایان چپ‌چین}}
* آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، ۱۴۱۷ق، ابن تیمیه، احمد، دقائق التفسير، به کوشش محمد سید جلیند، دمشق، ۱۴۰۴ق.
* همو، قاعدة جليلة في التوسل و الوسيلة، به کوشش زهير شاویش، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
* امین ، محسن، کشف الارتياب في اتباع محمد بن عبد الوهاب، قم، نشر کتابخانه بزرگ اسلامی.
* رضا، محمد رشید، تفسير المنار، بیروت، دار المعرفه سبکی، علی، شفاء السقام، به کوشش محمد رضا حسینی جلالی، قم، ۱۴۱۹ق.
* سمهودی، علی، وفاء الوفاء، بیروت، ۱۴۰۹ق، طبرانی، سليمان، المعجم الصغير، به کوشش محمد شکور محمود حاج امریر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. عبد اللطيف، محمد، دعاوى المناوئين الدعوة الشيخ محمد بن عبدالوهاب، ریاض، ۱۴۱۲ق.
* قرآن کریم.
* مبارکفوری محمد عبدالرحمان، تحفة الأحوذی، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰ م نبهانی، یوسف، شواهد الحق في الاستعانة بسيد الخلق، بیروت، ۱۴۱۷ق، هیثمی، علی، مجمع الزوائد، بیروت، ۱۹۸۸م.
 
 
'''توسل در تحقق تاریخی:''' مجموعه رفتارهایی که می توان آن را مصداقی از توسل دانست، از گذشته تا به امروز در جوامع گوناگون به شیوه های مختلف انجام گرفته، و نمایانگر آداب و رسوم جاری در میان مردم است. سرچشمه توسل اعتقادات دینی است که با توجه به گستره اسلام و وجود مذاهب و مکاتب مختلف، به طور طبیعی نمودهایی پرتنوع یافته است.
 
جدا از روایات و اقوال پرشماری که در باره توسل در سطح مفاهیم نظری وجود دارد، روایات بسیاری یافت می شود که نمونه های عملی توسل را در میان مردم مسلمان از سده های نخست نشان می دهد. توسل یکی از روشهای مرسوم ارتباط با پروردگار در میان مسلمانان است که نزد مذاهب مختلف اسلامی دیده می شود. از عالمان اهل سنت، کسانی چون سبکی (سده ۸ ق) و سمهودی (سده ۱۰ ق) به رواج عملی گونه هایی از توسل که به صور مختلف انجام می شده است، اشاره دارند و آثاری در این زمینه تأليف نموده اند (نک: سبکی، ۱۶۰؛ سمهودی، ۱۳۷۱/۳). در این اعمال تقرب به خداوند اصلی ترین مؤلفه ای است که مورد توجه متوسلان است.
 
مسلمانان از دیرباز به روشهای گوناگون به بزرگان متوسل می شدند که قدمت آن را می توان از زمان پیغمبر (ص) پی گرفت. در برخی از روایات از زمان پیامبر اسلام (ص) آمده است که مردم برای حاجات خود و به خصوص هنگام در خواست باران (استسقا)، آن حضرت را وسیله قرار داده، با توسل جستن به ایشان، از خداوند طلب رفع نیاز خویش می کردند (مثلا بخاری،
 
۳۴۲/۱). در روایتی دیگر در همان عصر شخصی نابینا برای توسل جستن نزد پیامبر (ص) می شتابد و خواست او اجابت می گردد (ابن ماجه، ۴۴۱/۱). پس از وفات پیامبر (ص) هم، مسلمانان نزد مزار آن حضرت می رفتند و به ایشان توسل می جستند (نک: دارمی، ۴۳/۱؛ سمهودی، ۱۳۷۱/۳، ۱۳۷۴، جم‍؛ ابن حجر، ۵۱۱/۲) نه تنها از توسل مردم به پیامبر (ص)، بلکه از توسل پیامبران به یکدیگر نیز سخن آمده است؛ چنان که نه تنها رسول اکرم (ص) به پیامبران پیشین متوسل گشته، روایاتی نیز درباره توسل پیشاپیش از سوی پیامبران به رسول اکرم (ص) رسیده است (نک: ابو نعیم، ۱۲۱/۳؛ هندی، ۴۵۵/۱۱).
 
نزد شیعه توسل به ائمه(ع) و به طور کلی ۱۴ معصوم (ع) در منابع کهن نمونه های روشنی دارد، همچون حسن بن ابراهيم خلال به امام صادق (ع) توسل می جسته است (خطيب، ۱۲۰/۱). جامع ترین نمونه از توسل به معصومین (ع) را می توان در دعای توسل مشاهده کرد (نک‍: ادامه مقاله). باید توجه داشت که توسل به اهل بیت (ع) مختص به شیعیان نبوده، و به رغم تفاوتهای اعتقادی در باب امامت، توسل به اهل بیت در میان اهل سنت نیز رواجی گسترده داشته است (مثلا نک‍: ابن جبیر، ۴۸).
 
بر سیاق توسل پیامبران به یکدیگر، در روایات شیعه از توسل امامان به پیامبر (ص) و به یکدیگر نیز سخن آمده است. در این باره نمونه هایی از توسل جستن حضرت علی (ع) به پیامبر (ص) (علامه حلی، ۱۰۶) یا امام صادق (ع) به امامان پیش از خود (مشهدی، ۴۷) نقل شده است.
 
فراتر از پیامبران و امامان، در میان مذاهب گوناگون اسلامی توسل شامل اولیا نیز بوده، و بدین سان، گستره وسیع تری را در بر می گرفته است. جدای از خاندان نبوت، اولياء الله همواره در میان مردم دارای جایگاه خاص بوده اند و پس از مرگ، مدفن ایشان نیز متبرک شمرده شده، و مردم برای توسل جویی به این مکانهای مقدس می رفته اند (مثلا نک: کوکلانی، ۲۸). زرقانی سبب گرایش مردم به زیارت و توسل به اولیا را از میان رفتن گناهان زوار این مکانها ذکر کرده است (۳۱۷/۸).
 
در میان شیعه، مواردی از توسل به افرادی از خاندان ائمه اعم از امامزادگان و مادران و همسران ائمه دیده می شود (نک‍: این بابویه، ۳۶۹؛ مصطفوی، ۱۳۳/۱؛ نوبان، ۴۷؛ شکورزاده، ۲۸). در منابع اهل سنت نیز سخن از آن است که پس از وفات پیامبر (ص)، مردم به هنگام درخواست باران، عباس عموی حضرت را به عنوان جایگزینی از خاندان ایشان برای استسقا خواسته، به او متوسل گشتند و این امر در حضور خلیفه دوم اتفاق افتاد (بخاری، همانجا؛ نیز غزالی، ۳۰۸/۱). در دوره های بعدی نمونه هایی از توسل به عالمان بزرگ اهل سنت نیز دیده می شود؛ به خصوص روایتی حاکی از آن است که محمدبن ادریس شافعی، به تربت ابوحنیفه توسل جسته بود (خطیب، ۱۲۳/۱) و بسیاری هم به تربت شافعی متوسل می شدند (ابن عماد، ۴۶/۴).
 
