در حال ویرایش محمد شرمی‌ (بخش)

===بازار عشق===
{{شعر}}


{{ب| آنان که با اراده جهان زیر و رو کنند|از غیر حق هر آنچه بود غیر از او کنند }}

{{ب| چون هم سخن شوند به دشمن و یا به دوست‌|حاشا که بی‌رضایت حق گفتگو کنند }}

{{ب| مردان راه حق که خریدار محنت‌اند|در هر دو کون فایده از هر دو سو کنند }}

{{ب| نوشندگان جام بلا در مقام قرب‌|گه نوش از پیاله و گاه از سبو کنند }}

{{ب| در بزم دوست تشنه‌ی فیضند و بی‌درنگ‌|سیراب ز آب خنجر دشمن، گلو کنند }}

{{ب| بازار عشق را همه کس نیست مشتری‌|آن دسته رسته‌اند که کار نکو کنند }}

{{ب| یکتا دلیل عشق کسی بود کز علوّ|نیکان به خاک بوسی او آرزو کنند }}

{{ب| مقتل ز خون خنجر خود کرد لاله‌گون‌|می‌خواست عاشقان، همه زان خاک، بو کنند }}

{{ب| بی‌شک به نامه‌ی عملش مُهر مهر است‌|قومی که بی‌سؤال به فردوس رو کنند <ref>منشور عاشورا؛ ص 30.</ref> }}

{{ب| چون تیر خصم خنجر آن طفل پاره کرد|از حال رفت و بر پدر خود نظاره کرد }}

{{ب| زان یک نگاه زد به دل قدسیان شرار|اما به قلب شاه فزون‌تر، شراره کرد }}

{{ب| یعنی که ای پدر دگرم غصه‌ات مباد|پیکان جور بر عطشم خوب چاره کرد }}

{{ب| شه خواست تا به راحتی، آن طفل جان دهد|قنداق وی از سر شمشیر پاره کرد }}

{{ب| پاشید خون حلق علی را به آسمان‌|افلاک را، ز قطره‌ی خون پر ستاره کرد }}

{{ب| یک قطره خون حنجر او بر زمین نریخت‌|سلطان دین سپاسگزاری دوباره کرد }}

{{ب| تا روی سینه‌ی پدر آن طفل جان سپرد|وانگه حسین تهنیت بی‌شماره کرد }}

{{ب| کای دوست این تو، وین محک، این امتحان من‌|در کار عاشقانه مبادا استشاره کرد }}

{{ب| من عاشقام؛ به دست من اینک سند بود|با خود خود گواهیم این شیرخواره کرد }}

{{ب| دارم هنوز جان اگرم سوخت بال و پر|پروانه را ز شمع، نشاید کناره کرد }}

{{ب| ای داغ با حسین چه کردی که ذو الجلال‌|از مصدرش به تسلیت او اشاره کرد }} 

{{ب| کای بنده‌ام ز تشنگی اصغرت مسوز|او در بهشت جای، به قصر الاماره کرد }}

{{ب| شش ماهه‌ات نشسته به دامان مُرضعه‌|پستان از او گرفت و جلوس هماره کرد }}

{{ب| شاه از رباب روی حرم آمدن نداشت‌|پنهان به خاک کُشته آن ماه پاره کرد }}

{{ب| «شرمی» بپای گلبن آن نوگل حسین‌|لب بر ترانه باز و فغان چون هزاره کرد <ref> هدیه عشق؛ ص 130.</ref> }}
{{پایان شعر}}