در حال ویرایش
هادی پیشرفت
(بخش)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
==اشعار== ===درس عشق=== {{شعر}} {{ب| از پی قتلم به کف چو تیغ ابرو برگرفتی|ملک دل ای پادشاه حسن بیلشکر گرفتی }} {{ب| از شمیم زلف پیچان رونق عنبر شکستی|وز عقیق لعل خندان قیمت گوهر گرفتی }} {{ب| عاشقان خسته جانت را نوید صلح دادی|پس چرا ای جان ره جنگ و جدال از سر گرفتی }} {{ب| سوختی با آتش هجران خویش ای دوست جانم|مرغ دل را دیگر از بهر چه در آذر گرفتی }} {{ب| تا نیاید هیچ مأجوج نگه بر چهرهات ره|از شکنج زلف بر رخ سدّ اسکندر گرفتی }} {{ب| دل ز کف بربودی و جانم ز تن، با نیمه نازی|طاقت و تاب و قرار و صبر من یکسر گرفتی }} {{ب| عاشقی را از حسین بن علی آموخت باید|آنکه از داغش علی را شعله پا تا سر گرفتی }} {{ب| آنکه در هنگام جان دادن به زیر تیغ گفتی|کاشکی صد جان مرا بود و تو از پیکر گرفتی }} {{ب| میکنم جان در رهت ایثار با صد شوق کز من|در «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» <ref> اشاره به آیهی 60 سورهی یس «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» آیا از شما پیمان نگرفتیم که شیطان را نپرستید؟ به راستی که او شما را دشمن است آشکاره در این مصراع اشاره به عالم ذر دلرد که خداوند از ذریهی آدم پیمان گرفت.</ref> وعده اندر ذر گرفتی }} {{ب| خواستی در راه عشقت دست از هستی بشویم|شاکرم، هم اکبرم بردی و هم اصغر گرفتی }} {{ب| تا شود اثبات سر بازی من در عشقبازی|در بر دشمن مرا بییار و بییاور گرفتی }} {{ب| آه از آن ساعت که زینب خواهرش با حال مضطر|همچو جان آن پیکر صد پاره را در برگرفتی }} {{ب| گفت: ای صد پاره تن آیا حسین من تو هستی؟|خودتو آن هستی که جا بر دوش پیغمبر گرفتی }} {{ب| گر حسین من تویی، عریان چرا مانده تن تو؟|پس چه شد آن جامه کاندر خیمه از خواهر گرفتی }} {{ب| ای عزیز فاطمه تو زینت دوش رسولی|از چه این سان خاک و خون را بهر خود بستر گرفتی }} {{ب| آب مَهر مادرت زهرا و تو لب تشنه بودی|تا که آب از خنجر شمر ستم گستر گرفتی }} {{ب| ای برادر از کدامین ماتمت خواهر بنالد|تا قیامت از غمت بر جان مرا آذر گرفتی }} {{ب| ای پرستار یتیمان خیز و بنگر بر سکینه|بین که از آهش شرر بر گنبد اخضر گرفتی }} {{ب| تا هلال آسانشان گردیده انگشت خلایق|سر به نی ای مهر زینب چون مه انور گرفتی }} {{ب| خواست دست شه ببوسد حضرت ام المصائب|دید بجدل هم ز شه انگشت و انگشتر گرفتی <ref> اشک خون؛ ص 185 و 186.</ref> }} {{پایان شعر}} ===پیام [[مسلم بن عقیل|مسلم بن عقیل (ع)]] به حضرت [[حسین بن على (ع)|حسین بن علی (ع)]]=== {{شعر}} {{ب| گشتهام از غم هجران گلی، خار امشب|که به دل مانده از او حسرت دیدار امشب }} {{ب| بود امید که چشمم به رخ دوست فتد|ولی از هجر رخش گشته گهربار امشب }} {{ب| خاک پای شه کونین نشد چون که سرم|گه به زانو نهمش گاه به دیوار امشب }} {{ب| بود سرگشته دلم همچو صبا گر امروز|کشدش عشق سوی کوچه و بازار امشب }} {{ب| سر یارم به سلامت که به دل نیست غمی|گر گرفتار شدم در کف اغیار امشب }} {{ب| غریب و بیکس و کینهی خصم و غم دوست|زده بر خرمن جان آتشم این چار امشب }} {{ب| میزنم دم ز حسین کاوست بهین مظهر حق|گر چو منصور کشندم به سرِدار امشب }} {{ب| ای صبا گو به حسینم که شد ای گنج وفا|خون، دلِ مُسلِمَت از خصم جفا کار امشب }} {{ب| بیم جان باختنم نیست ولی هست به دل|غم یاران عزیز توام ای یار امشب }} {{ب| میکنم گرچه سر و جان به فدایت فردا|لیک دارم به رهت دیدهی بیدار امشب }} {{ب| دل من پیش تو و خود ز جفا سرگردان|چون سپهر است مرا ثابت و سیّار امشب }} {{ب| غم اطفال تو از خاطرم ای مونس جان|برده یاد غم اطفال من زار امشب }} {{ب| محنت قاسم و عبّاس و علی اکبر تو|به غم و غصه مرا کرده گرفتار امشب }} {{ب| چه کنم گر نکنم از ستم ابن زیاد|گریه بر بیکسی عترت اطهار (ع) امشب }} {{ب| زعم این عمّ شهیدان «رنجی»|چه کنم با که کنم درد دل اظهار امشب }} {{پایان شعر}} {{شعر}} {{ب| زینبا روز جدایی نرسیده است هنوز|جای اشک از مژهات خون نچکیده است هنوز }} {{ب| آن قدر مویه مکن، آه مکش، اشک مریز|روز فریاد و فغانت نرسیده است هنوز }} {{ب| گرچه از پیر و جوان یاور و یار است تو را|کس ز یاران تو در خون نتپیده است هنوز }} {{ب| مویت از محنت بسیار نگردیده، سپید|قدّت از بار مصیبت نخمیده است هنوز }} {{ب| قد عبّاس رشید تو نیفتاده ز پا|تیغ اشرار، دو دستش نبریده است هنوز }} {{ب| قاسمت زیر سمّ اسب نگشته پا مال|اکبرت شهد شهادت نچشیده است هنوز }} {{ب| نجمه از داغ پسر موی نکرده است پریش|ام لیلی غم فرزند ندیده است هنوز }} {{ب| العطش العطش از تشنه لبی در این دشت|از عزیزان حسین کس نشنیده است هنوز }} {{ب| اصغر آن غنچهی نشکفته پر گلشن جان|حنجرش با سر پیکان ندریده است هنوز }} {{ب| خیمه گاهت نشده طعمهی آتش ز جفا|بهر غارت به حرم کس ندویده است هنوز }} {{ب| روی اطفال نگردیده ز سیلی نیلی|کودکی در بُن خاری نخزیده است هنوز }} {{ب| تنی از کعب نی خصم نگریده کبود|خاری اندر کف پایی نخلیده است هنوز }} {{پایان شعر}}
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حسین منتشرشده تحت Creative Commons Attribution 4.0 در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
به سامانه وارد نشدید
بحث
مشارکتها
ورود
فضاهای نام
صفحه
بحث
فارسی
بازدیدها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
دربارهٔ ویکی حسین
تماس با ما
شیوهنامه
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
پایگاههای دیگر
ویکی حج
ویکی پاسخ
تعداد مداخل
۳٬۵۵۲