مزار امامان و اولیا در تاریخ فرهنگ اسلامی همواره آن اندازه اهمیت داشته است که در متون کهنی از شیعه و اهل سنت چون رحلة ابن جبیر و در فضل الكوفة و مساجدها در کنار داده های جغرافیایی، از اماکن متبرکه نیز به طور گسترده یاد کرده اند (مثلا ابن جبیر، ۴۸، ۸۶؛ مشهدی، همانجا؛ ابن عدیم، ۴۷۰-۴۶۹). به اینها باید کتابهای دیگری را افزود که درباره مزارات شهرهای مختلف به طور مستقل نوشته شده است (مثلا جنید، نیز احمد بن محمود، سراسر آثار).
 
شمار مقابر و مدافن امامزاده ها در شهرهای بزرگ و کوچک، و تردد شمار بسیار حاجتمندان که به نیت توسل جویی به این اماکن می رفته اند، توجه برخی از سیاحان مسلمان و بیگانه را به خود جلب کرده است (بلخی، ۱۰۲-۱۰۳؛ دلاواله، ۱۲۳، ۴۳۵-۴۳۶؛ تاج السلطنه، ۱۰۲؛ لهسایی زاده، ۱۰۱؛ اولیویه، ۷۶، ۱۰۶؛ اورسل، 222)؛ از جمله کلاویخو در نخستین دهه سده ۹ ق به فراوانی زوار و متوسلان به امام رضا (ع) اشاره دارد (ص ۱۹۲-۱۹۳). غالبا به هنگام زیارت، ادعیه و زیارت نامه هایی خوانده می شود که در آنها به شیوه های مختلف به صاحب آن زیارتگاه و یا کسی از بزرگان دین، توسل می جویند (برای نمونه، نک: زین، ۱۱۵ بب).
 
وقتی اعتقادات دینی مردم با نیازهای ایشان و نیز برخی از عرف و عادات جامعه در هم آمیخته می شود، طیفی از باورها و رسمها را به وجود می آورد که با وجود غیر مستند بودن آنها به نصوص دینی، می تواند دارای ارزش مردم شناختی باشد. از جمله اینکه توسل به هر کدام از امامان و اولیا برای نیاز خاصی دانسته شده است. برای نمونه توسل به امام حسین (ع) برای حل مشکلات خانوادگی از گذشته های دور نزد زنان مرسوم بوده است، یا اگر مشکل بیماری بود، سفره‌ای به نام امام زین العابدین (ع)، اگر برای ادای قرض بود به نام امام هشتم (ع) و اگر برای سرکوبی دشمن بود، برای حضرت عباس (ع) می انداختند و روضه مربوط به مصائب و عزای او خوانده می شد؛ توسل به حضرت خضر (ع) در دوره زمانی ۴۰ روزه برای رفع گرفتاری انجام می شد (نفیسی، ۳۴؛ شیل، ۹۱؛ تحقیقات میدانی). جالب آن است که مثلا در کاشان زنان برای برخی حاجات که غالبا درباره آگاهی و خبر یافتن از چیزی است، به امامزاده شاه پلمون رفته، بدو متوسل می شوند (ماسه، 294).
 
توسل جستن در هر دو حالت فردی و گروهی انجام می شود. به جز نمونه های بسیار در حالت فردی، انجام دادن برخی از مراسم مانند دعاهایی مخصوص به صورت جمعی انجام می گیرد مانند دعای معروف توسل.
 
در میان روشهای گوناگون برای توسل، دعای معروف به توسل از شهرت بسیاری برخوردار است. در این دعا که به روایت ابن بابویه است، با نام بردن و توسل به پیامبر اکرم (ص) آغاز می شود و با حضرت فاطمه زهرا و امامان دوازده گانه (ع)
 
ادامه می یابد (مجلسی، ۲۴۷/۹۹-۲۴۹؛ قمی، ۱۰۸-۱۱۰). این دعا که در میان مردم رواج بسیار دارد، بیشتر در شبهای چهارشنبه هر هفته به صورت عمومی (در مساجد، حسینیه ها، زیارتگاهها، به خصوص در مسجد جمکران قم و امامزاده صالح تجریش) و خصوصی (در منازل) انجام می شود. در این مراسم متوسلان با نشستن رو به سوی قبله، دعا می خوانند و با رسیدن به نام هر یک از معصومین (ع)، به ذکر کوتاهی از آن حضرت می پردازند. زمان انجام این دعا در انتخاب روضه هایی که همراه آن خوانده می شود، اثر می گذارد. مثلا اگر در ماه رمضان باشد، وقتی به اسم امام علی (ع) می رسند، روضه حضرت امیر را می خوانند؛ یا وقتی در ماه محرم باشد، با رسیدن به نام امام حسین (ع) روضه آن حضرت قرائت می شود؛ در ادامه تا به اسم امام جواد (ع) می رسند، روضة باب الحوائج خوانده می شود. این مراسم ادامه پیدا می کند تا وقتی به اسم امام زمان (ع) می رسند که در این وقت رو به قبله می ایستند و با ادای سلام و احترام به ایشان، مراسم تمام می شود.
 
در مجالس خصوصی که در منازل انجام می شود، از گذشته چنین مرسوم بود که با قرار دادن نوعی از چراغ، همچون چراغ زنبوری مردم را از برقراری مجلس دعا آگاه می ساختند که امروزه این عمل به وسيلة لامپهای نئون تعبیه شده بر روی یک پایه صورت می گیرد. در مراسم دعای توسل علاوه بر دعوتهای خصوصی، این چراغها بیانگر دعوت عام است (برای چگونگی انجام این دعا در برخی از شهرها، نک: طباطبایی، ۶۳۴). به جز دعای توسل، از قدیم دعا برای توسل در اشکال گوناگون بوده که برای نمونه می توان به دعای امام جعفر صادق (ع) اشاره کرد که در الکافی کلینی آمده است (نک: ۷۵/۴).
 
علاوه بر دعای معروف توسل، برای توسل جستن و طلب شفاعت کردن راههای گوناگونی وجود دارد. همچون رفتن به زیارت به قصد طلب حاجت، برپا داشتن عزاداری بزرگان دین برای رفع بلا و برآورده شدن حاجات، نذر کردن چیزی به نام ایشان و یا برای مرقدشان، به جا آوردن نماز توسل در میان نمازهای مستحب برای توسل به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع). مردم ضمن توسل به بزرگان دین در بیان نیاز به یاری ایشان به هنگام شیوع بیماریهای مهلکی چون وبا و طاعون و یا خشکسالی نذر می کردند تا بلا و مصیبت رفع شود (شکورزاده، ۳۳). همچنین مسافران، برای به سلامت رسیدن نیز متوسل می شده اند و برای رسیدن به مقصد نذر می کرده اند (سرنا، 275 ,271).
 
