در حال ویرایش
وحشی بافقی
(بخش)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
==اشعار== ترکیب بندهای وحشی نیز از شهرت بالایی برخوردار است که اینک ترکیببندی را که در مصایب حضرت [[سید الشهدا (ع)|سید الشهداء]] سروده است میآوریم: <ref> دیوان وحشی بافقی؛ ص ۵.</ref> ===شعر ۱=== {| style="margin: 0 auto; " | class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که حادثه کوس بلا زده است</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">کوس بلا به معرکهی [[کربلا]] زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که دست ستم، تیشهی جفا</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">بر پای گلبن چمن مصطفا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که بسته تتق آه اهل بیت</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">چتر سیاه بر سر آل عبا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">آن چشمهای که خنده بر آب بقا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که کشتهی بیداد کربلا</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">زانوی داد در حرم کبریا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> امروز ماتمی است که زهرا گشادهموی</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> یعنی [[محرم]] آمد و روز ندامت است</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">روز ندامت چه، که روز قیامت است </span> |} <br /> ===شعر ۲=== {{شعر}} {{ب| روح القدس که پیش لسان فرشتههاست|از پیروان مرثیه خوانان کربلاست }} {{ب| این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان|آری در آن جهان دگر نیز این عزاست }} {{ب| کرده سیاه حلّهی نور، این عزای کیست|خیر النسا که مردمک چشم مصطفاست؟ }} {{ب| بنگر به نور چشم پیمبر چه میکنند|این چشم کوفیان چه بلا چشم بیحیاست }} {{ب| یاقوت تشنگی شکند، از چه گشت خشک|آن لب که یک ترشح از او چشمهی بقاست }} {{ب| بلبل اگر ز واقعهی کربلا نگفت|گل را چه واقع است که پیراهنش قباست }} {{ب| از پا فتاده است درخت سعادتی|کز بوستان دهر چو او گلبنی نخاست }} {{ب| شاخ گلی شکست ز بستان مصطفا|کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا }} {{پایان شعر}} ===شعر ۳=== {{شعر}} {{ب| ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین|و آن نامهها و آرزوی خدمت حسین؟ }} {{ب| ای قوم بیحیا چه شد آن شوق و اشتیاق|آن جدّ و جهد در طلب حضرت حسین؟ }} {{ب| از نامههای شوم شما، مسلم عقیل|با خویش کرد خوش الم فرقت حسین }} {{ب| با خود هزار گونه مشقّت قرارداد|اوّل یکی جدا شدن از صحبت حسین }} {{ب| او را به دست اهل مشقت گذاشتید|کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین؟ }} {{ب| ای وای بر شما و به محرومی شما|افتد چو کار با نظر رحمت حسین }} {{ب| دیوان حشر چون شود و آورد بتول|پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین }} {{ب| حالی شود که پرده ز قهر خدا فتد|وز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد }} {{پایان شعر}} ===شعر ۴=== {{شعر}} {{ب| یا حضرت رسول حسین تو مضطر است|وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است }} {{ب| یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش|کز هرطرف که مینگرد تیغ و خنجر است }} {{ب| یا حضرت رسول، میان مخالفان|بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است }} {{ب| یا مرتضی، حسین تو از ضرب دشمنان|بنگر که چون حسین توبی یارو یاور است }} {{ب| هیهات تو کجایی و کو ذو الفقار تو|امروز دست و ضربت تو سخت در خور است }} {{ب| یا حضرت حسن ز جفای ستمگران|جان بر لب برادر با جان برابر است }} {{ب| ای فاطمه یتیم تو خفته است و بر سرش|نی مادر است و نی پدر و نی برادر است }} {{ب| زین العباد ماند و کسش هم نفس نماند|در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند }} {{پایان شعر}} ===شعر ۵=== <br /> {| style="margin: 0 auto; " | class="b" |<span class="beyt"> یاری نماند و کار از این و از آن گذشت</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> واحسرتای تعزیهداران اهل بیت</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">نی از مکان گذشت که از لا مکان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">تیغ آن چنان براند که از استخوان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> یا شاه انس و جان تویی آن که از برای تو</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">از صد هزار جان و جهان میتوان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> ای من شهید رشک کسی که از وفای تو</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> جانها فدای حُر شهید و عقیدهاش</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">که آزادهوار از سر جان در جهان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> آن را که رفت و سر به ره ذو الجناح باخت</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت </span> |- | class="b" |<span class="beyt"> وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر</span> | style="width:2em;" | | class="b" |<span class="beyt">کهاش روز نشر با شهدا میکنند حشر <ref>همان؛ ص ۲۱۲ و ۲۱۳.</ref> </span> |} <br />
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حسین منتشرشده تحت Creative Commons Attribution 4.0 در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
به سامانه وارد نشدید
بحث
مشارکتها
ورود
فضاهای نام
صفحه
بحث
فارسی
بازدیدها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
دربارهٔ ویکی حسین
تماس با ما
شیوهنامه
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
پایگاههای دیگر
ویکی حج
ویکی پاسخ
تعداد مداخل
۳٬۵۵۲