درخت سدر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «در دورۀ هارون الرشید،اطراف قبر امام حسین«ع»خانه‌ها و بناهایى احداث شده بود...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
در دورۀ هارون الرشید،اطراف قبر امام حسین«ع»خانه‌ها و بناهایى احداث شده بود و درخت سدرى وجود داشت که هم نشانه‌اى براى زائران و مسافران بود و هم سایه‌بانى بر ایشان.به دستور هارون آن درخت را قطع کردند.این حادثه پیش از تخریبهایى بود که در عصر متوکّل چندین نوبت نسبت به قبر سید الشهدا«ع»انجام گرفت. <ref>تاریخ الشیعة،محمد حسین المظفّرى،ص 89.</ref> نیز نقل شده که موسى بن عبد الملک،دستور به قطع آن درخت داد.در حدیثى هم از پیامبر نقل شده است که سه بار فرمود:«لعن اللّه قاطع السّدرة». <ref>مناقب،ج 4،ص 64.</ref> خداوند لعنت کند قطع کنندۀ درخت سدر را.تا زمان هارون الرشید مردم نمى‌دانستند معناى این حدیث چیست و به چه جنایتى اشاره دارد.جریر بن عبد الحمید از مردى از اهل عراق که آمده بود،پرسید،چه خبر؟وقتى او خبر تخریب قبر امام و قطع درخت سدر را گفت،جریر دستانش را بلند کرد و گفت:الله اکبر!حدیثى از پیامبر روایت شده که قطع کنندۀ سدر را لعن نموده است،ولى تا امروز معنایش را نمى‌فهمیدیم.قصد او تغییر موضع قبر حسین«ع»است تا مردم ندانند قبرش کجاست. <ref>همان،63،بحار الأنوار،ج 45،ص 398.</ref>
[[درخت سدر]] در نزدیکی قبر [[امام حسین(ع)]] قرار داشت و زائران از آن به عنوان نشانه‌ای برای یافتن حرم مطهر استفاده می‌کردند.


==تخریب درخت==
در دورۀ هارون‌‎الرشید، اطراف قبر [[حسین بن على (ع)|امام حسین(ع)]] خانه‌ها و بناهایى احداث شده بود و درخت سدرى وجود داشت که هم نشانه‌اى براى زائران و مسافران بود و هم سایه‌بانى بر ایشان بود. به دستور هارون آن درخت را قطع کردند. قصد او تغییر موضع قبر حسین(ع) است تا مردم ندانند قبرش کجاست. <ref>همان،۶۳،بحارالأنوار،ج ۴۵،ص ۳۹۸.</ref> این حادثه پیش از [[تخریب قبر امام حسین (ع)|تخریبهایى]] بود که در عصر متوکل چندین نوبت نسبت به قبر [[حسین بن على (ع)|سیدالشهدا(ع)]] انجام گرفت.<ref>تاریخ الشیعة،محمد حسین المظفّرى،ص ۸۹.</ref> نیز نقل شده که موسى بن عبد الملک، دستور به قطع آن درخت داد.


==حدیثی از پیامبر==
در حدیثى هم از پیامبر نقل شده است که سه بار فرمود: «لعن اللّه قاطع السّدرة». <ref>مناقب،ج ۴،ص ۶۴.</ref> خداوند لعنت کند قطع کنندۀ درخت سدر را. تا زمان هارون‌الرشید مردم نمى‌دانستند معناى این حدیث چیست و به چه جنایتى اشاره دارد. جریر بن عبد الحمید از مردى از اهل عراق که آمده بود، پرسید، چه خبر؟ وقتى او خبر تخریب قبر امام و قطع درخت سدر را گفت، جریر دستانش را بلند کرد و گفت: «الله اکبر!حدیثى از پیامبر روایت شده که قطع کنندۀ سدر را لعن نموده است،ولى تا امروز معنایش را نمى‌فهمیدیم.»


==منبع==


*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=559291&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج۱، ص ۱۷۲.]


 
==پی‌نوشت==
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، قم، معارف، ج1، ص 172.
<references />
[[رده:مفاهیم]]
[[رده:مفاهیم در گروه تاریخ اجتماعی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۱

درخت سدر در نزدیکی قبر امام حسین(ع) قرار داشت و زائران از آن به عنوان نشانه‌ای برای یافتن حرم مطهر استفاده می‌کردند.

تخریب درخت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دورۀ هارون‌‎الرشید، اطراف قبر امام حسین(ع) خانه‌ها و بناهایى احداث شده بود و درخت سدرى وجود داشت که هم نشانه‌اى براى زائران و مسافران بود و هم سایه‌بانى بر ایشان بود. به دستور هارون آن درخت را قطع کردند. قصد او تغییر موضع قبر حسین(ع) است تا مردم ندانند قبرش کجاست. [۱] این حادثه پیش از تخریبهایى بود که در عصر متوکل چندین نوبت نسبت به قبر سیدالشهدا(ع) انجام گرفت.[۲] نیز نقل شده که موسى بن عبد الملک، دستور به قطع آن درخت داد.

حدیثی از پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در حدیثى هم از پیامبر نقل شده است که سه بار فرمود: «لعن اللّه قاطع السّدرة». [۳] خداوند لعنت کند قطع کنندۀ درخت سدر را. تا زمان هارون‌الرشید مردم نمى‌دانستند معناى این حدیث چیست و به چه جنایتى اشاره دارد. جریر بن عبد الحمید از مردى از اهل عراق که آمده بود، پرسید، چه خبر؟ وقتى او خبر تخریب قبر امام و قطع درخت سدر را گفت، جریر دستانش را بلند کرد و گفت: «الله اکبر!حدیثى از پیامبر روایت شده که قطع کنندۀ سدر را لعن نموده است،ولى تا امروز معنایش را نمى‌فهمیدیم.»

منبع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی‌نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. همان،۶۳،بحارالأنوار،ج ۴۵،ص ۳۹۸.
  2. تاریخ الشیعة،محمد حسین المظفّرى،ص ۸۹.
  3. مناقب،ج ۴،ص ۶۴.