برای توسل گاه مراسم سفره برپا می کنند. سفره ها نیز به نیت رفع پریشانی، سلامت مسافر، قرض، ناخوشی، زیارت، رفع اختلافات خانوادگی و دیگر حاجات انداخته میشود (شریعت زاده، ۳۸۹؛ نوبان، ۴۶-۴۹). برای این سفره ها آدابی مثل خواندن نماز و روضه و اشعاری به قصد توسل وجود دارد (شکورزاده، ۲۵، ۲۹؛ هدایت، ۵۹-۶۰؛ نفیسی، همانجا).
 
== پیوند به بیرون ==
 
* منبع مقاله: [https://www.cgie.org.ir/fa/publication/entryview/3207 دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی]
 
== منابع ==
 
* ابن بابویه، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق.
* ابن جبير، محمد، رحلة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
* ابن حجر هیتمی، احمد، الصواعق المحرقة، به کوشش عبد الرحمان ترکی و کامل محمد خراط، بیروت، ۱۹۹۷ م.
* ابن عدیم، عمر، بغية الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۹۸۸م.
* ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلميه.
* ابن ماجه، محمد، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبد الباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
* ابونعیم اصفهانی، احمد، حلية الأولياء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
* احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ ش.
* اولیویه، سفرنامه، ترجمه محمد طاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، ۱۳۷۱ ش.
* بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفى ديب البغاء بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
* بلخی، محمود، بحر الاسرار، بخش سفرنامه هند و سیلان، کراچی، ۱۹۸۰م.
* تاج السلطنه، خاطرات، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
* جنید شیرازی، ابوالقاسم، شد الازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
* خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
* دارمی، عبد الله، السنن، به کوشش فراز احمد زمرلي و خالد السبع علمی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
* دلاواله، پیترو، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، ۱۳۴۸ش.
* زرقانی، محمد، شرح على المواهب اللدنية، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۲م.
* زین، عبد المنعم، وسيلة المؤمنین، بیروت، ۱۴۱۴ق/ ۱۹۹۴م.
* سبکی، علی، شفاء السقام، حیدر آباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
* سمهودی، على، وفاء الوفاء باخبار دار مصطفی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
* شریعت زاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ش.
* شکورزاده، ابراهيم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
* شیل، م. ن.، خاطرات، ترجمه حسین ابو ترابیان، تهران، ۱۳۶۲ ش.
* طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامه اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش.
* علامه حلی، حسن، کشف الیقین، به کوشش محمد حسن حسین آبادی، تهران، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
* غزالی، محمد، احياء علوم الدین، بیروت، دار المعرفه.
* قمی، عباس، مفاتیح الجنان، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۵م.
* کلاویخو، را سفرنامه، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، ۱۳۳۷ش.
* کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
* کوکلانی، طوطی، «اماکن نظر کرده سبزوار»، فردوسی، تهران، ۱۳۴۷ ش، شم ۸۷۴.
* لهسایی زاده، عبدالعلی و عبدالنبي سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، ۱۳۷۰ش.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
* مشهدی، محمد، فضل الكوفة و مساجدها، به کوشش محمد سعيد طریحی، بیروت، دارالمرتضى.
* مصطفوی، محمد تقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۱ش.
* نفیسی، سعید، گفت و گوی خانوادگی در باره تهران قدیم، تهران، ۱۳۵۳ش.
* نویان، مهرالزمان، «سفره های نذری، تجلی صداقت و اخلاص»، میراث فرهنگی، تهران، ۱۳۶۹ش، شد ۲.
* هدایت، صادق، فرهنگ عامیانه مردم ایران، تهران، ۱۳۸۵ش.
* هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت ۱۴۰۱ق/۱۹۸۹م.
 
نیز
 
Massé, H., Croyances et coutumes Persanes, Paris, 1938; Orsolle, E., Le Caucase er la Perse, Paris, 1885; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883.


مهبانو علیزاده
==پی‌نوشت==
<references /><br />
[[رده:مفاهیم]]
[[رده:مفاهیم اسلامی]]
[[رده:مفاهیم در بین ادیان و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۸

توسل، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به جستن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ 8ق/ 14م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروه‌های معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرن‌ها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پا برجا است.

تحلیل مفهوم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ریشۀ «وسل» در زبان‌های سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبان‌های باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است.[۱]

در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است[۲]، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌ شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در قرآن کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند[۳]، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع[۴]، فضیلت[۵] و حتى محبت[۶] نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌ بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و در واقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست.[۷] گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند.[۸]

معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند.[۹] اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل -نه ماده و نه صیغۀ آن- وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را در بر داشته، و این تقرب برای درخواست چیزی پی‌ جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.

در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو است که برای درخواست بدون توسل درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است.[۱۰]

در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بستر سازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد[۱۱] و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت در بر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است[۱۲]، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است.[۱۳] اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌ شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، در واقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌ شونده اصلی التزامی است. به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها است.[۱۴]

فعل توسل با دو حرف اضافۀ (حرف جرّ) «ب» و «الى» متعدی می‌شود. آنچه پس از حرف «ب» می‌آید، واسطۀ توسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌ شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است.[۱۵]

با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیر دینی طی قرون همواره کاربرد داشته است.[۱۶]

توسل در نصوص اسلامی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توسل در قرآن کریم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

واژۀ توسل واژه‌ای قرآنی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...»[۱۷] است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواست‌ها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در قرآن کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...»[۱۸] در اثنای سخن از دین‌ ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند[۱۹] و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند[۲۰]؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است.[۲۱]

برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...»[۲۲] و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...»[۲۳] نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند[۲۴] که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.

توسل در احادیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توسل به پیامبر(ص)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌ باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر (ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...».[۲۵]

در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر (ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن[۲۶]؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.

