در حال ویرایش
پرویز خرسند
(بخش)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
===نثر ۶=== '''برزیگران از دشت خون باز میگشتند''' خوشههای پربار زندگی در دامانشان بود. زینب و [[زین العابدین «ع»|علی]] و [[ام کلثوم دختر حضرت علی (ع)|کلثوم]] و [[سکینه]] و همه و همه، بذری را که حسین افشانده بود با خون دل و اشک چشم آبیاری کردند. خوشههای زندگی که رشد کرد و ثمر داد با داس سخن درو کردند. با آههاشان که نسیم بیداری بود، خرمن باد دادند و محصول جدا کردند. کوفه و قرارگاه «زیاد» شام و کاخ «یزید» را پشتسر میگذاشتند و به سوی مدینه پیش میرفتند. کاروان بر سینهی دشت پیش میرفت و کاروانیان خسته و کوفته از کار بزرگی که انجام داده بودند به همراه کاروان به مدینه نزدیک میشدند. زینب چشمهایش را روی هم گذاشت و آنچه را که دیده بود و انجام داده بود از نظر گذراند، یادش آمد که به کاروانسالاری حسین بر همین شنهای داغ به سوی کربلا پیش میرفتند. آن روز همه بودند حسین که به همه امید میداد و آن بازوهای نیرومند و چهرهی گشادهاش، علی اکبر و قاسم تنها یادگار حسن و دیگر و دیگران. قلبش فشرده شد، مروارید اشک در صدف چشمش غلتید و آه از میان لبانش بیرون جهید. به یاد کربلا افتاد، یاد عزیزانش، یاد چهرهی روشن و آرام حسین، یاد شجاعت و بزرگواری عباس، یاد صفا و پاکی قاسم و یاد لحظهای که حسین ناله سر داد و اشک در چشمهایش دوید. آن لحظه را نمیتوانست فراموش کند. همیشه جلوی چشمش بود. به یاد داشت که حسین هر شهیدی میداد چهرهاش برافروختهتر میشد، همهی تلاشش این بود که به دام غم نیفتد و دردها او را از پای نیندازد، هر عزیزی را که از دست میداد مقداری از نیرویش کاسته میشد، اما چه بسیار میکوشید که این کاهش چشم گیر نباشد، نه نالهای میکرد و نه اشکی میریخت. گشاده چهر سر نعش یاران میرفت و گشاده چهرباز میگشت، گویا هیچ اتفاقی نیفتاده هرچه به مرگ نزدیکتر میشد شادتر به نظر میآمد، اما آن حادثه که پیش آمد حسین نتوانست خود را کنترل کند. صدای علی اکبر را شنیده بود، علی از همه به پیامبر شبیهتر بود، هرگاه که حسین میخواست محمد (ص) را در برابر خویش ببیند به چهرهی علی نظر میدوخت. صدای علی، نگاه علی، راه رفتن علی، و همه چیز علی محمدوار بود، وقتی که چهرهی به خون آغشتهی او را دید گویا پیامبر را غرقه بخون دید، گریست و سخت هم گریست. نمیتوانست علی اکبر را آن چنان ببیند. چهرهی حسین رنگ باخته بود لبهایش از خشم و غم میلرزید، اشک گونههایش را خیس کرده بود. با اینکه همهی شهیدان را خود از میدان به در میبرد و به کناری میگذاشت، برای بردن علی از دیگران کمک خواست، گویا دیگر قدرتی نداشت و صدا زد و از جوانان بنیهاشم کمک خواست. زینب دید آن لحظه را نمیتواند فراموش کند چه دردناک بود مرگ علی اکبر. یادش آمد که مرگ علی خودش را هم از پا درآورد. دوباره یاد قاسم افتاد، آن جوان تازه سال که تنها یادگار برادر جگر سوراخش حسن بود، لباس نبردی که به تن کرده بود برایش بلند بود، شمشیرش روی زمین کشیده میشد، کوچک بود اما روح بزرگی داشت، چه بزرگوارانه به سوی میدان جنگ میرفت. یاد برادرش عباس افتاد، او که امید همه بود، وقتی پرچم را دست او میدیدند هرگز خیال شکست و اسارت هم از خاطرشان نمیگذشت. بچهها که تشنه میشدند، چشم به عباس داشتند و یک بار هم برای آوردن آب رفت آن لحظه بچهها خیلی تشنه بودند، دهانشان خشک خشک بود. عباس دلش سوخت، نمیتوانست آن حال را در کودکان ببیند، از حسین اجازه گرفت، مشک را برداشت و رفت، نه برای جنگ، برای آب، برای اینکه کودکان را از تشنگی نجات دهد، رفت آب بیاورد اما دیگر برنگشت. فقط یکبار دید که حسین گرفته است، دیگر عباس نبود و باد با پرچم حسینی کاری نداشت. یاد لحظهای افتاد که حسین آخرین لحظات زندگیش را میگذراند و دشمن به سوی خیمهها میآمد، میدانست که حسین چقدر تلاش کرد تا خویش را از خاک جدا کرد و آخرین نیرویش را به کار برد و فریاد زد: «ان لم یکن لکم دین فکونوا أحرارا فی دنیاکم» اگر دین ندارید، پس در دنیای خود آزاد مرد باشید. میخواست بگوید: آخر ناجوانمردان! من هنوز زندهام. لااقل از من خجالت بکشید، صبر کنید، بگذارید بمیرم بعد به خیمههای من حمله کنید. زینب چشمهایش را باز کرد. مدینه از دور دیده میشد، اشک تمام چهرهاش را خیس کرده بود. لحظه به لحظه به مدینه نزدیک میشدند، نسیم آشنا بوی آشنا میآورد، حال که به وطن نزدیک میشدند فقدان عزیزان را بیشتر احساس میکردند، دختر بزرگوار علی و خواهر ستمدیدهی حسین، شبح مدینه را که دید آهی سرد از دل برکشید و آب به دیده آورد و این شعرها نالههای اوست:
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حسین منتشرشده تحت Creative Commons Attribution 4.0 در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حسین:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
منوی ناوبری
ابزارهای شخصی
به سامانه وارد نشدید
بحث
مشارکتها
ورود
فضاهای نام
صفحه
بحث
فارسی
بازدیدها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
بیشتر
جستجو
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
دربارهٔ ویکی حسین
تماس با ما
شیوهنامه
ابزارها
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
پایگاههای دیگر
ویکی حج
ویکی پاسخ
تعداد مداخل
۳٬۵۵۲