به سخن خلیفۀ دوم نیز باید اشاره کرد که از توسل به پیامبر (ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است.[۲۷] گاه نیز از توسل به پیامبر (ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود.[۲۸] از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»[۲۹]، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر (ص) بوده است.[۳۰]

عالمانی چون ابوالعباس خطیب در وسیلة الاسلام بالنبی (ص)[۳۱] و شوکانی در الدر النضید[۳۲] به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر (ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر (ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر (ص) نیز تردید کرده است.[۳۳] در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خدا -حتى به پیامبر(ص)- را ممنوع می‌شمردند و همین امر موجب شد تا در 725ق/ 1325م وی را از مصر اخراج کنند.[۳۴]

هم زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د 746ق)، از عالمان شافعی، باب 8 از کتاب شفاء السقام را به موضوع توسل به پیامبر (ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌ باره منکری وجود نداشته است.[۳۵] وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌ باره، توسل به پیامبر(ص) را در 3 مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر (ص) در هر 3 مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است.[۳۶] وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر (ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر (ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است.[۳۷] این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.

توجه به کسانی جز پیامبر (ص)[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نخستین نمونه از این گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر (ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است.[۳۸] در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌ کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود.[۳۹]

نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر (ص) در باران‌ خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است.[۴۰] برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر (ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند.[۴۱]

در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت (ع) سخن بسیار آمده[۴۲]، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر (ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است.[۴۳] توسل به ائمه (ع) به طور مطلق[۴۴] و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین (ع)[۴۵] و امام صادق (ع)[۴۶] در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت (ع) در احادیث اهل سنت (ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم «به حقِ» پیامبر (ص) و اهل بیت او دانسته شده است.[۴۷] گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت (ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود.[۴۸]

نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد.[۴۹]

در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبت‌های مختلف، از جمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌ باره به یادداشتی از احمد بن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است.[۵۰] محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است.[۵۱]

توسل به قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توسل به قرآن کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی (ع) اشاره شده است که قرآن برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست[۵۲]، و شرف‌الدین بوصیری[۵۳] از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان التوسل بالقرآن تألیف کرده است.[۵۴] در مواردی از توسل به تورات و انجیل توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است.[۵۵]

توسل به اعمال و حسنات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حدیثی مشهور از امام علی (ع) در منابع شیعه و غیر شیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست 10 چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌ داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راستگویی.[۵۶] در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا[۵۷]، به تقوا[۵۸] و به استغفار[۵۹] نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح[۶۰]، به جهاد و نماز[۶۱] و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت[۶۲] در نوشته‌های عالمان -و نه در متون احادیث- آمده است.

کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌ شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد.[۶۳]

در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق (ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...»[۶۴] دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی».[۶۵]

گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایش‌های مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است.[۶۶] محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ 12ق نیز با تألیف التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى[۶۷] همین انگاره را دنبال کرده است.

بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر (ص) و صالحان، تأکید شده است.[۶۸]

توسل در اندیشه و آراء عالمان مسلمان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توسل و ائمه امامیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

گذشته از فرقه‌ها و گرایش‌های غالیانه‌ای که در سده‌های آغازین اسلام شکل گرفته بودند و شخصیت امام علی (ع) و دیگر امامان را آمیزه‌ای از الوهیت و جسمانیت تصور می‌کردند[۶۹]، گرایش امامیه به خصوص از سدۀ 3ق و هم زمان با شروع غیبت امام دوازدهم (ع)، با زدودن عقاید غالیانه نسبت به ائمه و با رد انتساب علم غیب و قدرت فوق بشری به امامان کوشیدند تا به مفهوم عنایت الهی بر وجود امام به منزله لطفی برای امکان قرب و قبولی طاعات تأکید کنند.[۷۰] در نظر امامیه، ائمه ذاتا عامل رستگاری و نجات از کیفر گناهان نیستند[۷۱]؛ با این حال نقش امام در جهان بینی امامیه به گونه‌ای شکل گرفته که نه تنها با توسل به ائمه امکان نجات از کیفر گناهان فراهم می‌گردد، بلکه توسل به امام از ارکان نجات و رستگاری به شمار می‌رود.[۷۲]

از جمله ادله نقلی که متکلمان امامیه آن را برای اثبات توسل به ائمه به کار می‌برند، آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»[۷۳] است. به این آیه با تکیه بر اینکه «حبل الله» از جمله اسماء الهی نیست، بر جواز توسل به غیر خدا، استناد شده است. در روایات امامیه، به صراحت حبل الله تعبیری از ائمه هدی (ع) دانسته شده است.[۷۴] همچنین امام علی (ع) در ضمن خطبه‌ای فرمود: «آنا حبل الله المتین».[۷۵] نظیر همین روایت نیز از امام صادق (ع) روایت شده است.[۷۶] آیه 35 سوره مائده[۷۷] مستند دیگری برای جواز توسل به ائمه به شمار می‌آید.[۷۸] امام علی (ع) نیز در روایتی خود را وسیله میان مردم و خداوند معرفی کرده است.[۷۹]

استشفاع یا توسل به شفاعت پیامبر (ص) و ائمه (ع) در کنار مفاهیمی چون استغاثه و توجه، از جمله مصادیق توسل به شمار می‌آید.[۸۰]

توسل و دعا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ادعیه بی شماری وجود دارند که در آنها توسل به اسماء الهی و اعمال صالح شخص مؤمن برای قبولی دعا و برطرف شدن حاجات صورت می‌گیرد. با این حال آنچه که در مباحث مربوط به توسل و دعا بیشتر توجه شده است، توسل به دعای صالحان برای برطرف شدن حاجت و یا شفاعت است. توسل به دعای صالحان از مهم‌ترین مصادیق توسل به شمار می‌رود، چنان که برخی توسل را به معنای طلب دعا تعریف کرده‌اند[۸۱] و برترین نوع آن توسل به دعای پیامبران و انبیای خاص خداوند است.[۸۲] در آیات قرآنی نیز اشاراتی به این گونه توسل شده است.[۸۳]

در پی شکل‌ گیری بحث‌هایی درباره جواز توسل به دعای پیامبر (ص)، آن را اغلب به 3 گونه تقسیم بندی کرده‌اند: نخست توسل به دعای آن حضرت در زمان حیات وی که تمامی گرایش‌های اسلامی در صحت این موارد توافق دارند؛ دیگری توسل به دعای نبی پس از رحلت او در روز قیامت که با توسل به دعای پیامبر (ص) به معنی شفاعت خواستن از وی در روز قیامت هم معنی است؛ سومین مورد، مربوط به توسل به دعای پیامبر (ص) در حیات برزخی ایشان است.[۸۴] اغلب گرایش‌های اسلامی مشروعیت هر 3 مورد یاد شده را قبول دارند و تنها حالت سوم است که عامل برخی از اختلافات شده است.[۸۵]

توسل نزد صوفیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

توسل در میان صوفیه از مهم‌ترین روش‌های سلوک معنوی به شمار می‌رود. اساس سلوک طریقه اویسیه که به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند، توسل به روحانیت رسول اکرم (ص) بود. صوفیانی چون بهاء الدین نقشبند که از روحانیت خواجه عبدالخالق غجدوانی بهره می‌گرفته، و زین‌ الدین ابوبکر تایبادی که با توسل به روحانیت احمد جام ژنده پیل منازل سلوک را طی کرده است، از این شمار هستند.[۸۶] توسل در میان دیگر گرایش‌های صوفیه نیز اهمیت دارد. از نظر صوفیه اولیای الهی -که همان مشایخ صوفیه هستند- بالاترین منزلت را نزد خداوند و به قیاس با زندگی روزمره، همان طور که برای رفع نیازهای زندگی گریزی از توسل به وسایل نیست، در حل مشکلات معنوی نیز شایسته است به روحانیت اولیا توسل شود.[۸۷] بیشتر مسائل مربوط به توسل در نزد صوفیه به همان ترتیبی است که در شرایط و موارد توسل از آنها یاد شده است. با این حال نقش حائز اهمیت مشایخ و اولیای صوفیه به گونه‌ای است که توسل به این اولیا را از مباحث بحث برانگیز و مورد اختلاف میان صوفیان و متشرعان کرده است.

برخی از فرق صوفیه بر نقش معنوی توسل به شیخ طریقة خود تأکید ویژه‌ای دارند. برای نمونه در میان طریقه‌های معاصر صوفیه، تجانیه پیروان شیخ احمد تجانی، بر توسل به شیخ طریقه خود تأکیدی فراوان دارند. آنان شیخ احمد را خاتم اولیا می‌دانند و توسل به روحانیت شیخ را اساسی‌ترین راه نجات و رستگاری به شمار می‌آورند.[۸۸]

ابوالحسن شاذلی درباره جواز توسل و شفاعت، مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند: از نظر او دسته‌ای از مردم هستند که هنوز اندیشه و افکار آنان درباره توحید شکل کامل نگرفته است و میان شک و یقین سرگشته‌اند. شاذلی توسل را برای این دسته از مردم شایسته نمی‌داند، چه، بیم آن دارد که به اشتباه وسیله‌ها را عامل و فاعل رستگاری بدانند و نیز فراموش کنند که توسل بدون داشتن عمل صالح سودمند نیست. در مقابل دسته دیگر مردم که به درجه‌ای رسیده‌اند که توحید و محبت به خداوند در وجود آنها شکل گرفته است، در صورت توسل به شخص یا عملی دچار گمراهی نمی‌گردند و از این رو توسل برای آنان جایز است.[۸۹]

نقد توسل از سوی سلفیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

درباره توسل تا پیش از ابن تیمیه (د 728 ق) به طور مستقیم به بحث و گفت و گوی نظری پرداخته نشده است و به بابی با عنوان توسل در کتاب‌های کلامی یا حدیثی یا در ضمن ردیه نگاشته‌ها برنمی خوریم. ابن تیمیه و سپس پیروان وی موسوم به سلفیه تاکنون، به طور پیگیر به نقد توسل پرداخته، و گونه‌هایی از آن را نامشروع، بدعت و حتی مستلزم شرک دانسته‌اند. آنان در یک دسته‌بندی برگرفته از احادیث، توسل را یا به اعمال و رفتار نیک افراد می‌دانند، یا به معنای واسطه قرار دادن شخصی دیگر -اعم از زنده یا مرده- که در این صورت نیز نقش آن شخص یا صرفا در حد دعای خیری است که به درگاه خدا انجام می‌دهد، یا آن شخص خود واسطه میان خدا و بندگان قرار گرفته، به ذات او متوسل می‌شود.

ابن تیمیه در رساله‌ای مستقل با عنوان «قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة» بر مبنای همین تقسیم بندی از دو گونه توسل مشروع و نامشروع یاد می‌کند.[۹۰] گونه اول آن است که ایمان و عمل صالح به عنوان واسطه‌ای برای تقرب به خدا قرار گیرد، یا آنکه کسی از پیامبر (ص) یا هر بنده دیگری در زمان حیات و در حال حضور، درخواست دعای خیر کند که این نیز تنها در صورتی ممکن است که آن فرد خود اهل ایمان باشد، و گرنه دعای پیامبر (ص) و دیگری برای غیر مؤمنان سودی ندارد. همچنین سوگند دادن خدا به پیامبر (ص) و نیز واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر اکرم در طلب حاجت از خدا بدعت و نامشروع تلقی شده است. از این رو توسل به ذات پیامبر (ص) و به طبع دیگران در هیچ حال جایز نیست و بدعت تلقی می‌شود و در خواست دعای خیر از ایشان نیز تنها در زمان حیات و به طور مستقیم و رو در روی او سنت صحابه معمول بوده است و جز آن هر چه باشد، بدعت تلقی می‌شود.[۹۱]

ابن تیمیه بر مبنای این نگرش به نقد و تأویل روایاتی پرداخته است که از توسل اصحاب پیامبر (ص) به آن حضرت حکایت می‌کنند و در همه آنها سعی دارد که توسل را صرفا به همان همان دو معنای مشروع نخست باز گرداند. این طرز تلقی سختگیرانه از سوی همفکران سلفی ابن تیمیه نیز نقد شده، و مواردی چون واسطه قرار دادن مقام و منزلت پیامبر (ص) نزد خدا جایز و مشروع شمرده شده است.[۹۲]

عموم دانشمندان مذاهب اسلامی بر نگرش ابن تیمیه در نقد توسل، اعتراضاتی کرده، و ردیه‌های متعددی بر او نگاشته‌اند.[۹۳] در این ردیه‌ها بیشتر بر تحلیل ماهیت رفتار افراد در توسل به صالحان و نیکان، و در نتیجه رد اتهام شرک نسبت به توسل پرداخته شده، و در کنار آن به آیه 35 سوره مائده[۹۴] و نیز آیاتی دیگر که از استغفار پیامبر (ص) برای مؤمنان یاد گردیده است[۹۵] و همچنین به روایاتی که از توسل صحابه به پیامبر اکرم (ص) در حیات و ممات ایشان حکایت دارند[۹۶]، استناد شده است.

بحث و گفت و گو درباره توسل در سده‌های اخیر تحت تأثیر جریان رو به رشد وهابیت بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته، و ردیه نویسی از هر دو سوی موافق و مخالف بسیار رونق داشته است.[۹۷]

توسل در تحقق تاریخی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مجموعه رفتارهایی که می‌توان آن را مصداقی از توسل دانست، از گذشته تا به امروز در جوامع گوناگون به شیوه‌های مختلف انجام گرفته، و نمایانگر آداب و رسوم جاری در میان مردم است. سرچشمه توسل اعتقادات دینی است که با توجه به گستره اسلام و وجود مذاهب و مکاتب مختلف، به طور طبیعی نمود‌هایی پر تنوع یافته است.

جدا از روایات و اقوال پر شماری که درباره توسل در سطح مفاهیم نظری وجود دارد، روایات بسیاری یافت می‌شود که نمونه‌های عملی توسل را در میان مردم مسلمان از سده‌های نخست نشان می‌دهد. توسل یکی از روش‌های مرسوم ارتباط با پروردگار در میان مسلمانان است که نزد مذاهب مختلف اسلامی دیده می‌شود. از عالمان اهل سنت، کسانی چون سبکی (سده 8 ق) و سمهودی (سده 10 ق) به رواج عملی گونه‌هایی از توسل که به صور مختلف انجام می‌شده است، اشاره دارند و آثاری در این زمینه تألیف نموده‌اند.[۹۸] در این اعمال تقرب به خداوند اصلی‌ترین مؤلفه‌ای است که مورد توجه متوسلان است.

مسلمانان از دیر باز به روش‌های گوناگون به بزرگان متوسل می‌شدند که قدمت آن را می‌توان از زمان پیغمبر (ص) پی گرفت. در برخی از روایات از زمان پیامبر اسلام (ص) آمده است که مردم برای حاجات خود و به خصوص هنگام در خواست باران (استسقا)، آن حضرت را وسیله قرار داده، با توسل جستن به ایشان، از خداوند طلب رفع نیاز خویش می‌کردند.[۹۹] در روایتی دیگر در همان عصر شخصی نابینا برای توسل جستن نزد پیامبر (ص) می‌شتابد و خواست او اجابت می‌گردد.[۱۰۰] پس از وفات پیامبر (ص) هم، مسلمانان نزد مزار آن حضرت می‌رفتند و به ایشان توسل می‌جستند[۱۰۱] نه تنها از توسل مردم به پیامبر (ص)، بلکه از توسل پیامبران به یکدیگر نیز سخن آمده است؛ چنان که نه تنها رسول اکرم (ص) به پیامبران پیشین متوسل گشته، روایاتی نیز درباره توسل پیشاپیش از سوی پیامبران به رسول اکرم (ص) رسیده است.[۱۰۲]

نزد شیعه توسل به ائمه (ع) و به طور کلی 14 معصوم (ع) در منابع کهن نمونه‌های روشنی دارد، همچون حسن بن ابراهیم خلال به امام صادق (ع) توسل می‌جسته است.[۱۰۳] جامع‌ترین نمونه از توسل به معصومین (ع) را می‌توان در دعای توسل مشاهده کرد.[۱۰۴] باید توجه داشت که توسل به اهل بیت (ع) مختص به شیعیان نبوده، و به رغم تفاوت‌های اعتقادی در باب امامت، توسل به اهل بیت در میان اهل سنت نیز رواجی گسترده داشته است.[۱۰۵]

بر سیاق توسل پیامبران به یکدیگر، در روایات شیعه از توسل امامان به پیامبر (ص) و به یکدیگر نیز سخن آمده است. در این باره نمونه‌هایی از توسل جستن حضرت علی (ع) به پیامبر (ص)[۱۰۶] یا امام صادق (ع) به امامان پیش از خود[۱۰۷] نقل شده است.

فراتر از پیامبران و امامان، در میان مذاهب گوناگون اسلامی توسل شامل اولیا نیز بوده، و بدین سان، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گرفته است. جدای از خاندان نبوت، اولیاء الله همواره در میان مردم دارای جایگاه خاص بوده‌اند و پس از مرگ، مدفن ایشان نیز متبرک شمرده شده، و مردم برای توسل جویی به این مکان‌های مقدس می‌رفته‌اند.[۱۰۸] زرقانی سبب گرایش مردم به زیارت و توسل به اولیا را از میان رفتن گناهان زوار این مکان‌ها ذکر کرده است.[۱۰۹]

در میان شیعه، مواردی از توسل به افرادی از خاندان ائمه اعم از امامزادگان و مادران و همسران ائمه دیده می‌شود.[۱۱۰] در منابع اهل سنت نیز سخن از آن است که پس از وفات پیامبر (ص)، مردم به هنگام درخواست باران، عباس عموی حضرت را به عنوان جایگزینی از خاندان ایشان برای استسقا خواسته، به او متوسل گشتند و این امر در حضور خلیفه دوم اتفاق افتاد.[۱۱۱] در دوره‌های بعدی نمونه‌هایی از توسل به عالمان بزرگ اهل سنت نیز دیده می‌شود؛ به خصوص روایتی حاکی از آن است که محمد بن ادریس شافعی، به تربت ابوحنیفه توسل جسته بود[۱۱۲] و بسیاری هم به تربت شافعی متوسل می‌شدند.[۱۱۳]

مزار امامان و اولیا در تاریخ فرهنگ اسلامی همواره آن اندازه اهمیت داشته است که در متون کهنی از شیعه و اهل سنت چون رحلة ابن جبیر و در فضل الکوفة و مساجدها در کنار داده‌های جغرافیایی، از اماکن متبرکه نیز به طور گسترده یاد کرده‌اند.[۱۱۴] به این‌ها باید کتاب‌های دیگری را افزود که درباره مزارات شهرهای مختلف به طور مستقل نوشته شده است.[۱۱۵]

شمار مقابر و مدافن امامزاده‌ها در شهرهای بزرگ و کوچک، و تردد شمار بسیار حاجتمندان که به نیت توسل جویی به این اماکن می‌رفته‌اند، توجه برخی از سیاحان مسلمان و بیگانه را به خود جلب کرده است[۱۱۶]؛ از جمله کلاویخو در نخستین دهه سده 9ق به فراوانی زوار و متوسلان به امام رضا (ع) اشاره دارد.[۱۱۷] غالبا به هنگام زیارت، ادعیه و زیارت نامه‌هایی خوانده می‌شود که در آنها به شیوه‌های مختلف به صاحب آن زیارتگاه و یا کسی از بزرگان دین، توسل می‌جویند.[۱۱۸]

وقتی اعتقادات دینی مردم با نیاز‌های ایشان و نیز برخی از عرف و عادات جامعه در هم آمیخته می‌شود، طیفی از باور‌ها و رسم‌ها را به وجود می‌آورد که با وجود غیر مستند بودن آنها به نصوص دینی، می‌تواند دارای ارزش مردم شناختی باشد. از جمله اینکه توسل به هر کدام از امامان و اولیا برای نیاز خاصی دانسته شده است. برای نمونه توسل به امام حسین (ع) برای حل مشکلات خانوادگی از گذشته‌های دور نزد زنان مرسوم بوده است، یا اگر مشکل بیماری بود، سفره‌ای به نام امام زین العابدین (ع)، اگر برای ادای قرض بود به نام امام هشتم (ع) و اگر برای سرکوبی دشمن بود، برای حضرت عباس (ع) می‌انداختند و روضه مربوط به مصائب و عزای او خوانده می‌شد؛ توسل به حضرت خضر (ع) در دوره زمانی 40 روزه برای رفع گرفتاری انجام می‌شد.[۱۱۹] جالب آن است که مثلا در کاشان زنان برای برخی حاجات که غالبا درباره آگاهی و خبر یافتن از چیزی است، به امامزاده شاه پلمون رفته، بدو متوسل می‌شوند.[۱۲۰]

توسل جستن در هر دو حالت فردی و گروهی انجام می‌شود. به جز نمونه‌های بسیار در حالت فردی، انجام دادن برخی از مراسم مانند دعاهایی مخصوص به صورت جمعی انجام می‌گیرد مانند دعای معروف توسل.

در میان روش‌های گوناگون برای توسل، دعای معروف به توسل از شهرت بسیاری برخوردار است. در این دعا که به روایت ابن بابویه است، با نام بردن و توسل به پیامبر اکرم (ص) آغاز می‌شود و با حضرت فاطمه زهرا و امامان دوازده گانه (ع) ادامه می‌یابد.[۱۲۱] این دعا که در میان مردم رواج بسیار دارد، بیشتر در شب‌های چهارشنبه هر هفته به صورت عمومی (در مساجد، حسینیه‌ها، زیارتگاه‌ها، به خصوص در مسجد جمکران قم و امامزاده صالح تجریش) و خصوصی (در منازل) انجام می‌شود. در این مراسم متوسلان با نشستن رو به سوی قبله، دعا می‌خوانند و با رسیدن به نام هر یک از معصومین (ع)، به ذکر کوتاهی از آن حضرت می‌پردازند. زمان انجام این دعا در انتخاب روضه‌هایی که همراه آن خوانده می‌شود، اثر می‌گذارد. مثلا اگر در ماه رمضان باشد، وقتی به اسم امام علی (ع) می‌رسند، روضه حضرت امیر را می‌خوانند؛ یا وقتی در ماه محرم باشد، با رسیدن به نام امام حسین (ع) روضه آن حضرت قرائت می‌شود؛ در ادامه تا به اسم امام جواد (ع) می‌رسند، روضة باب الحوائج خوانده می‌شود. این مراسم ادامه پیدا می‌کند تا وقتی به اسم امام زمان (ع) می‌رسند که در این وقت رو به قبله می‌ایستند و با ادای سلام و احترام به ایشان، مراسم تمام می‌شود.

در مجالس خصوصی که در منازل انجام می‌شود، از گذشته چنین مرسوم بود که با قرار دادن نوعی از چراغ، همچون چراغ زنبوری مردم را از برقراری مجلس دعا آگاه می‌ساختند که امروزه این عمل به وسیله لامپ‌های نئون تعبیه شده بر روی یک پایه صورت می‌گیرد. در مراسم دعای توسل علاوه بر دعوت‌های خصوصی، این چراغ‌ها بیانگر دعوت عام است.[۱۲۲] به جز دعای توسل، از قدیم دعا برای توسل در اشکال گوناگون بوده که برای نمونه می‌توان به دعای امام جعفر صادق (ع) اشاره کرد که در الکافی کلینی آمده است.[۱۲۳]

علاوه بر دعای معروف توسل، برای توسل جستن و طلب شفاعت کردن راه‌های گوناگونی وجود دارد. همچون رفتن به زیارت به قصد طلب حاجت، بر پا داشتن عزاداری بزرگان دین برای رفع بلا و برآورده شدن حاجات، نذر کردن چیزی به نام ایشان و یا برای مرقدشان، به جا آوردن نماز توسل در میان نمازهای مستحب برای توسل به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع). مردم ضمن توسل به بزرگان دین در بیان نیاز به یاری ایشان به هنگام شیوع بیماری‌های مهلکی چون وبا و طاعون و یا خشکسالی نذر می‌کردند تا بلا و مصیبت رفع شود.[۱۲۴] همچنین مسافران، برای به سلامت رسیدن نیز متوسل می‌شده‌اند و برای رسیدن به مقصد نذر می‌کرده‌اند.[۱۲۵]

برای توسل گاه مراسم سفره بر پا می‌کنند. سفره‌ها نیز به نیت رفع پریشانی، سلامت مسافر، قرض، ناخوشی، زیارت، رفع اختلافات خانوادگی و دیگر حاجات انداخته می‌شود.[۱۲۶] برای این سفره‌ها آدابی مثل خواندن نماز و روضه و اشعاری به قصد توسل وجود دارد.[۱۲۷]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نیز:

پی‌نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. زامیت، 433؛ قس: علی، 6 /185-186.
  2. مثلاً نک‌: ابن منظور، ذیل وسل.
  3. طبری، تفسیر، 6 /226، 15 /106؛ طوسی، التبیان، 3 /510.
  4. تنویر...، 93.
  5. همان، 238.
  6. طبری، همان، 6 /227.
  7. ص 560.
  8. ابن منظور، همانجا.
  9. نک‌: خلیل، 7 /298؛ جوهری، زمخشری، ابن منظور، ذیل وسل.
  10. نک‌: زمخشری، ذیل خبط.
  11. همو، ذیل مهد.
  12. واقدی، 1 /180؛ احمد، 3 /21.
  13. مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /716.
  14. مثلاً نک‌: ابن سعد، 4 /29؛ محاملی، 343؛ طوسی، الامالی، 275؛ نیز نک‌: ابن درید، ذیل شفع.
  15. برای نمونه، نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ خطیب، 13 /239؛ ابوشامه، 3 /251.
  16. مثلاً نک‌: نهج‌ البلاغة، حکمتِ 396؛ الامامة...، 2 /196؛ محاملی، همانجا؛ ابن جوزی، صفوة...، 1 /464؛ ابو شامه، همانجا؛ ذهبی، 12 /430؛ ابشیهی، 1 /114.
  17. مائده/5/35.
  18. اسراء/17/57.
  19. طبری، تفسیر، 15 /105-106.
  20. همانجا.
  21. نک‌: تفاسیر مختلف، ذیل‌ آیات.
  22. نساء/4/64.
  23. آل عمران/3/103.
  24. مثلاً نک‌: جعفری، 25؛ عبدالسلام، 20-22.
  25. نک‌: احمد بن حنبل، 4 /138؛ ترمذی، 5 /569؛ ابن ماجه، 1 /441؛ ابن خزیمه، 2 /225؛ حاکم، 1 /458، 700.
  26. ابو داوود، 4 /232؛ بزار، 8 /354؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 2 /128؛ ابن ابی عاصم، 1 /252.
  27. بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن سعد، همانجا؛ بیهقی، 3 /352.
  28. نک‌: ابونعیم، 3 /121؛ طبرانی، همان، 24 /351.
  29. بقره/2/37.
  30. حاکم، 2 /672؛ طبرانی، المعجم الاوسط، 6 /313.
  31. چ سلیمان صید، بیروت، 1984م.
  32. ص 3-8.
  33. نک‌: ص 104 بب؛ شوکانی، 7؛ مبارکفوری، 10/25.
  34. حسینی، 6 /138.
  35. ص 160.
  36. ص 161-168.
  37. ص 161، 169، 174.
  38. احمد بن حنبل، 3 /21؛ علی بن جعد، 299؛ ابن ماجه، 1 /256؛ ابن ابی شیبه، 6 /25.
  39. برای بازتاب آن در منابع فقهی، مثلاً نک‌: ابن عابدین، 6 /397.
  40. نک‌: بخاری، 1 /342، 3 /1360؛ ابن‌ سعد، 3 /321-322، جم؛ طبری، تاریخ، 4 /433؛ لالکایی، 1 /136.
  41. نک‌: ص 9 بب‌ .
  42. مثلاً ابن بابویه، 553؛ خزاز، 71؛ طوسی، الامالی، 275.
  43. نک‌: ابن بابویه، 462.
  44. مثلاً نک‌: قمی، 1 /168.
  45. ابن قولویه، 360-361.
  46. خصیبی، 331.
  47. نک‌: دیلمی، 3 /151؛ ابن مغازلی، 59؛ سیوطی، 1 /147، به نقل از ابن نجار؛ نیز کوفی، 1 /547؛ مفید، 28.
  48. مثلاً نک‌: ابن جوزی، المنتظم، 9 /89.
  49. نک‌: ابن حبان، 15 /538؛ حاکم، 2 /341؛ طیالسی، 57؛ بزار، 5 /214؛ ابن‌ سعد، 3 /154.
  50. مثلاً نک‌: ابن مفلح، 2 /127؛ مرداوی، 2 /456؛ حطاب، 4 /405-406.
  51. نک‌: ص 32، 87 بب‌ .
  52. آمدی، 4 /302.
  53. د 694ق.
  54. GAL, 314/1؛ نیز نک‌: ابن بطوطه، 1 /159.
  55. مثلاً نک‌: خصیبی، 44؛ ابن‌کثیر، 13 /36.
  56. اهوازی، 13؛ اسکافی، 281؛ نهج‌البلاغة، خطبۀ 110؛ کراجکی، 70-71.
  57. آمدی، 3 /276.
  58. همو، 2 /591.
  59. همو، 6 /165.
  60. ابن‌ کثیر، 2 /137.
  61. طبری، تاریخ، 3 /411.
  62. راغب، 561.
  63. قرطبی، 11 /77.
  64. کلینی، 4 /74.
  65. نک‌: میبدی، 6 /122.
  66. مثلاً ابو نعیم، 9 /334؛ ابن‌ قیم، 26، 201.
  67. GAL, 11/460.
  68. مثلاً حجاوی، 2 /84.
  69. خیاط، 234-235.
  70. طبرسی، 288/2؛ نیز نک‌: هد، امامت.
  71. طباطبایی، 295/10-296.
  72. اصفهانی، 352/1.
  73. آل عمران/103/2.
  74. کتاب سلیم ...، 276؛ ابن شهر آشوب، 33/2.
  75. نک‌: ابن بابویه، 165.
  76. حسکانی، 169/1؛ حصیبی، 240؛ نیز نک‌: نعمانی، 46؛ قاضی نعمان، 266/2.
  77. 5.
  78. نک‌: قمی، 168/1
  79. ابن شهر آشوب، همانجا.
  80. برای تفصیل، نک‌: هد، شفاعت.
  81. حسینی، 21.
  82. امینی، 145/5.
  83. نساء/64/4؛ منافقون/563.
  84. ابن مرزوق، 191۔ 194.
  85. نک‌: ادامه مقاله.
  86. جامی، 384-385، 498.
  87. یافعی، 273.
  88. فوتی، 5/2، 17؛ تریمینگام، 108.
  89. نک‌: عمار، 255-256.
  90. نک‌: سراسر رساله، به ویژه ص 48-51، نیز دقائق التفسیر، 47/2-48.
  91. نک‌: مبارکفوری، 25/10-28؛ رضا، 371/6-377، 6/11-7.
  92. نک‌: الوسی، 187/6-188.
  93. برای نمونه، نک‌: سبکی، 245-320؛ سمهودی، 1371 بب؛ نبهانی، سراسر کتاب، به ویژه ص 386 بب .
  94. 5.
  95. برای نمونه، نک‌: یوسف/97/12-98؛ منافقون/5/63.
  96. برای نمونه، نک‌: طبرانی، 49٫3؛ هیثمی، 2/ 279.
  97. برای نمونه، نک‌: امین، 241 بب؛ قس: عبداللطیف، 241 بب .
  98. نک‌: سبکی، 160؛ سمهودی، 1371/3.
  99. مثلا بخاری، 342/1.
  100. ابن ماجه، 441/1.
  101. نک‌: دارمی، 43/1؛ سمهودی، 1371/3، 1374، جم؛ ابن حجر، 511/2.
  102. نک‌: ابو نعیم، 121/3؛ هندی، 455/11.
  103. خطیب، 120/1.
  104. نک: ادامه مقاله.
  105. مثلا نک: ابن جبیر، 48.
  106. علامه حلی، 106.
  107. مشهدی، 47.
  108. مثلا نک‌: کوکلانی، 28.
  109. 317/8.
  110. نک: این بابویه، 369؛ مصطفوی، 133/1؛ نوبان، 47؛ شکورزاده، 28.
  111. بخاری، همانجا؛ نیز غزالی، 308/1.
  112. خطیب، 123/1.
  113. ابن عماد، 46/4.
  114. مثلا ابن جبیر، 48، 86؛ مشهدی، همانجا؛ ابن عدیم، 470-469.
  115. مثلا جنید، نیز احمد بن محمود، سراسر آثار.
  116. بلخی، 102-103؛ دلاواله، 123، 435-436؛ تاج السلطنه، 102؛ لهسایی زاده، 101؛ اولیویه، 76، 106؛ اورسل، 222.
  117. ص 192-193.
  118. برای نمونه، نک‌: زین، 115 بب .
  119. نفیسی، 34؛ شیل، 91؛ تحقیقات میدانی.
  120. ماسه، 294.
  121. مجلسی، 247/99-249؛ قمی، 108-110.
  122. برای چگونگی انجام این دعا در برخی از شهر‌ها، نک‌: طباطبایی، 634.
  123. نک‌: 75/4.
  124. شکور زاده، 33.
  125. سرنا، 275 ,271.
  126. شریعت زاده، 389؛ نوبان، 46-49.
  127. شکور زاده، 25، 29؛ هدایت، 59-60؛ نفیسی، همانجا.